جلسه دهم از دور چهارم جلسات لژیون سردار ویژه همسفران آقا نمایندگی آکادمی با دستور جلسه "اهمیت لژیون سردار و حضور در آن" به استادی همسفر رضا، نگهبانی راهنمای محترم همسفر محمدحسین و دبیری همسفر اشکان، پنجشنبه 1402/11/26، ساعت ۱۲:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خب دستور جلسه امروز اهمیت لژیون سردار و حضور در آن است. من یک فلش بک کوتاه بزنم که لژیون معنایش چیست و به کجا رسیده که من الآن اینجا هستم. کوتاه عرض کنم لژیون کلمه فرانسوی است که در روم باستان شکل گرفت. به ارتشی که با حضور داوطلبانه مردم برای دفاع از مرزها تشکیل میشد لژیون میگفتند که به عدد 5200 نفر پیادهنظام و ۱۲۰ نفر سوارهنظام در سال ۱۸۱۳ میلادی شکل گرفت.
علت اینکه من در آن حضور پیدا کردم این بود که اینجا آرامش را به من داد. آرامشی از جنسی که بیرون به هیچ قیمتی نمیشد به دستش بیاوری. خب همه ما میدانیم که کنگره 60 یک نهاد مردمی هست و از هیچ نهاد یا درواقع سازمان دولتی بودجه برای چرخاندن آن دریافت نمیشود. طبیعتاً من که روی این صندلی مینشینم و در ایام و روزهایی که هستم آموزشی میگیرم بههرحال اینجا هزینه دارد.
روزهای اولی که میآمدم و در لژیون مینشستم، فکر میکردم راهنمای محترم یک سری چیزهایی میگوید که من نباید بدانم. مثلاً یکی از دوستهایم میآمد و میگفت که آقا محمدحسین حالم بد است. آقا محمدحسین اشاره میکرد، آنجا.
میگفتم: خدایا چه هست؟ مثلاً جایی آمدم که یک سری چیزهای سری و مخفی دارند. اگر هم میگفتند لژیون سردار، من نمیفهمیدم یعنی چه. چون ایشان در هر جلسهای لژیون سردار را معرفی میکردند که اگر من نخواهم هم بدانم که آن چیست؛ به دلیل اینکه اگر یک روزی لیاقت گرفتن شال راهنمایی را داشته باشم، حتماً رهجوها را به سمت لژیون سردار هدایت کنم. چرا؟
چون در لژیون سردار اولین چیزی که من یاد گرفتم بخشش بود. دوباره خود اظهاری کنم. خب بیرون که میرفتم حالا چه با ماشین و چه پیاده یک فرد مصرفکننده که میدیدم بهشدت از او انزجار داشتم و دوری میکردم. نمیدانستم که اعتیاد یک بیماری است و معتاد نیاز به کمک دارد.
الآن که اینجا نشستهام همیشه در کیف پولم، پول نقد است. دنبال یک مصرفکننده میگردم که به او کمک کنم. به قول آقای مهندس که در وادی 3 یا 6 میفرمودند: آن مصرفکنندهای که میآید و به او پول میدهی، خیال نکنی که پول به او ندهم که برود عشقوحال کند، بزند حال کند، رهایش کن او بدبخت هست. ببخشید اگر نزند بیرونروی میگیرد، نزند حالش بد میشود، دستوپا درد میگیرد.
اینجا فهمیدم که آن بخشش یعنی چه؟ یعنی دیگر با جانودل کمک میکردم. یک روز از در این جلسه رفتم بیرون، فکر کنم شنبه بود، دیدم یک آقایی جلوی درب بود، هوا هم سرد بود. یک گونی روی کولش بود با دمپایی و انگشتهایش هم از سوراخ جورابش معلوم بود. طبق معمول من دست کردم در جیبم و یک اسکناس به او دادم. یکی از دوستان نگهبان نظم گفت: آقا نده جمع میشوند اینجا. گفتم: عیب ندارد و جمع میشوند باز هم میدهیم. چون طرف در آن شرایط نیاز دارد و به این فکر نمیکند که میخواهد بزند تا عشقوحال کند.
من بخشش را در کنگره و لژیون سردار یاد گرفتم. میخواهم بگویم که با آمدنم به کنگره مسیر زندگیام واقعاً عوض شد. دوستان مسیر زندگی من واقعاً عوض شد. شاید اگر بیرون به من میگفتند: رضا چقدر حاضری بدهی که زندگیات از هم نپاشد. میگفتم: هر چه بگویید دار و ندارم را میدهم؛ ولی در اینجا زندگی من عوض شد. اینکه بخواهم بیایم در لژیون سردار با 6 میلیون تومان شروع کنم، دنور بشوم و یا بالاتر، واقعاً چیزی نیست که نخواهم بابت آن چیزی پرداخت کنم.
چون من که خیلی مغرور بودم و یک خورده شرایطم در بیرون فرق میکرد. الآن فکر میکنم که کنگره به من یک سوزن زد و باد من خالی شد، شاید یک خورده رفتارم با مجموعهای که با آنها کار میکنم انسانیتر شده است. من فکر میکنم که میوهای از درخت لژیون سردار چیدم و آن میوه تغییر بوده است.
من این تغییرات را مدیون کنگره و لژیون سردار هستم. آقای استاد امین در سی دی بخشش میگویند: اگر چیزی را از دست دادی و بخشیدی و رهایش کردی؛ یعنی بخشش را یاد گرفتهای. بخشش؛ یعنی رهایی و رهایی هم یعنی در اوج آرامش بودن.
آقای مهندس دژاکام میفرمایند: مهم این نیست که ثروتمند هستیم و داریم ثروتمند زندگی میکنیم. مهم این است که ثروتمند نمیریم. واقعاً چرا بهجز کنگره، بیرون بین همکاران، رفقا و فامیل میگویند: فلانی پول میدهی؟ مثلاً میخواهیم جهیزیه جمع کنیم. من به خاطر منیت پول را میدادم که بگویم پول دادهام. پول را به خاطر بخشش نمیدادم. واقعاً این کار را انجام میدادم.
ولی در لژیون سردار یاد گرفتم که ببخشم؛ چون لژیون سردار حالا گفتن جملهای که لایق آن باشد سخت است. لژیون سردار برای من حقیر که در آن خودم را پیدا نمودم، هر چه قدر هزینه کنم دوستان، به نظر من کم است.
یعنی اگر به من بگویند: حاضری چقدر بدهی که مسافرت به کنگره بیاید که از طریق لژیون سردار داری سرمایهگذاری میکنی که پایههای مالی کنگره را مستحکم بکند. واقعاً حاضر هستم همه دار و ندارم را بدهم.
من میگویم: در خانهای که زندگی میکنم اگر سقف آن چکه کند چون در آن زندگی میکنم سریعاً بنا میآورم و سقف را تعمیر میکنم؛ اما نقش من در لژیون سردار چه هست؟ نقش من در کنگره چیست؟ من که دارم از این صندلیها استفاده میکنم و آموزش میگیرم و زندگیام را ساختهام پس چه وقت میخواهم بنا بیاورم تا بتوانم رفع عیب کنم و در آنجا ادامه حیات بدهم.
بتوانم کسی باشم که کمک کنم و چراغ کنگره روشن بماند و بتوانم به سهم خودم انرژی جذب کنم. در آینده کنگره ۶۰ انشاءاله در کل دنیا فراگیر میشود. چهبسا خانوادههایی هستند که حالا همه ما در جریان آن هستیم از قبال همین کمکهای من و شما هست، شکل میگیرد و زندگیها انشاء اله رو به اتمام نمیرود.
اینطوری میخواستم برای خودم مثال بزنم که اگر بخواهم به مشهد بروم، اگر لاستیک ماشین من کمباد باشد خب نمیتوانم بروم و سفرم را ادامه بدهم. بالطبع اول به آپاراتی میروم و باد چرخها را کامل میکنم و روغن ماشین را چک میکنم و بعد استارت؛ بسمالله حرکت میکنم.
اگر اینجا سفر شروع کردم، این سفر هزینه میخواهد. به سهم خودم باید هزینهاش را بپردازم. حالا هزینهای که میدهم شاید به وسع خودم باید بیشتر پرداخت کنم که انشاء اله به آن آگاهی میرسم؛ ولی میخواهم بگویم که اگر میبینیم که آگاهی مهندس بهیکباره یک میلیارد تومان کمک میکنند و اگر به قول آقای مهندس میگویند که به کسانی که مبلغ یک میلیارد را هدیه میکنند لقب نشان بینشان دادهاند.
این را بگویم خوشا به حال آن آدمی که به آنجایی رسیده است که یک میلیارد میدهد و بهراحتی هم میدهد؛ مانند من که ۶ میلیون دادم و واقعاً تکانی هم نخوردم. آقای مهندس میفرمایند: اگر ده تومان داشتی و ۹ تومان دادی و تکان خوردی؛ یعنی که بخشش را یاد گرفتهای. نه من که 6 تومان یا پنجاه تومان دادهام و واقعاً تکانم نداده است.
امیدوارم به آن آگاهی برسم که بتوانم خودم را بتکانم و کسی که میآید یک تومان میدهد و نشان بینشانی را از آقای مهندس دریافت میکند، میخواهم بگویم که این انسان چقدر بزرگشده است. چقدر به آن درجه از بخشش رسیده است که بجای اینکه بخواهد سرمایهگذاری کند و از آن پول، پول بیشتری به دست بیاورد. بهجای اینکه بخواهد به ثروتش اضافه شود و ثروتمند بمیرد، میآید در کنگره هزینه میکند که بخواهد درواقع تحقیقات کنگره شکل بگیرد و امثال من که در این کنگره پا میگذاریم بتوانیم با مسافرمان انشاءاله سفر خوبی طی کنیم و به رهایی برسیم.
تایپ: همسفر بهنام
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
304