لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
همسفر نسیم: سلام دوستان نسیم هستم همسفر رضا،8 سال و چند ماه است که با کنگره آشنا شدهایم، مسافرم 10 سال تخریب آنتی ایکس تریاک و شیره داشت، با روش دی اس تی و با داروی اپیوم، سفر كردند، رشته ورزشی هر دو ما هم والیبال، با راهنمایی آقا رضا و سرکار خانم طاهره و امروز هم شش سال و هفت ماه و چند روز است که آزاد و رهاییم.
همسفر فخری: سلام دوستان فخری هستم یک همسفر، آنتی ایکس مصرفی مسافر من تریاک بود، مدت 13 ماه سفر اولشان طول کشید و با روش دی اس تی و داروی اپیوم به راهنمایی آقای اکبر و خانم طاهره و الآن هم شکر خدا 5 سال و 10 ماه و چند روز است که آزاد و رها هستیم.
چند روز آینده مراسم تجلیل از شما به عمل خواهد آمد، حس خود را در این رابطه برایمان بگویید؟
همسفر نسیم: طبیعتاً تحویل دادن لژیون حس خوبی نیست، چون انرژی خیلی زیادی میگرفتم و آموزشهای بسیاری دریافت میکردم، این چهار سال مثل برق و باد گذشت، انگار همین دیروز بود که شال کمک راهنمایی را دریافت کردم، ولی از اینکه چهار سال این جایگاه را لمس کردم خدا را شکر میکنم، خیلی شیرین بود خدا را بسیار سپاسگزارم.
همسفر فخری: ما در تمامی لحظات کنگره حس و حال خوب و مثبتی را تجربه میکنیم و خداوند را بسیار سپاسگزارم که توانستم در این جایگاه مقدس خدمت کنم، اصولاً انسان وقتی میخواهد از مرحلهای جدا بشود سخت است برای من هم یک دلبستگیهایی وجود دارد که با گذر زمان حل میشود، جایگاهها در کنگره چرخشی است و این مسیر همچنان ادامه دارد و در آینده نیستان جای خود را به هستان میدهند.
به نظر شما یک همسفر بعد از چهار سال کمک راهنمایی باید چه ابزارهایی را به دست آورد؟
همسفر نسیم: باید حال نسبی خوبی داشته باشد، در کنار سختیهای زندگی آرامش داشته باشد و نگذارد سختیها رویش سوار بشود، از مثلث جهالت فاصله گرفته باشد، خودش را باور داشته باشد، به همه عشق بورزد و بدون دریافت محبت کند و روی هدفی متمرکز باشد.
همسفر فخری: گذشت و بخشش یکی از ابزارهایی بود که من به دست آوردم، وقتی بتوانی از خواسته معقول خودت بگذری تا دیگران به آرامش برسند، درواقع خودت به آرامش بیشتری میرسی، بهجای توقع داشتن از دیگران بتوانم تواناییهای خودم را بالا ببرم و اینکه پیشنیاز همه کارهای ما محبت است، هر خواستهای که با عشق و محبت انجام شود منجر به موفقیت میشود.
فرق خانم نسیم یا خانم فخری با چهار سال پیش چیست؟ به عبارتی از کجا به کجا رسیدید؟
همسفر نسیم: قبل از ورود به کنگره حال بسیار بدی داشتم. هر وقت به عقب برمیگردم و تخریبهایم را میبینم به خودم میگویم چه بودی و چه هستی؟ مطمئناً کسی که فقط برای خودش و تغییر خودش به کنگره بیاید، تغییر میکند. افسرده بودم و زندگی پر از آشوب و جنگ و دعوایی داشتیم، آسایش نداشتیم و مشکلات مالی بسیار زیادی داشتیم و مهمتر از همه خودم را نمیشناختم و از خودم دور بودم. کنگره به من یاد داد که بخندم، یاد داد که تغییر کنم، به من یاد داد که محبت کنم بدون انتظار محبت از دیگران و تبدیل به شخص دیگری بشوم. کنگره به من یاد داد که زمانی که پیمان بستم حواسم باشد، کنگره به من آرامش داد و به من یاد داد تا پایههای مالیمان را مستحکم کنیم، کنگره به من همهچیز داد، کنگره آرامش را به زندگیام برگرداند و هر چه دارم از وجود و برکات کنگره 60 و جناب مهندس و خانواده محترمشان است.
همسفر فخری: علم زندگی کردن و هنر چگونه زیستن را یاد گرفتم، با آموزش گرفتن توانستم نیروهایی که در اثر تاریکی ازدستداده بودم را به دست بیاورم، قدرت تفکر و قدرت تصمیمگیری داشته باشم، از انسان بیهدف و ناامید تبدیل به انسان هدفمند بشوم و دوست داشتن واقعی و بدون چشمداشت را در کنگره یاد گرفتم و اینکه با دانایی بتوانم خواسته معقول را از نامعقول تشخیص بدهم و بدانم که نیروهای بازدارنده همیشه بر سر راه ما قرار میگیرند ولی ما باید آگاه و هوشیار باشیم.
رهجویان شما چه تأثیری در روند رشد و یا خودشناسی شما داشتهاند؟
همسفر نسیم: از رهجوهایم خیلی آموزش گرفتم، سعی کردم هر چه آموزش میدهم، قبلش خودم به آن عمل کرده باشم و یا بعد آموزش دادنم آن را اجرا کنم، به قول جناب مهندس کمک راهنمایی نیمی از پروسه درمان است و به قول آقای امین نیاز شما در دل دیگران و نیاز دیگران در دل شماست، واقعاً در کنار رهجوهایم رشد کردم و اگر با آموزشها مشکلی را از آنها رفعورجوع میکردم، چندین برابر مشکلات خودم رفعورجوع میشد.
همسفر فخری: همه افرادی که در یک مقطعی از زندگی در کنار ما قرار میگیرند، برای آموزش ما هستند، در لژیون وقتی رهجوها آموزشهایی را که از سی دی گرفتهاند بازگو میکنند، این آموزشها از فردی به فرد دیگر انتقال پیدا میکند و راهنما مصمم میشود که بیشتر آموزش ببیند و بیشتر یاد بگیرد تا در صور پنهانش خیلی رشد کند و حال خوش او در رهجوهایش تأثیرگذار باشد، هر چه رهجو جستجوگر باشد راهنما هم وقت بیشتری برای شکافتن مسائل میگذارد و این یعنی رشد یک راهنما.
توصیه شما برای همسفرانی که تازه به کنگره قدم نهادهاند چیست؟
همسفر نسیم: قدر کنگره را بدانند و فقط برای خودشان به کنگره بیایند، زمان در حال گذر است و ما برای اینکه به کنگره بیاییم تا دیگران را تغییر دهیم وقت نداریم پس خودمان را تغییر بدهیم زیرا این صندلیها بدون علت نصیب و روزی کسی نمیشود.
همسفر فخری: بدانند به مکان مقدسی پا گذاشتهاند پس برای خودشان به کنگره بیایند و مسافرشان را رها کنند، البته بیتوجهی نکنند و بهجا محبت کنند و طبق قوانین و حرمتهای کنگره حرکت کنند، گوشبهفرمان راهنما باشند تا به هدفشان برسند، آموزش ببینند و خدمت کنند تا در خدمت بتوانند کم و کاستیهای خوشان را پیدا کنند.
آیا توانستهاید به آنچه مدنظر شما بود در کنگره دست پیدا کنید؟
همسفر نسیم: از خودم تا اینجا راضی هستم، چون تلاش بسیار زیادی کردم، ولی راه بسیار زیادی در پیش دارم برای تبدیلات بیشترم.
همسفر فخری: آرامشی که خودم و خانوادهام داریم را مدیون کنگره هستم و دوست دارم همیشه با کنگره باشم.
بهترین خاطره و شیرینترین لحظه شما در کنگره چه موقع بوده است؟
همسفر نسیم: لحظهلحظه بودن در کنگره برایم شیرین بوده است. در کنار تکتک اعضا خاطره برانگیز است و آن پیوند محبتی که بین اعضا است واقعاً برایم شیرین است، اما شیرینترین لحظه، لحظهای است که برای رهایی رهجوهایم به تهران میرفتیم، رهایی از بند اعتیاد رهجوهایم بسیار به من انرژی میداد و آن انرژی که با دیدن جناب مهندس پیدا میکردم و انرژی که فضای اتاقشان را پرکرده بود بسیار برایم شیرین بود.
همسفر فخری: بهترین خاطره گرفتن شال کمک راهنمایی و شیرینترین لحظه اولین رهایی لژیون بود که به دیدار آقای مهندس رفتیم، زندگی که به یک تار مو رسیده بود و در آستانه جدایی بود با پیوند محبت کنگره نهتنها جدا نشد بلکه محکمتر هم شد، البته همه رهاییها و تولدها شیرین و لذتبخش است.
چه اتفاقی قلب شما را به درد آورد؟
همسفر: وقتی راه کنگره برای کسی باز میشود و آن شخص چه مسافر و چه همسفر نیاید و از آن استفاده نکند و در حاشیهها باشد، بسیار مرا ناراحت میکند.
همسفر فخری: قبل از کنگره وقتی بچهام فهمید که پدرش مصرفکننده است، فقط در آغوش من گریه میکرد و در آن لحظه قلبم به درد آمد و آرزو کردم ایکاش هیچ فرزندی پدر مصرفکننده نداشته باشد.
حرف آخر:
همسفر نسیم: پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است، نمیخواهم به دید حرف آخر به آن نگاه کنم، میخواهم حرف آغاز باشد، چون باید خط جدیدی را شروع کنم، امیدوارم همیشه در کنگره اسمم و یادم به نیکی یاد شود، چون سعی کردم از قوانین عدول نکنم و سرم در کار خودم باشد و از خداوند میخواهم که کمک کند هیچوقت این بند من و خانوادهام با کنگره قطع نشود و همیشه بازهم بیایم و آموزش بگیرم و خدمت کنم، از جناب مهندس و خانواده محترمشان بسیار سپاسگزارم و دستشان را میبوسم، از راهنمای مسافرم آقا رضا و راهنمای خودم خانم طاهره بسیار سپاسگزارم، واقعاً زحمات بسیار زیادی برایمان کشیدند، دست هر دویشان را میبوسم، از مسافرم هم بسیار سپاسگزارم که یک مصرفکننده مواد مخدر شد که من به کنگره راه پیدا کنم، سالهای زیادی به دنبال چنین جایی میگشتم ولی در دل سیاهی اعتیاد، خداوند کنگره را به ما نشان داد و روشناییاش سراسر زندگی ما را روشن کرد، از پسر گلم تشکر میکنم که در کنار من و مسافرم و تخریبهایمان واقعاً اذیت شد و دم نزد.
همسفر فخری: ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم، از راهنمای مسافرم و راهنمای خودم کمال تشکر را دارم، از مسافرم تشکر میکنم که راه کنگره را برای من باز کرد، از فرزندانم از اعضای لژیونم و از همه افراد کنگره تشکر میکنم، همچنین از شما خانم آزاده که برای این مصاحبه وقت گذاشتید بسیار تشکر میکنم و امیدوارم به زندگی همه شما خیروبرکت و خوشی و سلامتی ببارد.
من هم از طرف همه اعضا بخش همسفران شعبه شیخ بهایی به شما دو عزیز دستمریزاد و خدا قوت عرض میکنم به جهت سالهای زیبای خدمتی که در کنگره داشتهاید، بدون اغراق همیشه از صبوری و مناعت طبع شما دو عزیز آموختهام و امیدوارم امواج حضور شما در کنگره تا ابد امتداد داشته باشد.
تهیهکننده: همسفر آزاده
عكاس: همسفر فهیمه
ارسال همسفر زهره
نمایندگی همسفران شیخ بهایی