دوازدهمین جلسه از دوره چهارم جلسات لژیون سردار ویژه مسافران کنگره ۶۰، نمایندگی لویی پاستور با استادی ایجنت محترم دنور مسافر سعید، نگهبانی کاندیدای پهلوانی مسافر جمشید و دبیری راهنما مسافر سعید با دستور جلسه «دنور» در روز دوشنبه ۲7فروردینماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۹:۳۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که یک روز دیگر در کنگره هستم، این شکرگزاری واقعی و دلی است. خداوند خیلی ما را دوست داشته که الآن در اینجا و در این جایگاه هستیم، تشکر میکنم از همه دوستان که ر آخر جلسه هستند و این لژیون برگزار میشود و این حضور بیشتر باعث میشود که افراد بیشتری بیایند و عضو لژیون سردار بشوند. همه ما جمع میشویم در اینجا تا آموزش بگیریم امروز بحث انتخابات نگهبانی لژیون سردار راداریم و زیاد نمیخواهم صحبت کنم.
شکرگزاری است که ما را به اینجا رسانده است و آن چیزی را که داریم باید قدر آن را بدانیم، اگر قدر آن راندانیم آن چیز از ما گرفته میشود. جا دارد از آقا جمشید، آقا سعید و آقا مهدی که ۱۴ ماه خدمت کردن تشکر کنم و برای عزیزانی که میخواهند ر دوره بعدی این جایگاه را داشته باشند آرزوی موفقیت میکنم. کنگره ۶۰ چیزی به ما داده است که هزار سال دیگر در بیرون از کنگره نمیتوانستیم به آن دست پیدا کنیم، اینکه میگویم هزار سال واقعاً اگر بیرون ازاینجا بودیم نمیتوانستیم این جایگاه را پیدا کنیم.
کنگره مانند قطاری میماند که هرلحظه دارد به واگنهای آن اضافه میشود، این دستاوردهایی که دارد به آن اضافه میشود مانند واگنهایی هستند که به هم وصل شدهاند و لوکوموتیوران آن جناب مهندس است که دارد ما را به یک جای خوب میبرد. شاید ازآنجاکه میخواهیم برویم خبر نداشته باشیم ولی قطعاً جای خوبی است. یک روزی من اصلاً این را قبول نداشتم که چگونه میشود یک فردی ۵۰ میلیون تومان از جیبش بدهد و از آن بگذرد اینها را همه در کنگره یاد میگیریم.
وادی اول وادی تفکر است، اینها را ما با تفکر کردن یاد میگیریم که به چه چیزی فکر کنیم و به چه چیزی فکر نکنیم، بعد از گذشت از ۱۴ وادی میرسیم به وادی عشق، وادی عشق جایی است که بخشیدن را یاد میگیریم، از خود گذشتن را یاد میگیریم، یک مثلثی را جناب مهندس ترسیم میکند به نام مثلث عشق، که یک ضلع آن سایهها است، یک ضلع آن جاذبه است، یک ضلع آن حس است، چگونه میتوانیم ۵۰ میلیون و یا ۵۰۰ میلیون تومان خودمان را که نمیدانیم چگونه دارد خرج میشود از آن گذشت میکنیم. اگر به این جایگاه نرسیده بودی نمیتوانستی آن را حس کنی، جناب مهندس در وادی چهاردهم میگوید که سایهها یعنی چیزی که باید وجود داشته باشد، چه در هستی و چه در نیستی، شما کسی را که نمیبینی دارید برایش هزینه میکنید، دارید برایش مهربانی میکنید چه لذتی بالاتر از اینکه یک نفر با آن هزینهای که شما دارید میدهید میآید و به درمان میرسد.
برای اینکه ما آموزش بگیریم باید بتوانیم، اگر من میخواهم بروم در یک کلاسی ثبتنام بکنم باید پول داشته باشم تا بتوانم آموزش بگیرم در کنگره هم همینگونه است ما برای آموزش گرفتن باید بتوانیم و باید بستر داشته باشیم و این بستر به دست همه ما درست میشود. اگر یک آجر اینجا به دست من و به کمک من ساختهشده باشد، یک سهم کوچکی دارم از این قطار عظیمی که دارد به سمت روشنایی میرود. ماسال گذشته در شعبه مبلغ خوبی جمع کردهایم ولی مبلغ اصلاً مهم نیست، مهم آن عشق است مهم آن گذشت است که با آن پولی که میتواند در جای دیگر هزینه کند میآید و در اینجا هزینه میکند و برای خودش لذت درست میکند، برای خودش آرامش فراهم میکند.
امیدوارم که بتوانیم ما هم شریک این قضیه باشیم، جناب مهندس میگوید که کسانی که برای خودشان و خانواده خودشان فقط میخواهند به دور خودشان سرگردان هستند، شما حساب بکنید که در این دنیا فقط خودتان تنها باشید، ما اگر با همدیگر در ارتباط نباشیم حالمان بد است. اگر من به تو عشق نورزم و تو به من عشق نورزی حالمان بد است. تو در این دنیا هستی ه تنهایی برای خودت میچرخی ولی هیچ لذتی نداری این لذت زمانی خوب است که شادی تو با یک نفر دیگری تقسیم بشود.
من سعید سعی میکنم یک عضو کوچکی از لژیون سردار باشم، من سعید که چند سال پیش که میخواستم ۲۰۰ هزار تومان به کنگره کمک کنم به من فشار میآمد، ولی الآن جایگاه من شده است دنور، دنور یعنی بخشنده، یعنی میتوانی از خودت بگذری و ببخشی فقط کافی است که قدم برداری و در جهت صراط مستقیم حرکت کنی آن زمان ببینید که چگونه نیروهای الهی کمک میکنند تا زندگی شما روبهراه شود.
تایپ، عکس و ارسال: مسافر میثم (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
70