آنچه ما نسبت به تمام هستی، یعنی جهان درونی خود و جهان بیرونی خود تصور کرده و برداشت مینماییم جهانبینی نام دارد. جهانبینی از دو قسمت ساختهشده است؛ قسمت درونی، درک و فهم ما نسبت به خودمان و قسمت بیرونی درک و فهم ما نسبت به هستی. جهانبینی از روان و جسم ساخته میشود. برای شناخت از روح و روان، جسم و کالبد و درمان آنها، همچنین برای درک و ارتقاء دانش و معرفت الهی و برای درمان اعتیاد لازم است به تعادل برسیم، این تعادل توسط این سه قسمت؛ روان، جسم و جهانبینی قابل انجام است. در کنگره ۶۰ سه سفر وجود دارد، سفر اول رهایی از دام اعتیاد، یعنی رهایی خویش یا جسم از هرگونه مواد مخدر، سفر دوم فراگیری جهانبینی و گذاشتن زمان برای رسیدن به شناخت جهان درونی و جهان بیرون است.
زمان لازم برای این سفر بر اساس جایگاه فعلی انسان، نسبت به شناخت خود از خویش و بستگی به میزان نیاز، خواسته و تلاش خود انسان دارد و سفر سوم رسیدن به خود، یعنی همان روح ازلی که خداوند از روح خود در وجود ما دمیده که وجود خود ذات پاک مقدس الهی است، یعنی به وجود ناب قدرت مطلق، الله؛ که زمانش نامشخص و نامحدود است. انسان دارای یک صور آشکار و یک صور پنهان است. صور آشکار جسم و کالبد و صور پنهان نفس، حس، عقل و روح است که آرشیو ذهن و روح کالبد هفتگانه ذهن را تشکیل میدهد. نفس یعنی، آنچه تعیین موجودیت مینماید؛ در ظاهر و باطن. نفس خواستههای بسیار زیادی دارد که تعیینکننده تمام امورات زندگی است. اعتقاد بر این است که جهانبینی متعلق به تمام انسانهاست و برای اشخاصی که قصد دارند برای درون تاریک خود، کاری انجام دهند و از تاریکی خارج شوند یک نیاز است.
جهانبینی؛ مانند یک طناب و قرقره محکم است که انسان را از عمق تاریکی خارج مینماید. نکته جالب اینجاست که تمام اشخاصی که به جهانبینی اهمیت نمیدهند از کنگره ۶۰ خارج میشوند و اثری از آنها نیست. تعدادی از دنیا رفتهاند و تعدادی دوباره به گذشته خود برگشتهاند. تجربه نشان میدهد که جهانبینی برای ادامه راه لازم و ضروری است. در جهانبینی با آگاهی و اندیشه خویش درمییابیم که بایستی به دانایی برسیم و برای رسیدن به این منظور نیاز به تجربه، آموزش و تفکر است، ما قادر به تشخیص درستی و یا نادرستی آنها هستیم. معقولاتی که در موضوعی قرار میگیرند مسائلی هستند که ما از آنها سر درمیآوریم، اما معقولاتی که خارج از این مسئله قرار دارند آنهایی هستند که قادر نیستیم ماهیت درستی و یا نادرستی آن را تشخیص دهیم؛ برای تفکر و اندیشه و دانایی باید از عقل یاری طلبیم.
حس، اولین نیرو برای شروع و به کار افتادن قوه عقل است. حس باعث میشود که ما نیروهای مثبت و الهی و نیروهای بازدارنده و منفی را کاملاً درک بنماییم و تشخیص دهیم که چه مسائلی برای ما اثربخش و مثبت است و چه موضوعاتی دلیل بازدارندگی ما خواهد شد. با تفکر، تعقل و حرکت، راه بر انسان نمایان میشود، رکود بر هیچ موجودی جایز نیست؛ زمانی که ما این خواسته را داشته باشیم که از درون و بیرون خود اطلاعات کسب نماییم و خویش را بهتر بشناسیم خداوند راه را برای ما نمایان میکند و ما قادر خواهیم بود به راه خود ادامه دهیم و با پشت سر گذاشتن نیروهای مکمل میتوانیم ذرهذره و بهآرامی به خود مطلق خویش که ذات ازلی خداوند است بازگردیم و خواهیم توانست که خود را بسازیم و آگاهسازی خویش را آغاز نماییم. برای ساختن خویشتن خویش نیاز به زمان و فرصت بسیار است، برای آنکه بتوانیم عارف یا صوفی شویم زمان لازم است و در مدتزمان کوتاه هیچچیز جایز نیست. سکون و ایستادن در یک نقطه مانع از رسیدن به هدف میشود و هر چیزی که پایان مییابد شروعی دوباره خواهد داشت و پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است.
منابع: جزوه جهانبینی 1.2، سی دی جهانبینی 1.2، کتاب 60 درجه
نویسنده: همسفر فاطمه معصومه، راهنما همسفر لعیا ( لژیون یکم )
ویرایش: همسفر فرشته، راهنما همسفر فاطیما ( لژیون هشتم )
ارسال: همسفر هانیه، راهنما همسفر سپیده ( لژیون ششم )
همسفران نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
65