من هم مثل همه آدمها درون خودم یک پادشاه دارم که اسمش عقل است تا قبل از اینکه در کنگره۶۰ آموزش بگیرم اطرافم پر بود از گروههای مافیایی و شرور که همان نیروهای بازدارنده بودند اینها نمیگذاشتند که این پادشاه بزرگ درست عمل کند و مدام با عقل درگیر بودند که اکثر اوقات پادشاه بزرگ، عقل شکست میخورد چون گروههای مافیایی به شدت قدرت قلعه عقل را به دست گرفته بودند.
البته این گروههای مافیایی از اول مافیا نبودند بلکه کمکم قدرتمند شدند اولش به شکل ظاهراً دلسوزانهای خودشان را به سربازهای قلعه نزدیک و نزدیکتر کردند و طی مدتها تلاش توانستند به قلب پادشاه نفوذ پیدا کنند. عملیات آلودهسازی قلعه داشت با موفقیت پیش میرفت؛ حس تنفر، حس خشم، حس کینه و قضاوت تیرهایی بودند که سربازان قلعه عقل را از پای درآورده بود و کار به جایی رسیده بود که گویی پادشاه برده این گروههای مافیایی شده بود و عملاً قادر به فرماندهی کشورش نبود.
قلعه رو به نابودی بود و پادشاه قصه ما ناامید و مضطرب از جهانی که پیرامون کشورش به وجود آورده بود، او از نیروهای الهی مدد خواست و گفت: خداوندا من تاریکیها را تجربه نمودهام مرا با روشناییها آشنا گردان. سرش را به سمت نور چرخاند در این حال برای او الهامی رسید که گفت: ناامید نباش هر کسی قابل تغییر است فقط کافی است بخواهی. تو میتوانی کشورت را نجات دهی، سالها در جهت تاریکیها حرکت کردی و کشورت را آلوده کردهای و تا زمانی که قدرت کشورت دست این گروههای مافیایی باشد نمیگذارند اتفاقات خوبی برایت بیفتد و با کمی تفکر، تجربه و آموزش میتوانی قدرت نیروهای بازدارنده را کم کنی تا ضعیف شوند. هر روز بخش کوچکی از نیروهای بازدارنده را هدف قرار بده و در مقابلش بایست و با کمک ما آن را از میان بردار و کوچکش کن تا ذرهذره از این جهنم نجات پیدا کنی و فرماندهی قلعه را دوباره خودت به دست بگیری.
بله این داستان پادشاه درون من بود که با کمک نیروهای الهی و متصل شدن به آموزشهای کنگره۶۰ در حال تغییر است و الان جهانی مملو از نور و روشنایی را تجربه میکند بابت انجام این عمل عظیم شکر شکر شکر.
یکی از صحبتهای استاد امین که خیلی به دلم نشست این بود که فرمودند: هر زمان که خواستی برای انجام عملی حرکت کنی اول به حس خودت نگاه کن اگر حست منفی بود بایست و تجدید نظر کن و هیچ حرکتی انجام نده تا زمانی که حست را تغییر دهی، مهم نیست چقدر طول میکشد یک ماه یا ششماه چون تا زمانی که در جهت حس منفی حرکتی نکنی هیچ اتفاقی نمیافتد.
حرکت، ایجاد انرژی و قدرت میکند و حرکت با حس منفی باعث قوی شدن ساختار منفی درون من میشود و من هم قطعاً نمیخواهم ساختار منفی درونم بزرگتر شود پس حرکتی نمیکنم چون حرکت کردن با حس منفی مانند این است که با پشم سیاه بخواهم قالی سفید ببافم و حسی که من با آن کار انجام میدهم میتواند در جهت فرامین الهی باشد یا در جهت فرامین شیطانی، تصمیم با خود من است.
نویسنده: همسفر حبیبه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون۱)
ویراستاری: همسفر محدثه رابط خبری (لژیون۱)
تنظیم و ارسال: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون۵)
همسفران نمایندگی پروین اعتصامی
- تعداد بازدید از این مطلب :
219