English Version
English

ما به هیچ نیستم حتی اگر به هیچ فکر کنیم

ما به هیچ نیستم حتی اگر به هیچ فکر کنیم

جلسه‌ سیزدهم از دوره‌ بیست‌وچهارم کارگاه‌‌های آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰؛ نمایندگی اروند آبادان، با استادی مسافر بهرام، نگهبانی مسافر جلال و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه « وادی دوم و تاثیر آن روی من » در روز یک‌شنبه ۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
از نگهبان جلسه تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قرار داد.
در مورد دستور جلسه وادی دوم، هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم. وادی دوم را گوش می‌دادم آقای مهندس می‌فرماید که ما در وادی اول مطرح کردیم که اگر بخواهیم به صلح و آرامش برسیم باید تفکر نمائیم و هر کاری بخواهیم انجام بدهیم قبل از آن بایستی اندیشه کنیم حتی اگر بخواهم غیبت کنم باید اندیشه کنم که آیا غیبت بکنم یا نه، حرف استادی را گوش می‌دادم و می‌گفت که غیبت آنقدر بد است که در کتاب آسمانی صریح به آن اشاره کرده است و مثل این است که گوشت مرده برادر خود را بخورید و واقعاً غیبت خیلی بد است. یک جاهایی من خودم حواسم نیست و غیبت می‌کنم و بعد به خودم می‌آیم و می‌گویم که اصلاً حواست نیست که داری چه کار می‌کنی‌، تمام تلاشم این است که انجام ندهم. دیشب که وادی دوم را گوش کردم بیشتر عزمم را جزم کردم همیشه سعی می‌کنم که خوب باشم ولی در مورد غیبت تمام تلاشم را انجام می‌دهم که کمتر غیبت کنم چون کار ضد ارزشی است.
آقای مهندس می‌فرمایند ما باید سعی کنیم که خوبی دیگران را ببینیم و بدی دیگران را نبینیم و داستان حضرت مسیح را می‌گویند که با یارانش از جایی عبور می‌کردند و سگی مُرده بود بوی تعفن و گندی می‌داد و همه می‌گفتند که چه بوی گندی می‌دهد حضرت مسیح فرمودند ببینید چه دندان‌های قشنگی دارد و ایشان فقط دندان‌های قشنگش را دید و ما که انسان هستیم و قابل مقایسه با هیچ موجودی نیستیم.
سعی کنیم خوبی‌های همدیگر را ببینیم این باعث می‌شود که ما حال‌مان خوب باشد. وادی دوم به این شکل شروع می‌شود، خوشحالیم که به جنگ نرم خود ادامه می‌‌دهید‌؛ جنگ نرم همان جنگ افکار و اندیشه ماست، جنگ اطلاعات و جنگ محبت و جنگ بخشش است. این جنگی است که باید در درون خودمان انجام بدهیم تا درون ما آباد بشود و حس خوب داشته باشیم. آقای مهندس در سی دی صلح فرمودند یک حوضی که پر از لجن است و آلوده و تیره و کثیف است با یک حوضی که آب زلال دارد و از یک چشمه زلالی پر شده است اصلاً قابل مقایسه با هم نیستند و این برای ما انسان‌ها یک تمثیل است.
اگر درونم را درست کنم و سعی کنم دروغ نگویم، غیبت نکنم و درون آبادی باشد مسیر درست را پیدا می‌کنم و از درون آباد است که می‌توانم به آن منبع نور وصل بشوم. موقعی که درون ما آباد شد راه خود را به سمت نیروی مافوق بر می‌داریم، ما به دلایلی که خود شاهد نداریم جهت را سال‌ها گم کرده‌ایم اکنون برای یافتن خود راه بسیار مهمی در پیش داریم و باید فکر کنیم و برای انجام آن کوشش بنماییم.
می‌گوید که ما گم‌گشتگان هستیم و به قولی درون خودمان را گُم کردیم و با آن جنگ نرم بتوانیم درونِ خودمان را پیدا کنیم و بر مشکلات فائق بیاییم. هر کسی به هر شکلی مشکلاتی را دارد و وقتی با آن تفکر درست و کار و تلاش درست؛ در توانایی‌های ما خلل ایجاد نمی‌شود و من این را همیشه می‌خواندم ولی معنی آن را متوجه نمی‌شدم ولی با گوش دادن سی‌دی متوجه شدم که چه می‌گوید.
می‌گوید که من مثلا تفکر می‌کنم و یک توانایی را دارم و یک مسیری را حرکت می‌کنم، مثلا درس می‌خوانم و یک نفر می‌آیید و می‌گوید درس به چه درد می‌خورد و در مسیر درس خواندن من خلل ایجاد می‌کند و یا مثلا یک خانمی به دوستش می‌گوید که من با فریب کاری تمام اموال شوهرم را به نام خودم کرده‌ام و در تفکر و روحیه آن دوستش تاثیر منفی می‌گذارد، آقای مهندس می‌‌فرماید که این واقعا یک حماقت است و باید سعی کنیم به آن توانایی و آن اندیشه برسیم که در توانایی ماخلل ایجاد نشود می‌گوید کسی که در آن نقطه به اندیشه محکم برسد و اگر کسی بیاید یک انتقاد بکند اگر سازنده باشد می‌پذیرد اگر انتقادش ناجوانمردانه باشد و در آن فتنه باشد یک لبخند می‌زند و رَد می‌شود آنقدر به آن نقطه رسیده است که به‌هم نمی‌ریزد و حالش را خوب می‌کند. خیلی از درگیری‌های لفظی و زد خور‌د‌ها بخاطر یک کلام کوچک است ولی کسی که آن توانایی را پیدا کرده باشد از لحاظ افکار و اندیشه به راحتی این مسائل را رَد می‌کند این باعث می‌شود حالش خوب شود
در ادامه همه‌ی مطالب درون و برون ماست و ما فقط جسم تنها نیستیم، نفس داریم و به‌صورت عامیانه روح و آرشیو و بقولی کالبد هفت‌گانه است می‌گوید تمام مطالب در درون و برون من است من اگر به آن نفس و لوح محفوظ پی ببرم اصلا می‌توانم همه چیز را درک و لمس کنم. مثلا در بُعد جسمانی انواع صوت و نور و فرکانس‌ها هستند در حس ظاهری یک مقدار از نور را می‌توانم ببینم و مادون قرمز را نمی‌توانم‌ ببینم.
آقای مهندس می‌گوید ما نمی‌خواهیم فیلسوف بشویم ما داریم یکسری قوانین را کار می‌کنیم، ۱۴ وادی که به‌صورت عام هستند که بتوانیم با صلح و آرامش زندگی کنیم و بتوانیم به حال خوش برسیم، می‌گوید ما دنبال این نیستیم که عارف بشویم ولی انسان آنقدر توانایی دارد که اگر حس‌‌های خارج جسم را پی ببرد حتی می‌تواند به آرشیو و لوح محفوظ خودش دسترسی پیدا کند و نمی‌تواند خیلی از چیز‌های دیگر را در بُعد جسمانی ببیند ولی می‌تواند در خارج از بُعد جسم به آن‌ها دست پیدا کند ولی من به شخصه دنبال این چیزها نیستم و آن ظرفیت را ندارم ولی سعی خود را می‌کنم. اینکه می‌گوید حوضی صاف و زلال است که اصلا قابل مقایسه با حوضِ پُر از لجن نیست و يک تمثيل برای من انسان است.
سعی کنم درونم درست باشد و ظاهر و باطنم یکی باشد وقتی یکی باشد آن حس یک حس قشنگی می‌شود و خودم آرامش دارم و سعی می کنم در مسیر قرار بگیرم. یک قسمت راجع به تصاویر می‌گوید من اگه چیز قشنگ تصویر سازی کنم حتما به نتیجه درست می‌رسم و اگر تصاویر منفی در ذهنم باشد حتما خودش را نشان می‌دهد از کوزه همان ترا‌ود برون که درون اوست هر چیزی که درون من باشد خودش را بیرون نشان می‌دهد و تاکید می‌کند ما به هیچ نیستم حتی اگه به هیچ فکر بکنیم اصلا حضور هیچ موجودی به صورت تصادفی در حلقه حیات نیست و باید سعی کنیم آن ماموریت خودمان را پیدا کنیم و در مسیر قدم برداریم کار سختی هست ولی در نهایت به آرامش می‌رساند. مرسی که به صحبت هایم گوش دادید.
تایپ: مسافر صادق لژیون هفتم، مسافر حسین لژیون چهارم، مسافر امین لژیون یازدهم
ویرایش و ارسال مطلب: مسافر محمود لژیون هفتم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .