English Version
English

نا امیدی بزرگترین ابزار شیطان است

نا امیدی بزرگترین ابزار شیطان است

جلسه پنجم از دوره چهل‌وسوم جلسات آموزشی‌ عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مسافر امیر، نگهبانی مسافر باقر و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» پنج‌شنبه ۶ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

سخنان استاد:
در ابتدا خداوند را شاکر و سپاس‌گزارم که اذن و اجازه داد تا در این جایگاه باشم و خدمت کنم.
از راهنمای لژیون ششم آقای مهران نیز که شرایط این خدمت را برای من فراهم نمودند سپاس‌گزارم.
هفته آینده هفته راهنماست و این هفته را خدمت اول راهنمای کنگره ۶۰ جناب مهندس و خانواده محترم‌شان تبریک عرض می‌نمایم و هم‌چنین به تمام راهنمایان کل کشور و علی‌الخصوص راهنمایان شعبه خودمان نیز تبریک می‌گویم.
اما در مورد دستور جلسه وادی دوم و تاثیر آن روی من، همان‌طور که می‌دانیم در وادی اول به ما یاد دادند که با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد و ما می‌دانیم که تفکرات مثبت، انسان را به سوی اتفاقات مثبت پیش می‌برد و تفکرات منفی، انسان را به سوی اتفاقات منفی پیش خواهد برد.
زمانی که ما وارد کنگره ۶۰ شدیم با یک تفکر مثبت، ساختار مثبتی را آغاز کردیم و معمولاً انسان در زمانی که در این شرایط قرار می‌گیرد به گذشته خودش وبه تخریب‌هایی که در گذشته داشته است؛ نگاه می‌کند و به اتفاقات ناگواری که برای خودش پیش آورده است فکر می‌کند و با توجه به فرصت‌هایی که از دست داده است دچار یک سری ناامیدی و یأس در خودش می‌شود و همان‌طور که می‌دانید یاس و ناامیدی بزرگ‌ترین ابزار شیطان برای نابودی انسان می‌باشد یعنی استفاده از ابزاری در درون انسان برای شکستِ خودِ انسان.
در این مرحله است که وادی دوم به کمک ما می‌آید و به ما می‌گوید هیچ انسانی جهت بیهودگی خلق نشده است حتی اگر خودمان به هیچ فکر کنیم.
وادی دوم، وادی امید و امیدواری است و من اگر بخواهم این وادی را به سرگذشت خودم نسبت دهم روز اولی که وارد کنگره شدم با تخریب‌هایی که در گذشته داشتم و با شکست‌هایی که روبه‌رو شده بودم زمانی که وارد لژیون شدم و در لژیون قرار گرفتم راهنمای خودم به من گفت که ما با شما خیلی کار داریم و با گذشت زمان رفته‌رفته من کنگره ۶۰ را شناختم و بعد از مدتی راهنمای من از من خواست تا در امتحان کمک‌راهنمایی شرکت کنم من به راهنمای خودم گفتم که من حتی حرف زدن عادی خودم را هم فراموش کردم، آخر من که نمی‌توانم به دیگران کمک کنم ولی راهنمایم مرا متقاعد کرد تا در امتحان شرکت کنم و بعد از قبولی، وادی دوم و حرف راهنمایم را متوجه شدم که من جهت بیهودگی خلق نشده‌ام و شاید بتوانم دست یک نفر را بگیرم و از دام اعتیاد نجاتش دهم و همان‌طور که می‌گویند اگر یک نفر را احیا کنی گویی همه را احیا کرده‌ای به نظر من بعد از خداوند راهنمایان دومین خالق ما هستند زیرا دست ما را زمانی گرفتند که ما از تمام افراد طرد شده بودیم و به ما کمک کردند.
اولین نفری که با عشق و محبت مرا بغل کرد راهنما بود و در این مکان، درس زندگی کردن را به من یاد داد و هنر زندگی کردن را به من آموخت و اگر بخواهیم مقداری حساب‌گرانه به این موضوع نگاه کنیم دیوانگی محض است که یک نفر بیاید این‌جا و از جان خود و از مال خود و از وقت خود بگذارد و بخواهد به کسی کمک کند و هفته‌ای چندین ساعت وقت خود را بگذارد تا به کسی کمک کند ولی راهنمایان این کار را با عشق انجام می‌دهند تا بتوانند یک نفر را به رهایی برسانند.
راهنما کسی بوده است که شما را دوباره متولد کرده است پس قدر راهنماهای خود را بدانید و هفته دیگر که هفته راهنما است از آن‌ها قدردانی و سپاس‌گزاری کنید و در هفته آینده که روز راهنما و همین‌طور جشن راهنماست امیدوارم همه عزیزان بتوانند با دادن پاکت از راهنمای خودشان تشکر و قدردانی کنند.
از این‌که به حرف‌های من توجه کردید سپاس‌گزارم.

نویسنده: مسافر علی
عکاس: مرزبان خبری مسافر حمید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .