English Version
English

جایگاه راهنمایی انتخاب رسالت حقیقی انسان است

جایگاه راهنمایی انتخاب رسالت حقیقی انسان است

هشتمین جلسه از دوره پنجاه و سوم کارگاه‌هاي آموزشي عمومي کنگره شصت؛ نمايندگي پروين اعتصامي اراک، با استادي راهنما مسافر بهنام، نگهباني مسافر محسن و دبیری مسافر حسین با دستور جلسه «وادی دوم و تأثیر آن روی من» روز پنج‌شنبه ششم اردیبهشت 1403  ساعت 17:00 آغاز به کار نمود. در ادامه تولد پنجمین سال رهایی راهنما مسافر حمید با شور فراوان برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بهنام هستم مسافر؛ من در ابتدا شاکر خداوندم که بار دیگر توانستم در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم و توفیقی شود که هر از چند گاهی به بهانه تولدها خدمت شما خوبان برسم. همیشه دوست دارم به نمایندگی اراک بیایم که به دلایلی نمی‌توانم بیایم اما هر وقت اینجا هستم برایم روز خوبی است. امیدوارم که امروز هم برایم روز خوبی رقم بخورد. امروز دو بخش دارد؛ ابتدا دستور جلسه وادی دوم و بخش دیگر هم که تولد پنج سال رهایی آقا حمید هست.
در وادی دوم یکسری مسائل وجود دارد که در همه مشترک هستند، نمی‌توان گفت شخصی دارد، شخصی ندارد. در وادی دوم بحثی که مطرح می‌شود تقریباً مشابه‌ همین هست، کسی که وارد سیستم کنگره می‌شود چون خودم چند سال هم مشاور تازه‌واردین بودم شاید فصل مشترک بین همه بچه‌هایی که به کنگره می‌آیند درعین‌حال همه راه‌ها را رفته‌اند و در انتها قدم به کنگره می‌گذارند؛ یعنی فرد چندین بار ترک کرده، چندین ان جی اوو را رفته است، با داروهای مختلف ترک کرده و در انتها قدم به کنگره گذاشته است. ممکن است افرادی که اینجا هستند هم برگشت بخورند و دوباره سفر کنند.
معمولاً اکثر افراد که به کنگره می‌آیند با گذر سن به کنگره می‌آیند، وادی اول در بحث تفکری که انجام می‌شود ما وارد جهان‌بینی و صورت‌مسئله اعتیاد می‌شویم؛ یک موضوعی که خیلی فشار می‌آورد اینکه با خود می‌گوییم از ما گذشته است و در این سن و سال بایستی چه‌کار کنم؟ ممکن است مشکلات خانوادگی و اقتصادی و چیزهای دیگر وجود داشته باشند.
مسئله ناامیدی یک موضوعی است که برای فرد مصرف‌کننده یا سایر انسان‌ها بسیار خطرناک است. موضوعی که آقای مهندس در وادی دوم مطرح می‌کند و در همه سی‌دی‌ها بارها روی این مسئله صحبت می‌کند این هست که ما مهم نیست که الآن در چه شرایط یا چه وضعی قرار داریم، مهم تلاشی است که ما بایستی برای برون از مشکلات انجام دهیم. تلاش تعیین‌کننده است.
ممکن است در زمان ورود به کنگره هفتادسالمان باشد اما مهم این است که من تلاش کنم در ۷۱ سالگی مصرف‌کننده نباشم. ممکن است زمانی که می‌آیم و به درمان می‌رسم هیچ‌چیز نداشته باشم. مهم این است که یک سال بعد از رهایی توانسته باشم در مسیر خودم یک‌قدم به جلو حرکت کرده باشم. کسی که بتواند از ناامیدی، از شرايط سخت، از باتلاق خود را نجات دهد برنده این ماجرا است.
در وادی می‌گوید ما خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه می‌دهیم، مهم این هست که ما برنده ماجرا باشیم حالا در هر شرايط یا در هر سنی که باشیم. تجربه شخصی‌ام را اگر بخواهم بگویم در این مدتی که کنگره هستم هر وقت خواستم یک کاری انجام دهم  اطرافیانم گاهی وقت‌ها مرا از آن کار منصرف کردند؛ که دیگر از تو گذشته است؛ اما جهان‌بینی کنگره می‌گوید: این موضوعات مهم نیست، مهم این است که ما بتوانیم یک‌قدم در مسیر درست به سمت جلو حرکت کنیم و از شرایطی که در آن قرار گرفتیم و عذاب می‌کشیم بیرون بیاییم. از نامیدی رها شویم.
مهم این است که از وقتی‌که کنگره آمدم و راه را به من نشان دادند عملکرد امروزم مهم باشد، من باید تلاش کنم که یک سال دیگر در این شرایط نباشم. فردی که متوجه این مسئله می‌شود باید تلاش کند؛ برای یک سال بعد، آخر سفرش  شرایطش را تغییر دهد. پله‌پله می‌تواند از تاریکی‌ها بیرون بيايد، می‌تواند از ضد ارزش‌ها دوری کند. از دلایل تزریقی شدن فرد همین ناامیدی است، مصرف شخص تریاک بوده و ناامیدانه رو به مصرف هروئین آورده است. ناامیدتر شده و نهایتاً تزریق کرده است. ناامیدی ما را به مرحله تزریق می‌کشاند، نداشتن انرژی ما را به آنجا می‌کشاند، وقتی ما از ناامیدی خارج شویم می‌توانیم شرایط را تغییر دهیم.
مسئله بعدی که داریم تولد پنج سال رهایی حمید آقا هست؛ در وادی یک نکته‌‌ای که دارد می‌گوید: ما از ذرات جرقه می‌توانیم به نور عظیم برسیم، در همان ناامیدی‌ها و ناباوری‌هایی که ما در ابتدای سفر داریم و وارد کنگره می‌شویم، یک جرقه‌هایی می‌تواند در امید و باور شما به وجود بیاید و جرقه‌ها باعث می‌شود که شما به درمان برسید. روزی که به کنگره آمدم راهنمای مشاوره تازه‌واردین وقتی به من مشاوره داد پیش خودم می‌گفتم ایشان مصرف کرده است و این‌طور که می‌گویند نیست اما آمدم و ماندگار شدم.
آن زمان تولدهای چند سال رهایی نبود، رضا خندابی به این شکل نبود، حبیب این‌طور نبود صابر هم به این شکل نبود من همه این‌ موضوعات در خاطرم هست من هم این شکلی نبودم، بودن در کنگره و حرکت کردن و ذره‌ذره جلو آمدن است که باعث تغییر می‌شود که سایر افراد شخص را نگاه می‌کنند و با خود می‌گویند که این فرد مصرف‌کننده نبوده است.
بعضی‌اوقات شعب دیگری که می‌روم افرادی را می‌بینم و اعلام سفر که می‌کند با خود می‌گویم به این شخص تزریقی بودن نمی‌آید و فکر می‌کنم الکی می‌گوید. آن‌قدر فرد تغییر کرده است و فرمت او عوض‌شده است که با نگاه کردن به اين‌ افراد می‌توانیم ذرات جرقه که درواقع در وجودمان زده می‌شود همین نگاه کردن به این افراد است که ده ماه سفر می‌کنند.
حمید هم یکی از این افراد بود؛ وقتی آمد خیلی به‌هم‌ریخته بود، خیلی هم فرد حال خرابی بود و اصلاً هم این شکلی که الآن هست نبود. با تخریب بالا به کنگره آمد اما خوب سفر کرد، همه‌چیزش سر جایش بود و در سفر دوم هم یکی از خدمت‌گزاران خوب کنگره بود. غیرازاینکه خودش بود خانواده محترمشان هم خیلی در این مسیر به او کمک کردند.

اعلام سفر راهنما مسافر حمید:
آنتی ایکس شیره و تریاک، روش درمان DST، داروی درمان شربت OT، مدت سفر ده ماه و سه روز با راهنمایی آقا بهنام 
آرزوی راهنما مسافر حمید:
آرزوی من این است که تمام همسفرانی که مسافر ندارند هر چه زودتر مسافرشان راه خود را پیدا کنند و به کنگره بیایند.
صحبت‌های راهنما مسافر حمید:
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر؛ در حقیقت خدا را شکر می‌کنم این جایگاه را تجربه کردم و در کنگره‌ زمین خوردم، از آقای مهندس و خانواده محترمشان و از آقای بهنام راهنمای سفر اولم و آقا رضا راهنمای سیگارم و احمد آقا راهنمای سفر دومم تشکر ‌می‌کنم.
در حقیقت دوست ندارم از تاریکی صحبت کنم ولی زمانی که به کنگره آمدم، می‌خواستم به خانواده‌ام بگویم که همه‌جا رفتم و نشد. زمانی که وارد کنگره شدم هیچ فکر نمی‌کردم که درمان شوم و زمانی که وارد لژیون آقا بهنام شدم خیلی حس خوبی داشتم و آقا بهنام اخلاقی که داشت تا چند وقت تازه‌وارد را تحویل نمی‌گرفتند و می‌گفتند حالا کار بزرگی انجام نداده‌ای که به کنگره آمده‌اید. 
خاطره‌ای که از آقا بهنام دارم این است که آن زمان کسی سی دی کامل نمی‌نوشت ولی آقا بهنام کامل می‌نوشتند و زمانی که در لژیون می‌نشستند  دفترشان را به من می‌دادند و می‌گفتند: حمید بشمار که همه بفهمند سی دی کامل باید بنویسند؛ بااینکه هنوز قانون نشده بود و یک روز من نشستم و سی دی کامل نوشتم و سر لژیون بودم و با خودم فکر کردم که دفترم را به آقا بهنام بدهم و بگویم حالا شما بشمار ولی آن روز آقا بهنام سی‌دی‌ها را ندیدند و آن‌قدر حال من بد شد و وقتی به خانه آمدم به همسفرم گفتم که دیگر سی دی نمی‌نویسم و بعدها متوجه شدم که باید از راهنما فرمان‌برداری کرد.
تجربه من این است که اگر کسی می‌خواهد درمان شود باید به راهنمایش رجوع کند و اگر راهنما بگوید برو وسط اتوبان بایست باید اطاعت کند. الآن هم اگر راهنمایم هر چه بفرماید من کاملاً فرمان‌برداری می‌کنم. اولین رمز هر موفقیتی که در کنگره به دست می‌آید گوش دادن به حرف‌های راهنما است و در آخر از آقا بهنام خیلی ممنون هستم و تشکر می‌کنم و آرزو می‌کنم در زندگی‌شان موفق باشند.
از همسفرم تشکر می‌کنم و همیشه فکر می‌کنم جنس همسفران از چه چیزی است که می‌توانند ما را تحمل کنند؟ خودم را می‌گویم؛ اگر من باکسی زندگی می‌کردم که مواد مصرف می‌کرد و دیر می‌آمد و همیشه طلبکار بود یک ثانیه هم در آن زندگی نمی‌ماندم و یک‌چیزی وجود دارد باهمسفرتان مهربان باشید و دوست و رفیق باشید و من خدا را شکر می‌کنم که چنین همسفری دارم و خدا را شکر می‌کنم در کنگره قرار گرفتم.
از آقا رضا خیلی تشکر می‌کنم زیرا در سفر دوم خیلی کمکم کردند تا من راهنما شوم و از راهنمای سفر اول همسفرم خيلی تشکر می‌کنم خیلی به همسفرم کمک کردند. از دخترم کیمیا و پسرم کیان تشکر می‌کنم از خانم نسیم راهنمای سفر دوم همسفرم تشکر می‌کنم که برای راهنما شدن همسفرم خيلی زحمت می‌کشند و امیدوارم جایگاه راهنمایی را همسفرم به دست بیاورند و همچنان از تمامی خدمت گذاران تشکر می‌کنم.
صحبت‌های راهنما همسفر نسیم:
سلام دوستان نسیم هستم یک همسفر؛ در ابتدا شاکر خداوند هستم بابت این‌که یک‌بار دیگر فرصت داد تا بتوانم زندگی کنم و به کنگره بیایم و در چنین جشنی شرکت کنم. پنجمین سال رهایی و آزادمردی آقای حمید و خانم اکرم عزیز را به خودشان و راهنمای محترمشان خانم صبوری و آقا بهنام و همچنین کیمیا و کیان عزیز تبریک می‌گویم.
خانم اکرم معرف حضور بچه‌های کنگره هستند؛ نسبت به جایگاه مرزبانی که گذراندند و با آن اخلاق کنگره‌ای که دارند آشنا هستید و یکی از ویژگی‌های ایشان که دوست داشتم امروز بگویم يکی فرمان‌برداری ایشان است، چون خانم اکرم بعد دوره مرزبانی وارد لژیون شدند و خیلی سخت است کسی دوباره به جایگاه شاگردی برگردد و نقش شاگردی داشته باشد و خانم اکرم از همان ابتدا پذیرفتند که یک شاگرد هستند و باید فرمان‌بردار باشند و هیچ‌وقت مدعی نبودند که چون مرزبان بودند قانون را بهتر می‌دانند.
بااینکه چند باری جلوی بقیه ایشان را توبیخ کردم تا عکس‌العمل او را ببینم دیدم که برخوردش خوب و درست است و پذیرفته است تا زمانی که روی این صندلی نشسته است شاگرد است و باید گوش‌به‌فرمان راهنما بدهد.
موضوع دیگر اینکه بيشتر نسبت‌ها در کنگره نسبت همسر دارند و به خاطر صمیمیتی که باهم دارند تصمیم می‌گیرند به کنگره بیایند و یا بعد اینکه به کنگره می‌آیند به این صمیمیت می‌رسند و خانم اکرم و آقا حمید از آن گروه اول هستند و خانم اکرم زمان مصرف آقا حمید به‌طوری برخورد می‌کردند که حریم و حرمتی که بین آن‌ها بوده از بین نرود و سعی می‌کردند حس خوب و آن رفاقتی که بینشان بوده از بین نرود.
بعد از رها شدن آقا حمید خانم اکرم به کنگره می‌آیند و باهم ادامه می‌دهند و امیدوارم این حس خوبی که در وجودشان بوده و در کنگره تقویت پیداکرده است ادامه داشته باشد چون طبیعتاً در تربیت بچه‌ها تأثیر می‌گذارد و امیدوارم عشقشان چه نسبت خودشان چه نسبت کنگره ادامه‌دار باشد و شهر زندگی‌شان گرم باشد و امیدوارم امسال شال راهنمایی را خانم اکرم دریافت کنند و من مطمئنم با تلاشی که می‌کنند موفق می‌شوند.

صحبت‌های همسفر اکرم:
سلام دوستان اکرم هستم یک همسفر؛ من هم خدا را شاکر هستم به خاطر تجربه این جایگاه و از آقای مهندس و خانواده محترمشان و دیده‌بانان محترم و از ایجنت محترم آقا مهدی و خانم اکرم عزیز تشکر می‌کنم. در مورد تولد بخواهم بگویم به دلیل کرونا اولین سال تولد نتوانستیم بگیریم و تولد سه‌سالگی را که توانستیم برگزار کنیم، جایگاه مرزبانی داشتم و خیلی حس و حال خوبی داشت و آقا حمید هم چند ماهی بود که لژیون زده بودند.
در مورد تولد پنج‌سالگی؛ به نظر من هرچقدر تولدها  بالاتر می‌رود سخت‌تر می‌شود چون به‌ نظر خودم انسان باید کامل‌تر شود و داناتر شود اما فکر می‌کنم هنوز چیزی نمی‌دانم. مسئله بعدی این‌که بعضی همسفران می‌گویند خیلی خوشحالم و خدا را شکر که مسافرم مصرف‌کننده شد تا من به کنگره بیایم اما من از این خوشحال هستم که مسافرم راهش را پيدا کرد و راه کنگره را پيدا کرد.
از این خوشحال هستم که من در کنارش بودم و از این خوشحالم که خانواده کنگره‌ای شدیم و خدا را شکر مسافرم در سفر اول خیلی خوب سفر کردند و بااینکه من‌بعد رهایی مسافرم آمدم. جا دارد از دختر عزیزم تشکر کنم به دلیل اینکه در سفر اول پدرش در کنارش بود و اوایل مدام به من می‌گفت شما هم به کنگره بیا و این را می‌خواهم بگویم که مسافران‌ حتماً همسرانشان را بیاورند.
یکی از راه‌های آشنایی من با کنگره سایت بود که مطالب و تولدها را می‌دیدم و امیدوارم همسفران بیایند و در کنار مسافرانشان باشند و امیدوارم همه عزيزان به رهایی برسند و در آخر هم از راهنمای سفر اولم خانم اکرم عزیزم و راهنمای سفر دومم خانم نسیم عزیز و راهنمای سفر اول مسافرم آقا بهنام تشکر می‌کنم.
صحبت‌های همسفر کیمیا:
سلام دوستان کیمیا هستم یک همسفر؛ ممنون هستم بابت تبریک شما عزیزان و از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم از راهنمای پدرم آقا بهنام  و راهنمای مادرم خانم اکرم و خانم نسیم عزیز تشکر می‌کنم خیلی زحمت کشیدند و از ایجنت محترم و خدمت گذاران تشکر می‌کنم که این جشن را برای ما تدارک دیدند.

تایپ: مسافر مهدی لژیون 18 و مسافر مهدی لژیون 14
عکس: مسافر عادل
تنظیم: مسافر سعید

نمایندگی پروین اعتصامی اراک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .