English Version
English

جهان بینی، دیدن خود انسان است

جهان بینی، دیدن خود انسان است


سیزدهمین جلسه از دوره بیست و هفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لویی پاستور با استادی مسافر بابک، نگهبانی مسافر سیامک و دبیری مسافر ادیب با دستور جلسه «جهان‌بینی (۱و۲)» در روز دوشنبه ۱۷ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که یک‌بار دیگر این شانس نصیب من شد که در این جایگاه ارزشمند بنشینم و در کنار شما آموزش بگیرم از نگهبان عزیز هم کمال تشکر رودارم به خاطر دعوتشان از بنده، در مورد دستور جلسه اگر بخواهیم صحبت کنیم جهان‌بینی، در کل می‌شود دیدن، دیدن جهان هستی، کائنات، دیدن خود انسان، و ندیده ها، انسان هم صور آشکار دارد و هم صور پنهان و همین‌طور جهان نیز دارای صور آشکار و پنهان است اکنون مشخص‌شده است تنها ۵ درصد  از جهان برای ما قابل‌مشاهده است و ۹۵ درصد انرژی تاریک هست پس جهان‌بینی بالایی رو این نیاز دارد تا ما بتوانیم این را درک کنیم.

جهان‌بینی فقط برای افراد موفق و افراد خاص نیست، ما نتیجه هر کار و عملکردی را می‌توانیم در جهان‌بینی پیدا کنیم. پس هر چه جهان‌بینی بهتر و قوی‌تر باشد نتیجه‌ای که از عملکرد خود می‌گیریم بهتر خواهد بود. بالاترین مرتبه جهان‌بینی فرمان عقل است که هر انسان باید به‌فرمان عقل خود برسد حال ببینیم فرمان عقل چیست؟ برای مثال وقتی صحبت از ماشین می‌شود شما هیچ تصوری از آن ندارید اما وقتی‌که به شما می‌گویند که یک ماشین شامل اجزایی چون موتور، چرخ گیربکس و بقیه اجزا است موضوع کم‌کم روشن می‌شود یا در یک شهر اگر آدرس را مشخص نکنید نمی‌توانید به آن هدف برسید.  فرمان عقل هم به همین شکل است.

  یکی از آیتم‌های عقل به‌حساب می‌آید مانند اندیشه و تفکر، مثل خلاقیت ولی مهم‌ترین در بین همه همین فرمان عقل است که به ما فرمان می‌دهد که چه‌کار کنیم و خودش هیچ‌گاه اشتباه نمی‌کند مگر اینکه تحت تأثیر اطلاعات و نیروهای منفی قرارگرفته باشد که فرمان نادرست صادر کند پس برای اینکه فرمان عقل درست‌کار کند نیاز دارد که دارای دانایی و دانش و علم باشد و برای بالا بردن دانش باید یاد بگیریم. من در دوره مصرف خودم وقتی در اعتیاد غوطه‌ور بودم و با همان جهان‌بینی غلط خودم ادامه می‌دادم منیت در من وجود داشت و با این حس منیت پیش خودم فکر می‌کردم که من هیچ‌گاه به سمت اعتیاد نمی‌روم. و وقتی کاملاً معتاد و گرفتار شدم آنگاه آمدم که برای حل مشکلاتم اقدام نمایم، ولی وقتی هر شخصی می‌آمد و به من فشار می‌آورد عقب می‌رفتم  مجبور می‌شدم از حق خودم بگذرم، و به مصرف پناه می‌بردم دیگر برایم فرقی نمی‌کرد، خوشحال بودم، مصرف می‌کردم، ناراحت بودم، مصرف می‌کردم و در هرزمانی مصرف می‌کردم و دیگر تبدیل به یک معتاد بالفطره شده بودم.

در اینجا وقتی می‌دیدم که دیگر نمی‌توانم اوضاع را عوض کنم دچار ناامیدی شده بودم درجایی که باید ایستادگی می‌کردم و حق خود را می‌گرفتم عقب‌نشینی می‌کردم و همین موضوع من را بیشتر در ناامیدی فروبرده بود، یعنی در مثلث نادانی کامل، وقتی می‌نشستم و با خودم فکر می‌کردم می‌گفتم درنهایت به کجا می‌خواهی برسی؟ یک مرگ دردناک، خانواده رهایت می‌کند یا در یک‌گوشه اوردوز می‌کنی، یک‌زمان برای من ابزار فراهم بود ولی دانایی نبود و وقتی هم که دانایی آمد مسائل مربوط به ابزار کم شد، ولی درنهایت انسانی موفق است که بتواند هم دانایی و هم ابزار را در اختیار بگیرد و پیش برود و از مثلث نادانی به مثلث دانایی برسد آن‌هم عمل‌گرایانه به دانایی برسد که همان دانایی مؤثر است چه چیزی می‌تواند این دانایی را به وجود بیاورد؟  این است که آموزش بگیری و آن آموزش را در عمل به کار بگیری به این نقطه برسی در این مرحله است که خط مستقیم را برای خودت رسم کرده‌ای، برای حرکت روی این خط مستقیم نیاز به یک محرک داریم که آن محرک همان جسم یا نفس ما است.

درواقع جسم، نفس، و ذهن ما درهم‌تنیده و باهم یکسان هستند، ناامیدی ما، افسردگی ما، ترس ما، همان ترسی که در زمان مصرف باعث شده بود من حریم‌هایم را از دست بدهم. دیواری برای حریم من وجود نداشت یا حتی پنجره‌ای، هرکسی به خودش اجازه می‌داد بیاید توهین کند و برود در این مرحله وقتی من به این وضع غم‌انگیز رسیدم من از خدا کمک خواستم و خداوند من را در مسیر کنگره قرارداد و کنگره یک بینش جدیدی به من داد جهان‌بینی قشنگی به من نشان داد که با آن جهان‌بینی حداقل شروع به ترمیم حریم‌های خودنمایم  حداقل دیوارهایش را بلند کنم  در و پنجره‌اش را بسازم  و دیگر اجازه ندهم کسی وارد این حریم شود و بتواند من را لگدمال کند، این‌ها از کجا می‌آید؟ از آموزش‌های ناب و این آموزش‌های ناب از کجا می‌آید؟ از کنگره، پس‌رونده در جسم است. وقتی به ما می‌گویند جسم ما درروان ما تنیده شده است برای مثال وقتی شما افسردگی دارید و به دکتر مراجعه می‌کنید مشخص می‌شود در بدن شما چیزی کم است دکتر به شما یک قرص می‌دهد که شما باید آن را بخورید تا جسم شما به آن واکنش شیمیایی نشان بدهد تا جسم شما خوب شود پس آیا می‌توانیم بگوییم افسردگی در صور پنهان ماست و ربطی به جسم ما ندارد؟ یا اگر مشکلی در جسم ما وجود دارد ربطی به صور پنهان ما  ندارد این‌ها درهم‌تنیده هستند و نمی‌شود جدایشان کرد و این جسم و روان و ذهن هست که باید درست شوند تا در ابتدای راه قرار بگیرند و با پیشروی در مسیر مستقیم بتوانند به آن جهان‌بینی کامل  برسند.

ریشه همه مسائل ما در جسم ما است مانند ریشه یک گیاه که تا زمانی که در خاک است آن گیاه به رشد خود ادامه می‌دهد اما زمانی که از خاک درآمد  گیاه خشک می‌شود به همین شکل برای از بین بردن ضد ارزش‌ها،  جسم تا زمانی که تغییر نکند و از ضد ارزش‌ها دور نشود تغییری به وجود نمی‌آید. پس ما باید با تغییر در جسم و روان و ذهن، در مسیر مستقیم حرکت کنیم تا به آن ایدئال برسی این‌ها باید شروع به حرکت کنند تا بتوانند به تعالی برسند. و در اینجا مبحث تزکیه و پالایش مطرح می‌شود و برای انسان مفهوم پیدا می‌کند که برای رسیدن به هدفش چقدر یک خواسته می‌تواند مهم باشد و چقدر جهان‌بینی برایش قوی باشد،. این جهان‌بینی وسیله مقیاس کردن دیگران نیست، شما باید این جهان‌بینی را فقط روی خودت پیاده کنی و اینکه از درونت به بیرون برسی و این خط را درست حرکت کنی.

اینکه من بیایم چهارتا سی دی گوش کنم و بیایم با آن دیگران را تجزیه‌وتحلیل کنم این کاملاً نادرست است جهان‌بینی را کسی به کسی نمی‌تواند تحمیل کند جهان‌بینی تنها چیزی است برای خودت، و برای درست کردن خودت. و شما هر کاری که می‌کنی به جهان‌بینی شما برمی‌گردد و من سعی کردم در حد بضاعت و سواد خودم  صحبت کنم. در پایان باید بگویم برای ساختن هر چیز باید زمان و انرژی زیادی صرف کنیم مثل ساختن یک ساختمان که زمان و مراحل مختلف باید صرف ساخت ساختمان شود ولی برای تخریب ساختمان کافی است چند دینامیت در پایه و ستون‌های آن منفجر کنیم و ساختمان در کمتر از چند ثانیه کاملاً ویران می‌شود کنگره به ما یاد داده است که در کنار هم و دست در دست هم می‌توانیم بسازیم و بالا برویم وگرنه ایرادگیری اصلاً کار سختی نیست اینکه در کنار هم و در راستای یکدیگر باشیم ارزشمند است.در پایان عرایضم میگویند که گنج در ویرانه پیدا می‌شود پس گاهی لازم است برای اینکه به گنج درون خودت برسی تبدیل به ویرانه بشوی.

تایپ: مسافر علی (لژیون دوم)
عکس و ارسال: مسافر میثم (لژیون دوم)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .