بنام خداوندی که مهر و عشق را آفرید خدایی که محبت و مهربانی را آفرید
لحظههای زندگیام را دقیقهبهدقیقه میشمردم و در پس هر دقیقه بیهودگی و پوچیهای زندگیام را ورق میزدم. نهتنها شبها، بلکه روزهایم نیز تاریک بودند، نه کورسوی امیدی بود نه دستگرمی که دستان سرد و لرزانم را گرم کند، نه اعتمادی و نه ایمانی که بتوانم به کسی داشته باشم و به او پناه برم تا بتوانم ترسها و ناامیدیها و شکستهایم برای او بازگو کنم. همچون یک ساعت شنی بودم، ساعتی که نفسهای آخر را میکشد و منتظر است تا یکی پیدا شود و آن را برگرداند! زندگی برای من تمام شده بود
در لحظههای آخر آنگاه بود که آمدی چراغی در دست گرفتی و مرا به سرزمین نور و ایمان و عشق هدایت کردی، آری آرامش آغوشت و گرمای دستان مهربانت را کم داشتم.
آمدی و بدون هیچ چشمداشتی با من پیمان بستی که در تمام لحظات همچون کوه کنارم بایستی تا بیاموزم اندیشیدن و فکر کردن را، امید را، بخشش را، وفاداری را، راه و رسم زندگی را و ایستادگی را ...
آمدی همچون شمع سوختی تا من ساخته شوم آب حیات را جرعهجرعه در پیمانه زندگیام ریختی تا خزان زندگیام را به بهار تبدیل کنی
آمدی الفبای زندگی را به من سرمشق دادی و با صدایی پرمهر در گوشم زمزمه کردی گذشت را، صبر و مهربانی را و چگونه زیستن را ...
حتی نگاهت با من حرف زد من را وادار به تغییر کرد و ناامیدی و سکون
را تبدیل به دنیایی از امید و حرکت نمود. آمدی و مرا دلگرم کردی تا جادههای پرپیچوخم زندگی را با امید و تلاش و با صبر و بردباری طی کنم روزی که شما را دیدم جسم و جانم را غبار فراگرفته بود. نه چیزی میدیدم نه چیزی میشنیدم و نه امیدی به زندگی داشتم
آمدی و دنیای تازهای به من هدیه کردی روح تازهای در من دمیدی گاهی پدری میشوی یا جذبه و مغرور که تنها با یک نگاه با فرزندش صحبت میکند و پیامش را میرساند
راهنما:
راهنما یعني نشاندهنده مسیر تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق
یعنی نمایانگر راه رسیدن به آرامش، نمایانگر راه بهشت و نجات از جهنم
آرامش امروزم، حال خوشم، سلامت جسم و روحم همه و همه به خاطر تلاشهای بیوقفه و ایثار و ازخودگذشتگی شما بوده است
هفته راهنما را به شما راهنمای عزیزم تبریک میگویم
گرامی باد هفته راهنما
نویسنده: مسافر محمدجواد لژیون پنجم
ویراستاری و ارسال: مسافر رضا لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
160