«آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند»
گفتوگویی آموزنده و دلنشین به مناسبت «هفته راهنما» از نمایندگی شفا را تقدیم نگاه مهربانِ شما، همراهان همیشگی میکنیم...
سلام خدمت راهنما خانم هما عزیز و تبریک هفته راهنما، لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید و آیا روز اولی که وارد کنگره شدید، تصور اینکه خودتان راهنما شوید و امروز از لژیون شما راهنمای شال نارنجی و راهنمای شال مغز پستهای خروجی داشته باشید، داشتید؟
سلام دوستان هما هستم همسفر جواد، مسافر من با بیش از ۲۸ سال تخریب وارد کنگره شدند با انواع آنتیایکسها، آخرین آنتیایکس مصرفی شیشه، کریستال، الکل، متادون، راهنمای خوبشان آقای حمید سیستانیپور، راهنمای خوب خودم خانم زهره فرهنگیان، ۱۱ ماه و ۲۳ روز سفر کردیم به روش DST، ورزش مسافرم شنا، ورزش خودم بدمینتون، الان به لطف خداوند و دستان پرمهر استاد امین ۵ سال و ۴ ماه است که آزاد و رها هستیم.
بله من از روزی که به کنگره آمدم و دو سه ماه سفر کردم، عاشق شال نارنجی شدم، به خودم قول دادم که حتماً میتوانم راهنما باشم که مثل خانم زهره عزیزم بتوانم به انسانها کمک کنم و آن نوری که از آقای مهندس درون همه ما تابیده شده، من هم به اندازه نوری از آنجا داشته باشم و خیلی از این بابت خوشحالم که به قول آقای مهندس، لژیون عقیم نیست! که هم راهنمای شال نارنجی و هم مغز پستهای دارد. از همان اول به خودم قول دادم که زمانیکه برای کارآموزی داخل لژیونها رفتم، سعی کنم تمام نقاط قوت همه راهنماها را ببینم و خودم اجرا کنم. خدا را شکر این امر مهم اتفاق افتاد.
حستان در جشن راهنما و این لحظه چیست؟ پیامتان به راهنمایان تازهواردین و راهنمایان عزیز، چیست؟
«جشن راهنما» حس خوبی به من میدهد که هستیم و داریم خدمت میکنیم؛ شاید قبلِ کنگره خیلی خدمتها داشتیم؛ ولی هیچ کدام از آنها عمق نداشت! ولی اینجا میبینیم که عین خانواده خودم، چند خانواده، خانواده همسرم و دوستان، از رهایی ما لذت بردند و چقدر اتفاق خوبی افتاد.
روز راهنما، یادآوری گذشته تلخ خودم هست که از تاریکی به نور رسیدم و توانستم به تمام عزیزان کمک کنم؛ امروز جشن ما است، جشنی که در کنار رهجوهای عزیزم و در کنار راهنمای عزیزم این جشن را برگزار میکنیم.
پیام من به راهنمای تازهواردین و راهنمایان عزیز؛ خداقوت عزیزان، خیلی خدا را شاکرم که در کنار شما خدمت میکنم؛ ممنونم که ایستادید، ماندید که به دیگران در کنار هم کمک کنیم.
چگونه میتوان حوض وجودی زلال خود را از تیرگی، در امان نگه داشت؟
باید همیشه در حال آموزش باشیم، در صحبتهای آقای مهندس و آموزشها این است که کنار هم آموزش بگیریم و خدمت کنیم؛ همین وصل شدن به کنگره است. یک روزهایی در سفر دوم بالا، پایین میشویم، در سفر اول انگار صور ظاهر هست و در سفر دوم به صور پنهان میرویم؛ خیلی باید وصل کنگره باشیم، آموزش بگیریم، سیدیها را بخوانیم و بنویسیم، مصاحبه دیدهبانها و افرادی که از ما جلوتر هستند، مشارکت سفر اولیها، اینها همه به من کمک کرد که به دانشم اضافه کنم؛ ولی در حقیقت هرچه جلوتر میروی، میبینی هیچ چیز نمیدانی، با اینکه تجربه و علمت بیشتر میشود؛ ولی میبینی چقدر چیزهایی هست که تو حتی نمیتوانی در موردش تفکری انجام دهی، فقط باید وصل کنگره باشیم.
لطفاً بفرمایید کدام مثلثها یا جملات اساتیدِ کنگره در هر شرایطی یاریتان میدهد؟
در کنگره مثلث عشق را من خیلی دوست دارم و به من خیلی کمک کرد. از جملههای اساتید این هست «نوبتِ باران همیشه محفوظ است» «خود کرده را تدبیر هست» اینکه آقای مهندس همیشه میگویند: «راه رسیدن به بهشت گذشتن از دوزخ است»
«ما همه راهنمایان همه با هم کمر خم کردیم و زانوان خود را بر روی خاک نهادیم و سجدهای آغاز نمودیم» مفهوم این جمله از نظر شما چیست؟ شما چگونه آغازگر بودید و برای آغازگران چه پیامی دارید؟
این کمر خم کردنی که آقای مهندس فرمودند: برای من یعنی فرمانبرداری؛ در سیستم کنگره، آموزش آقای مهندس، اساتید و تمام کسانی که از ما جلوتر بودند، فرمانبردار شدیم و سجده کردیم؛ فرمانبردار شدیم که بتوانیم آغازگر باشیم؛ من به تمام آغازگران خوشآمد میگویم؛ به نظر من اینجا جنگ بین خوبی و بدی است، دقیقاً اضداد هستند و هرچه ما از این طرف راهنما به عنوان آغازگر داشته باشیم، انگار به نورها اضافه میشود و در مقابل تاریکیها قرار میگیرد.
به آقای مهندس و خانم آنی بزرگ به مناسبت جشن راهنما، سخنی بفرمایید:
فقط میتوانم بگویم: آقای مهندس خیلی ممنون که بودید و دانشتان را در اختیار ما گذاشتید.
خانم آنی بزرگ از شما ممنونم، از اینکه کنار ما همسفران هستید و در ابتدا اولین همسفر، کنار آقای مهندس بودید.
از اساتید خیلی ممنونم.
خیلی خوشحالم که در برههای از زمان متولد شدم که آقای مهندس و این دانش در اختیار ما هست.
خوشحالم که در کشور ایران متولد شدم از اینجا دانشی به تمام جهان تزریق میشود و ممنونم از خانواده آقای مهندس و از خداوند که من هم در این عصر بودم و توانستم اول از همه خودم را نجات دهم و بعد به بقیه کمک کنم.
همسفر در سفر اول تا دوم از کجا به کجا میتواند، برسد؟
مسافر در سفر اول تعریف شده است، سفرش از مصرف مواد تا قطع مواد است. مشکلی که من همیشه با رهجوهای عزیزم داشتم این است که فکر میکنند، سفر اول ( اعتیاد خودش چیز بدی است و عادتهای زشت دارد) دلمان میخواهد در سفر اول همه چیزمان درست شود! بارها و بارها به آنها گفتم: بروید متن سفر اول را بخوانید، یعنی چه؟ یعنی از مصرف مواد تا قطع مواد.
از سفر دوم ما میتوانیم جهانبینی را بیشتر کار کنیم. درست است که در سفر اول هم کار میکنیم، ولی در سفر دوم بیشتر حالت کاربردی دارد.
در سفر اول راهنما صد در صد کنار ما و حواسش به ما هست و ذوق و شوق عجیبی داریم. در سفر دوم هم راهنما هست؛ ولی باید بیشتر چون سیستم کنگره این است که شخصی که رها شده، به شخصی که در حال رها شدن است و کمک میخواهد، کمک کند.
در سفر دوم باید آموزشها ده برابر باشد؛ یعنی اگر در سفر اول هفتهای یک سیدی مینوشتیم، در سفر دوم هفتهای یک سیدی بنویسیم و دو تا گوش کنیم، مصاحبهها را بخوانیم؛ دقیقاً یک همسفر (من از طرف خودم میگویم) باید جهانبینیاش را کاربردی کند و ببیند با خودش چند چند است؟! آیا آن چیزی را که یاد گرفتم، میتوانم اجرایی کنم؟!
چگونه میتوان بیمی مست و بیشراب شوریده گشت و در قسمت معنوی و مادی، صعود کرد؟
اگر سیستم ایکس و خمر ما درست کار کند، آنموقع بیمی مست و بیشراب شوریده میشویم و حالمان خوب است. زمانیکه تمام سیستم و جهانبینی درست کار کند. آقای مهندس میفرمایند: از معنویات به مادیات میرسیم. دقیقاً وادی پنجم فکر میکنم برای کسی که اصلاً در کنگره نیست، کل موضوع سفر را توضیح داده اگر هما، قرار است درست سفر کند؛ در ابتدا باید قطع مواد شود، من نمیگویم صد؛ اما اگر من در بخش کینه خودم مشکل داشتم، اگر صد بود، باید به سی برسد و از همه مهمتر اینکه پایههای مالی من درست شود؛ این یعنی من دارم سفرم را درست انجام میدهم و اینکه رودخانه به عقب برنمیگردد؛ اگر هر کدام در قسمت مادی، معنوی، خدمت کردن یا سیدی نوشتن کم بگذارم، یعنی درست سفر نکردم!
هر پیامی که در پایان مایل هستید، عنوان شود را برای ما هدیه کنید:
من این هفته را اول به آقای مهندس و خانواده عزیزشان و بعد به راهنمای عزیز خودم خانم زهره فرهنگیان که واقعا پلی برای من شدند که از تاریکی به سوی نور و از قهر به مهر حرکت کنم. بابت مصاحبه شما خیلی ممنونم و از همین جا میخواستم به رهجویان عزیزم بگویم؛ خیلی دوستتان دارم، هر کدام از شما یک تکه از پازل بودید که در وجود من نقش بست، با هر کدام از شما هزاران برابر آموزش گرفتم، با هر لبخندتان خندیدم، هر جا غمگین بودید، کنارتان ایستادم که قوی شوید؛ این دنیا، جای آدمهای ضعیف نیست! به قول آقای مهندس؛ در گلهای که کسی شکار میشود، یا بیهوا این طرف و آنطرف میرود یا ضعیف است! موج سواری را یاد بگیریم؛ اگر غمگین، ناراحت، ناامید یا ضعیف باشیم، یا زیر موج خفه میشویم یا به صخره برخورد میکنیم. چیزی که خودم در زندگی سعی کردم واقعاً رعایت کنم، قوی بودن است؛ انسانهایی باشید که خیلی به دیگران حالشان وابسته نباشد؛ شادی را خودمان تولید کنیم و با خودمان شاد باشیم.
بتوانیم از پس تصمیمات مهم زندگی با همین آموزشها بربیاییم و آن شیری باشیم که کسی منتظر شکارِ ما باشد، نه اینکه ما منتظر شکار باشیم؛ امیدوارم حال همه خوب باشد، سفر اولیها به رهایی برسند و سفر دومیها خدمت بگیرند.
از بچههای سایت خیلی ممنونم که عاشقانه خدمت میکنند و در آخر از راهنمای تغذیه سالمم خانم اعظم عزیز تشکر میکنم (البته هنوز خیلی مانده که به وزن ایدهآلم برسم) اما گرههایی در ذهن من بود که به واسطه ایشان باز شد و من انشالله بتوانم کاربردی کنم؛ چقدر حالم خوب است که یک راهنما دارم که دوباره حواسشان به من هست، خیلی دوستشان دارم و از همه شما تشکر میکنم.
خانم نازنین عزیز، راهنمای ویلیام، ضمن تبریک هفته راهنما، لطفاً به رسم کنگره خود را معرفی کنید:
سلام دوستان نازنین هستم مسافر نیکوتین، با ۱۰ سال تخریب وارد لژیون ویلیام وایت شدم، آخرین آنتیایکس مصرفی قلیان، روش درمان DsT، داروی درمان آدامس نیکوتین، رهایی به لطف خدا و دستان پرمهر جناب مهندس ۱۱ ماه و ۲۰ روز
چه سالی وارد کنگره شدید، از تغییرات خودتان تا این لحظه بفرمایید؟
دی ماه ۱۴۰۰ با حالی خراب و ضدارزشهای زیادی وارد کنگره شدم و با کمک راهنمایانم و آموزشهای کنگره توانستهام به یک تعادل نسبی برسم.
جاذبههای کنکره برایتان در چیست؟
از جاذبههای کنگره، عشق، محبت و حس مشترک بین تمام اعضا است که من در بیرون از کنگره هیچگاه این حس را تجربه نکردم. کنگره همه چیزش متفاوت است، طوری که هر کس وارد میشود، دلش را اینجا جا میگذارد و اگر هم بخواهد، نمیتواند برود؛ همین عشق و محبت باعث شده که آدمها در کنگره نقاب از چهره بردارند و خود واقعیشان باشند.
مصرف تفننی قلیان یا سیگار برای همسفران به کجا ختم میشود؟ سیگار یا قلیان با جسم ما، چه میکند؟
به فرموده جناب مهندس مصرف تفننی سیگار و قلیان، دروازه ورود به دنیای اعتیاد است؛ هر فردِ سیگاری یا قلیانی از ابتدا مصرف کننده کامل نبوده، بلکه در ابتدا به صورت هفتگی و تفننی مصرف میکرده و بعد یک مصرف کننده تمام عیار شده است! تمام اینها به خاطر نداشتن آگاهی لازم است.
خطرات مصرف سیگار و قلیان تنها منتهی به بیماریهای قلبی و عروقی و ریوی نمیباشد؛ بلکه طیف وسیعی از بیماریها از جمله ناباروری، تخریب پوست، مو، ضعیف شدن سیستم ایمنی، مشکلات دهان و دندان، بیماریهای کبدی، کلیوی و گوارشی، اختلالات روحی، روانی و... را در برمیگیرد.
خیلی از همسفران عزیز به دلیل نداشتن آگاهی و ترس از قضاوت اطرافیان، این موضوع را کتمان کرده و سلامتی خود را به خطر میاندازند. امیدوارم همسفران عزیزی که مصرف کننده نیکوتین هستند، بتوانند با ترسهای خود مقابله کنند و حس خوش رهایی را بچشند.
«تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت»
لطفاً در مورد سفر ویلیام، روشDST، صورت مسئله سیگار، درمان سیگار و تغییرات سیستم X بفرمایید:
همانطور که میدانید، در ابتدا برای حل هر مشکلی باید صورت مسئله آن را پیدا کنیم.
در سالهای ابتدایی تاسیس کنگره، کشیدن سیگار در کنگره بلامانع بود؛ زیرا خود جناب مهندس هم سیگار میکشیدند و راهی برای درمان آن پیدا نکرده بودند تا اینکه ایشان به خاطر مصرف زیاد سیگار، دچار سکته قلبی و راهی بیمارستان شدند؛ اما به دلیل ممنوعیت کشیدن سیگار در بیمارستان از آدامس نیکوتین استفاده کردند و آنجا بود که راه بر ایشان نمایان شد و توانستند با استفاده از روش DST و آدامس نیکوتینِ خوراکی اعتیاد به سیگار را نیز درمان کنند؛ درمان سیگار هم مانند مواد مخدر در سه قسمت «جسم، روان و جهانبینی» صورت میگیرد؛ چرا که جسم و روان از هم جدا نیستند و هر کدام در تعادل نباشد، دیگری نیز بههم میریزد و باعث تخریب سیستم ایکس و ایجاد اختلال در عملکرد آن میشود.
سیگار هم یکی از مواردی است که باعث برهم خورد تعادل و مشکلات روحی و روانی زیادی میشود.
اگر شخصیت انسان را یک درخت در نظر بگیریم، کسی که بخواهد سیگار را درمان کند، هر قسمت جسم و شخصیت، چه تغییراتی مییابد؟
همان گونه که یک درخت برای رشد و شکوفایی به مراقبت نیاز دارد، انسان هم برای داشتن جسم و روانِ سالم باید از آن نگهداری و مراقبت نماید.
شخصیت انسان مانند گوهری است که اگر آسیب ببیند، انسان قابلیتها و تواناییهای خود را از دست میدهد؛ سیگار هم همین کار را با انسان میکند، شخصیت انسان را از او میگیرد، او بیشتر وارد تاریکی میشود و قدرت اختیار او به دست انسانهای دیگر می افتد و دیگر از زندگی لذت کافی را نمیبرد؛ اما فردی که درمان میشود، قدرت اختیار خود را به دست میگیرد، نصف مشکلاتش حل میشود و شخصیت از دست رفته او دوباره به او بازگردانده میشود؛ اما نیازمند زمان است.
از فعالیتِ ورزش مورد علاقهتان، حستان از آن و پیام ورزشیتان را به همسفران بفرمایید:
ورزش ایروبیک یکی از بانشاطترین، شادترین و در عین حال جذابترین تمرین ورزشها است که به خاطر ترشح هورمون اندورفین در مغزِ فرد، تحت تاثیر این هورمون خُلق و خوی او تغییر و احساس سرحالی پیدا میکند؛ ورزش مداوم منجر به تقویت قلب و عروق، کاهش خطر ابتلا به سرطان سینه، تقویت روحیه و سلامت سیستم ایمنی بدن میشود.
لذا بهتر است که همسفرانِ عزیز ورزش مستمر داشته باشند و فقط محدود به روزهای جمعه نباشد.
راه رسیدن به خداوند از نظر شما چیست؟
تزکیه، پالایش و خدمت به خلق
حستان از واژههای زیز:
راهنما معصومه اشرف پور: روشنی بخش تاریکی جان
راهنمای ویلیام مسافر سحر: اسطوره عشق، محبت و مهربانی
سفر رهایی: سفرِ عشق
سفر ویلیام: زندگی و حیات
کنگره۶۰: رویش دوباره
با تشکر از شما هر چه مایل هستید، لطفاً عنوان کنید:
در پایان این هفته زیبا را به اولین راهنمای کنگره۶۰، جناب مهندس دژاکام، خانواده محترم ایشان و راهنمایان شعبه شفا تبریک و شادباش عرض میکنم و آروزی توفیق روز افزون برای این عزیزان دارم.
و سفر عشق با عاشقان ادامه دارد...
سپاس از راهنمایان عزیز برای قبول گفتوگویی صمیمانه و دلنشین
--------------------------
رابط، تهیه مصاحبه: همسفر نرگس، رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون دوازدهم)
تنظیم و ارسال: همسفر اعظم، رهجوی راهنما همسفر اعظم
همسفران نمایندگی شفا
- تعداد بازدید از این مطلب :
210