سومین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی لویی پاستور با استادی راهنما مسافر فرشید، نگهبانی مسافر کامران و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه «هفته راهنما» در روز شنبه ۸ اردیبهشتماه ۱۴۰۳ در ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
هفته راهنما را در ابتدا به استادان جناب مهندس که اولین راهنمایان کنگره 60 هستند تبریک میگویم. در ادامه خدمت آقای مهندس، خانم آنی بزرگ، استاد امین و همچنین آقای ترابخانی دیدهبان راهنمایان، راهنماهای نمایندگی در بخش مسافران و همسفران تبریک میگویم و خوشحالم که در کنار این افراد خدمت میکنم. اینچنین جَوّ خوب و آرام و بدون تنش به دلیل جهانبینی راهنمایان این شعبه است و من به همه آنها خدا قوت میگویم.
همگی می دانیم که شروع سفر در کنگره 60 چگونه است ولی در ادامه بعد از چند مدت از سفر اتفاقات بزرگی رخ میدهد. دوست روانشناسی داشتم که با من درباره بیماران خود حرف میزد، شرایطی در ذهن من تداعی شد و با خود فکر میکردم که در کنگره تمام مشکلات روانی که شاید برخی از مسافران داشته یا دارند در یک ماه یا دو ماه حل میشود. چقدر کنگره به ما علم دسته اول و نابی را یاد داده و این را هم یاد داده که بهصورت درست این علم را انتقال دهیم و در زندگی هم از خود آنهم از انتقال آن استفاده کنیم. همه میدانیم که در کنگره افراد قبل از سفر اوّل با کلی مشکل به کنگره وارد میشود همینطور برخی از همسفران با کلی تخریب وارد کنگره میشود و شروع به درمان میکنند.
طبق سخنان مهندس، کنگره از همان ابتدا، به فکر استاد پرورش دادن بوده است نه ترک دادنِ مواد مخدر. جناب مهندس این جمله را درگذشته هم گفتهاند که من اگر میخواستم معتاد ترک دهم، شاید در تمام طول عمر خودم موفق به ترک نهایت 2000 نفر میشدم ولی از ابتدا که من کنگره را تأسیس کردم این نیت را داشتم که استاد پرورش دهم. به این دلیل بود که کنگره امروز به این جایگاه رسیده و چنین اتفاقات بزرگی در آن افتاده است. هرکسی که در کنگره سفر میکند برابر است با یک استاد؛ بهاندازه یک استاد برای یک فرد در کنگره انرژی گذاشته میشود، آموزش داده میشود، با فرد تمرین میشود، در جایگاههای مختلف قرار میگیرد. فردی که در سفر اول بهطور مثال به آبدارخانه میرود روابط عمومی میآموزد، یا هر خدمتی که میکند، میآموزد که با اعضا چگونه برخورد کند، این فرد به پارک طالقانی میرود و ورزشهای مختلف میآموزد تا سفر دوم که تا همینجا فرد کُلی آموزشدیده و میتواند ادامه درمان خود را در سفر دوم طی بکند. ظرفیت رهایی ظرفیت خاصی استوکسی که این آموزشها را نگرفته باشد و به آن ظرفیت نرسیده باشد، ظرفیت نور را ندارد.
در ادامه در سفر دوم افراد در جایگاههای دبیری، نگهبانی، استادی، اوتی، نشریات و... را خدمت میکنند، امتحان میدهد و راهنما میشوند. در کل تاریخ بشر تا به امروز همچنین فرصتی به انسان داده نشده که بتواند با این سرعت از عمق تاریکیها به سمت روشناییها حرکت کند آنهم به این گستردگی؛ فرض کنید شخصی وارد تاریکیها شود و بدترین چیزها را تجربه کند و در آخر همگی را فراموش کند و به سمت نور برود و به نفع روشناییها افراد را از تاریکیها خارج کند.
تجربه من از راهنمایی این است؛ راهنمایی مانند یک ماکت کوچکی از تمام اتفاقاتی است که در هستی تا به امروز رخداده است. وقتی یک راهنما با افراد لژیون خود در یک دوره حسی قرار میگیرد در حال تجربه یک سری از اخلاقیات، با افراد لژیون خود است. این جایگاه در کل تاریخ به انسانهای بالایی دادهشده ولی در کنگره این جایگاه ماکتسازی شده و به طیف بیشتری از انسانها دادهشده تا بتوانند این را تجربه کنند. راهنمایی که بتواند اخلاقیات را در درون خودش عوض کند در بیرون او هم عوض میشود و این حرکت عظیمی است. این دلایل نشاندهنده این هستند که سرعت تفکر و پیشرفت در کنگره بالاست. تمام این مسائل از ادیان، کل هستی و سیستم الگوبرداری شده. راهنمایی جایگاه بسیار بالایی است. یک شعبه، نشریات، اوتی، دیدهبان همگی از یک لژیون خارج میشود. کل کنگره 60 از استادان آقای مهندس، خود مهندس و خانم آنی درآمده و این مسئله در کنگره بسیار ارزشمند است.
کاری که راهنما میکند کاری است که هیچکس شاید نتواند در دنیا انجام دهد به همین دلیل من باید بهاصطلاح کاملاً دلی از راهنمایم تقدیر کنم. این تقدیر کردن باعث میشود ارتباط من و راهنما از طرف من مسافر حفظ و تقویت شود چون راهنما همیشه علاقهمند این است که ارتباط او با رهجوی خود حفظ شود. وقتی من تقدیر میکنم این ارزش برای من ماندگار میشود.
آقای مهندس فرمودند که ما در هفته راهنما وظیفهداریم که از راهنمای خود به بهترین نحو تقدیر کنیم و تقدیر هم در کنگره با پاکت است، راهنما یک سال برای ما زحمت میکشد و ما هم در یک روز وظیفهداریم که به او خدمت کنیم،ما میتوانیم مقدار کمی از کار راهنما را با تقدیر از او در هفته راهنما جبران کنیم چون کادویی که ما میدهیم ارزش رابطه بین افراد را نشان میدهد. نکته آخر اینکه لژیونها نمیتوانند پاکت را باهم جمع کنند یعنی همه اعضای لژیون یک پاکت باهم دیگر به راهنما بدهند، هر شخص باید پاکت جداگانه به راهنمای خود بدهد.
من بازهم تبریک میگویم، تبریک ویژه به اشخاصی که هنوز راهنما نشدند ولی عشق راهنما شدن رادارند میگویم. تَبَلوُر اتفاقات برای یک مسافر و همسفر زمانی است که شال نارنجی به گردن خود میاندازند و لژیون تشکیل میدهند و افراد در لژیون آنها مینشینند و تمام اتفاقات بدی که تجربه کردند همه به کلام و به نور تبدیل میشوند و همین باعث میشود افراد زیادی به رهایی برسند. من معتقدم رهجوهای خیلی از ما پشت دربهای کنگره در انتظار این هستند که ما رها شویم، راهنما شویم تا آنها وارد لژیون ما شوند و با ما به رهایی برسند.
تایپ: مسافر رضا (لژیون چهارم)
عکس: مسافر محمدحسن (لژیون دوم)
ویراستاری و ارسال: مسافر میثم (لژیون دوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
200