جلسه ششم از دور سی و چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 نمایندگی شمس به استادی راهنمای محترم علی،نگهبانی مسافر پویا و دبیری مسافر فرید، با دستور جلسه جشن هفته راهنما در تاریخ 12 اردیبهشت1403 رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحال هستم از اینکه نگهبان جلسه پویای عزیز هست.خیلی خوشحال هستم که در کنار پویا هستم که در این جایگاه قرارگرفته است. همینطور آقای فرید دبیر جلسه، این دو نفر از کسانی هستند در کمال ناباوری به این جایگاه رسیدهاند.امیدوارم تمام سفر اولیها این لذت را تجربه کنند و همینطور راهنماها هم این لذت را ببرند و از روند حرکتشان درکنگره خوشحال شوند.
دستور جلسه امروز هفته راهنما هست. درکنگره هفته راهنما مصادف هست با هفته معلم درکنگره 60 .بحث آموزش خیلی اهمیت دارد. اگر این آموزش نباشد قطعاً حرکتی هم اتفاق نخواهد افتاد.حالا این آموزش قسمت عمدهاش در لژیونها انتقال داده میشود. انتقال توسط راهنماها .حالا این راهنماها خودشان سابقه مصرف مواد مخدر را داشتهاند. همین مصرف مواد، خود میتواند یک دلیل عمده برای ارتباط برقرار کردن باشد با آن شخصی که در آن لژیون قرارگرفته است.
همه ما روشهای مختلفی را تجربه کردهایم به دلایلی که همه ما میدانیم، علمی نبودن و منطقی نبودن این روشها به شکست منتهی شد. وقتی شخص به آن درمانگر مراجعه میکرد، یکی از دلایلی که آن درمان موفق نبود، درمانگر سابقه مصرف مواد نداشت، درکی از مصرف مواد وجود نداشت، نشئگی و یا خماری و مسائلی که پیرامون مواد مخدر وجود دارد، نبود و این اتفاق برای ترک ممکن نبود.
درکنگره60 یک اصطلاحی وجود دارد که میگویند راهنمایان یک شربتی را نوشیدهاند شیرینی آن را درک کردهاند و این را میخواهند به همراهان خودشان انتقال دهند و آن رهایی از مواد مخدر است. یکی از عوامل رسیدن به رهایی و حال خوب درکنگره60 راهنما است. ولی در مسیر حرکت شخص، محور اصلی خود فرد است. اینکه راهنما چه مدتی رهایی دارد، چه سابقهای دارد، چه مقدار سواد دارد، اینها ازنظر من اهمیت ویژهای ندارد. چراکه آموزشها یکسان هستند و در کل کشور به یکشکل آموزش داده میشود. محور اصلی خواست شخص است. اینکه چه مقدار میخواهد به رهایی برسد. اگر فرد جستجوگر باشد، آموزشها را بخواهد بگیرد، حالا راهنما در هر سطحی باشد، میتواند به موفقیت برسد.
یکی از مسائل پیوند راهنما و رهجو و رابطههایی هست که بینشان وجود دارد. اگر تعادل بین راهنما و رهجو وجود نداشته باشد و این تفکر را شخص در ذهن خود داشته باشد که راهنما باید در مسائل شخصی راهنمایی کند یا راهنما نگاه درستی به جایگاه نداشته باشد، قطعاً انتظارات، انتظارات متفاوتی است.
یکی از این بحثها در دو جلسه گذشته بود در مورد اهمیت نقش راهنما و اینکه ما موظف هستیم از راهنما تقدیر و تشکر کنیم. ولی یکی از اهداف این دستور جلسه این هست که ما به وظایف راهنمایمان بیشتر واقف شویم و یک مرزبندی به وجود آوریم که راهنما چه مقدار میتواند کمک کند؟ و نقش راهنما چه هست؟ اگر من در لژیون قرار بگیرم، حرکت رهجوها و در مسیر بودنشان، برای من لذت و حال خوب به همراه میآورد.
یک اصطلاح دیگری وجود دارد که میگویند سرت را با سر راهنما عوض کن. شاید این در عمل امکانپذیر نباشد ولی شخصی که درکنگره حرکت میکند باید بداند که در هر جایگاهی قرار دارد مدیون راهنما است. مدیون کسی است که روز اول از این درب وارد کنگره شد و دست چپ و راست خودش را نمیدانست، به او کمک کرد و الفبای زندگی و رهایی را به او یاد داد و یک رهجو باید بداند، کار راهنما درمان اعتیاد است.
اگر از راهنما در مسائل دیگری از زندگی کاری یا هر مسائل دیگری انتظار مشاوره داشته باشید، قطعاً یک فکر اشتباه هست. راهنما فقط یک انگشت اشاره است. این خود شخص هست که باید حرکت کند. اگر رهجو میخواهد به موفقیت برسد، باید گوشبهفرمان راهنما باشد. ممکن است راهنما کم سن و سالتر از رهجو باشد. باید حرف راهنما را قبول کرد و به نفع خودمان است که قبول کنیم . راهنما از همهچیز اطلاعات دارد. درزمینهٔ اعتیاد اگر آن علایق خودمان، آن تفکر خودمان در سفر را انجام دهیم، قطعاً به سرمنزل مقصود نخواهیم رسید.
قطعاً تمامی راهنماها گفتهاند قبل از ساعت 5 در جلسه حضورداشته باشید. اگر غیرازاین باشد، از حال خوب دور میشوید. رهایی بیکیفیت خواهد شد. مباحث دیگری وجود دارد مانند سی دی نوشتن ،حضور در پارک، حضور در لژیون و خیلی مسائل دیگری که راهنما از ما میخواهد. اگر رهجو حرف راهنما را حجت قرار دهد و بداند فرمان دیگری وجود ندارد و توجیه برای آن فرمان نیاورد، قطعاً او رهجوی قدرشناسی است و امروزه قدرشناسی در جامعه ما به حداقل رسیده است. در خانواده در محیط کار حتی در مدارس از حالت قدیم خارجشده. خیلی چیزها رنگباخته و ما قدرشناسی را درکنگره تمرین میکنیم.
من به پسرم در روز معلم قدردانی را یاد دادم. با یک شاخه گل و یک پاکت پول. به پسرم گفتم حست را به معلم کلاس بگو و من این مدل قدردانی را از کنگره یاد گرفتم. تمرین شکرگزاری را از کنگره یاد گرفتم.
راهنما رب ما است. همانطور که پدر یا مادر رب ما است. هر آنچه میگوید باید انجام داد. درزمینهٔ اعتیاد و اگر به راهنما نزدیک شوید مثل نزدیک شده به خورشید میسوزید و بلعکس اگر دور شوید منجمد خواهید شد.
این هفته میتواند نگاه متفاوتتری نسبت به این جایگاه برای ما داشته باشد. راهنماها با هزینه شخصی خودشان، با عشق علاقه خودشان، به این جایگاه میپردازند. خیلی اتفاقها هست که فقط عشق میسر میکند و جواب عشق استفاده درست است. باید بدانیم، با کمک راهنما شدن درمان ما کامل میشود. امیدوارم سفر اولیها به گوش بسپارند. انتخاب دیگری وجود ندارد. اگر این باشد، درمان کامل شده است. امیدوارم در جایگاه راهنمایی خدمت کنید و شیرینی را از این خدمت ببرید.سپاس از اینکه به حرفهایم گوش کردید.
تهیه گزارش مسافر امید لژیون یکم
ارسال به سایت مسافر محمد لژیون نهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
49