سلام دوستان حسن هستم یک مسافر
انشا الله حالتان خوب باشد و با لبی خندان در کنار خانواده عزیزتان زندگی کنید. خوشبختی یعنی اینکه خداوند آنقدر تو را عزیز کند که وجودت آرامبخش دیگران باشد
راهنما یعنی نشاندهنده راه تاریکی به نور، از غم به شادی، از نفرت به عشق؛ یعنی نشاندهنده راه رسیدن به آرامش، نجاتدهنده از جهنم درون. هفت ماه است که وارد کنگره 60 شدهام و چیزی که در این مدت یاد گرفتم و برداشت کردم را بیان میکنم وقتیکه به گذشته فکر میکنم و به امروزی که هستم؛ میبینم که اصلاً درست زندگی کردن، درست برخورد کردن و راه درست را انتخاب کردن را بلد نبودم. چرا؟ چون کسی نبود راهنمایی کند یا آموزش دهد و مرا به مسیر درست هدایت کند. تابهحال هیچکسی نبوده که مانند راهنمایان کنگره 60 با این سطح از جهانبینی و علم و آگاهی بالا، با خلوص نیت در کمال عشق و محبت راه درست را برای ما روشن کند و مسیر به سعادت رسیدن را به ما نشان دهد. زمان مدرسه معلمها فقط کتاب درسی را آموزش میدادند، هیچ آموزش دیگری نمیدادند و هیچوقت بیان نمیکردند که چگونه و چطور در مسیر درست قدم برداریم و چگونه میتوان در جامعه حضور پیدا کرد و موفق شد. پدر و مادرم که همیشه درگیر جمعیت زیاد بچهها بودند و اصلاً وقت این را نداشتند که به ما تجربه و آموزش بدهند و بد و خوب را نشان ما بدهند.
اما در کنگره 60 یاد گرفتیم که اگر درراه درست یا همان صراط مستقیم حرکت کنیم و به سمت ارزشها قدم برداریم به موفقیت، آرامش و روشنایی میرسیم اما اگر بیراهه رویم و به سمت ضد ارزشها حرکت کنیم دچار ترس، استرس و ناامیدی میشویم و به اعماق تاریکی فرو خواهیم رفت. حال در ذهنم این سؤال پیش آمد که چرا من درگیر اعتیاد شدم ولی برادرم که یک سال از من بزرگتر است درگیر نشد؟ اگر به تجربه و آموزش باشد، ما که در یکخانه و خانواده و در شرایط برابر بزرگ شدیم! پس چگونه او به بیراه نرفت و مسیر را بهخوبی طی کرد اما من راه را اشتباه رفتم و درگیر ضد ارزشها شدم؟ فکر میکنم برادرم با استفاده از تفکر توانسته از تجربیات اطرافیان و انسانهای دیگر استفاده کند و راه درست را پیدا کند ولی من نتوانستم. بعد از سالها استفاده از مواد مخدر و حرکت در مسیر نیروهای منفی؛ کار بهجایی رسید که از همه شاکی و عصبانی بودم از خانواده، دوست، جامعه و حتی از خداوند
دیگر خسته شده بودم و افسردگی به سراغم آمده بود به هر ریسمانی چنگ میزدم و هر راهی که وجود داشت برای ترک مواد مخدر امتحان میکردم؛ از کمپ گرفته تا روانپزشک و در بیمارستان بستری شدن!
در تنهایی خود و اعماق تاریکی افسوس میخوردم، افسوس و هزاران افسوس که کسی نیست که صادقانه و بامحبت در این بیراهه دست مرا بگیرد و آموزش و تجربه درست را در اختیارم بگذارد حال خرابم مدام در حال خرابتر شدن بود و همش با خداوند درگیر بودم که چرا یکراه خوب به من نشان نمیدهی؟ چرا به دادم نمیرسی؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟!...
اینگونه میگذشت تا اینکه روزی صدایم را شنید و کنگره 60 را بر سر راهم قرار داد مسیری که پر از عشق است و نور؛ پر از علم است و آگاهی، پر از دانایی و معرفت
من با کنگره 60 آشنا شدم بهمحض ورودم به کنگره 60 مردی نورانی به نام محمد به استقبالم آمد و مرا راهنمایی کرد او راهنمای تازه واردین بود و بهسرعت، نور امید را در دلم روشن کرد. پسازآن یک کمک راهنمای بزرگوار به نام محسن من را در لژیون خود پذیرفت و از آن روز هفت ماه میگذرد آقا محسن حسهای خوب را درونم بیدار کرد و امیدم چندین برابر شد؛ او به من آموخت که در کنگره 60 نمیتوانم و نمیشود معنی ندارد و آن شخصیت ضعیف و ناتوان را باید دفن کرد و از نو متولد شد. همانطور که از اسمش پیداست، راهنما یعنی کسی که راه را نشان میدهد؛ یعنی من که راه را گمکرده بودم و با بیراهه رفتن تعادل و آرامش خود را ازدستداده بودم؛ مشروط بر اینکه گوشبهفرمان باشم و خودم هم بخواهم به درمان برسم را به آرامش و آسایش میرساند و در مسیر به رهایی رسیدن دست مرا میگیرد و راهنمایی میکند. ازنظر من هرکسی نمیتواند راهنما باشد؛ زیرا خیلیها هستند که از علم و آگاهی بالا برخوردارند و مسیر را میدانند؛ اما عشق و محبت کافی برای اینکه به دیگران کمک و راهنمایی بدهند را ندارند
من بارها دیدهام که راهنمای خوبم، جناب محسن محمدی راهنمای لژیون سوم شعبه شمس؛ باغم رهجو غمگین و با شادی رهجو خوشحال میشود و هیچچیز تابهحال مانع خدمترسانی او نشده است و همیشه کارش را بامهارت و بهدرستی برای رسیدن به هدفش که به درمان و رهایی رساندن رهجوهایش میباشد انجام میدهد. من هم این را میدانم که مسیر طولانی است و پرپیچوخم و برای رسیدن به رهایی باید در مسیر درست حرکت کرد و سخت جنگید و دلم گرم است به راهنمایم که دستم را محکم گرفته تا پایم سست نشود و با آموزشهایش من را به سمت نور هدایت میکند. تا به امروز آموزههای کنگره 60 تا حدود زیادی من را به آرامش رسانده و هنوز کلی راه در جلویم مانده است که طی کنم تا به آرامش کامل و فرمان عقل دست پیدا کنم. من تمام این دستاوردها را در درجه اول مدیون بنیان کنگره 60 جناب مهندس دژاکام و بعد راهنمای عزیزم و دیگر عزیزانی که در این راه صادقانه و بیمنت خدمت میکنند هستم. از راهنمای تازه واردین جناب محمد عزیز و راهنمای خوبم آقا محسن متشکرم
هفته راهنما را به جناب مهندس دژاکام و خانواده محترمشان و راهنمایان کنگره 60 و نمایندگی شمس و راهنمای خوبم آقا محسن بزرگوار تبریک میگوییم.
** زمانی که مانعی از سر راه برداشته شود؛ در انتظار از بین رفتن موانع دیگر نیز باشید **
نویسنده متن: مسافر حسن لژیون سوم
تایپ و ویراستاری: مسافر سعید لژیون هفتم
ارسال به سایت: مسافر رضا لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
286