English Version
English

شما به من درس عشق و محبت دادید

 شما به من درس عشق و محبت دادید

سلام دوستان معصومه هستم همسفر

روزی که شما را دیدم، جسم و جانم را غبار غم فرا گرفته بود. نه چیزی می‌دیدم، نه چیزی می‌شنیدم و نه امیدی به زندگی داشتم. آمدی و دنیای تازه‌ای به من هدیه کردی، روح تازه‌ای در من دمیدی 

گاهی آموزگارم می‌شوی، تا به من بیاموزی تمام دانسته‌هایت را و گاهی هم‌چون مادری نگران، (که همیشه از داشتنش محروم بودم) از سنگینی نگاه و غم صدایم، غبار نشسته بر قلبم را می‌بینی و مرا تیمار می‌کنی. گاهی هم‌چون خواهری رازدار تمام ناگفته‌هایم می‌شوی، رازهایی که همیشه به خاطر آن‌ها نگران بودم، که مبادا دیگران متوجه بشوند.

خانم رویای عزیز و مهربانم روزتان مبارک.

سلام دوستان ملیحه هستم همسفر

می‌دانم که نمی‌توان، با قلم نوشت و بر زبان جاری ساخت. 

مگر می‌توان، عشق را نقاشی کرد، جز نگاه‌های مهربانت را 

نمی‌شود، نقاشی کرد، خنده‌های دل‌نشین را جز در چهره‌ی زیبایت. 

آغوش گرم شما همه‌اش محبت و دوست داشتن و عشق است.

 می‌دانم که نگران می‌شوی، با نگرانی‌هایم 

میفهمم که غصه می‌خوری، با غصه خوردن‌هایم.

می‌دانم که دلت تلاطم پیدا می‌کند، با تلاطم مشکلاتم. 

کم کاری‌هایم را ببخش، مثل تو گذشت دارد، یک استاد و معلم از خطای شاگردش 

پس ای استاد بزرگوار ببخش خطاهایم را

نوشتن را تمرین کردم که بتوانم، ذره‌ای از زحماتت را بنویسم.

عشق یعنی؛ شما 

محبت یعنی؛ شما 

دلدادگی و آموزش یعنی؛ شما 

تک‌تک وادی‌ها یعنی؛ شما 

خلاصه کلام وادی چهاردهم یعنی شما  

دوستتان دارم، از اعماق قلبم و افتخار می‌کنم، به کنار شما بودن، همراه و همسفر بودن با شما.

هفته راهنما را به شما راهنمای عزیز تبریک می‌گویم و عمری با عزت از خداوند برایتان می‌طلبم.

سلام دوستان زهرا هستم همسفر 

سلامی به بیکران‌ها، سلام به استاد عشق و محبت، جناب مهندس دژاکام اولین معلم عشق و اولین معلم کنگره. 

جناب مهندس هفته راهنما را خدمت شما و خانواده محترمتان و همه راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

قبل از ورودم به کنگره احساس می‌کردم که خیلی عالی و بی‌نقص هستم، اما با ورودم به کنگره و نشستن در لژیون و به آموزش‌های استاد عزیزم گوش که دادم، آن موقع فهمیدم که چه تخریب‌هایی در درونم وجود دارد، احساس می‌کردم، مادر و همسری مهربان و دلسوزی هستم، اما با این تخریب‌هایی که در وجود من بود، فهمیدم که نه آنگونه که فکر می‌کردم، نیستم و با هر بار نشستن در لژیون و آموزش گرفتن، به عیب‌های خودم بیشتر پی می‌بردم.

 وقتی مشکلی داشتم و با استادم مطرح می‌کردم ایشان با صحبت‌های دلنشینش مرا آرام می‌کردند و می‌فرمودند؛ به کنگره بیا و آموزش بگیر.

 زندگی من همان زندگی قبل و هیچ تغییری نکرده است، ولی من تغییر کرده‌ام، من در کنگره حضور دارم و حالم خوب است، این‌ها به خاطر آموزش‌های استادم است، آن هم استادی که با عشق و محبتی که در درون خود داشت، به من آموزش داد. استاد عزیزم چیزهایی من آموختید که تا به این‌جا کسی به من نیاموخته بود. شما درس عشق و محبت، درس درست زندگی کردن را به من آموختید، شما به من یاد دادید که چطور می‌شود شاد زندگی کرد و حس و حال خوب داشت و به دیگران عشق ورزید. من نمی‌توانم محبت‌های شما را جبران کنم.

استاد عزیزم در مقابل شما به اَدای احترام سر تعظیم فرود می‌آورم و عاشقانه دوستتان دارم و بهترین‌های خداوند نصیب و روزی شما شود.

 این هفته پرشگون را خدمت شما تبریک عرض می‌کنم.

نویسنده متن: همسفران لژیون هشتم، رهجوهای راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)

ویرایش و ارسال مطلب: همسفر الهام، رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم)

همسفران نمایندگی فردوسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .