English Version
English

سیستم ایکس؛ جشن اولین سال رهایی مسافر مجید و مسافر علی

 سیستم ایکس؛ جشن اولین سال رهایی مسافر مجید و مسافر علی

روز پنجشنبه مورخه 96/05/26 جلسه‌ی سیزدهم از دور هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60، ویژه‌ی مسافران و هم‌سفران شعبه‌ی امین گلی، با نگهبانی مسافر محسن، استادی کمک راهنما مسافر امیرحسین و دبیری موقت مسافر رحیم و با دستور جلسه‌ی «سیستم ایکس» و همچنین «جشن اولین سال رهایی مسافر مجید و مسافر علی» رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که در خدمت شما عزیزان هستم. در مورد دستور جلسه‌ی اول که سیستم ایکس است باید بگویم کلمه‌ی ایکس برای ما ناآشنا نیست؛ چون وقتی تازه ‌وارد کنگره می‌شویم و می‌خواهند صورت‌مسئله‌ی اعتیاد را برای ما تعریف کنند، در مورد آن برای ما صحبت می‌کنند.

در بدن ما یک سری رشته‌های عصبی وجود دارند که به همدیگر وصل هستند و اگر بین اتصال دو رشته را یک گودی در نظر بگیریم، در آنجا موادی ترشح می‌شود که ما به آن مواد شبه افیونی می‌گوییم؛ که این مواد باعث می‌شوند که اطلاعات در بین آن رشته‌های عصبی جابه‌جا شود تا ما بتوانیم کارهای حیاتی و روزمره‌ی خودمان را انجام دهیم که به آن نوروترانسمیتر یا واسطه‌ی شیمیایی و یا ناقل عصبی گفته می‌شود. در حقیقت مجموع غدد درون‌ریز و برون‌ریز که ما به آن سیستم ایکس می‌گوییم.

در زبان انگلیسی وقتی پشت یک موضوعی آنتی بیاید، متضاد آن و یا تخریب‌کننده می‌شود. ما وقتی می‌گوییم آنتی ایکسمان تریاک است، یعنی با تریاک سیستم ایکس خود را از نظم و قاعده خارج کرده‌ایم. سیستم ایکس مربوط به صور آشکار و قابل‌مشاهده است.

انسان اگر در شرایط خیلی خوبی هم قرار بگیرد، اما ازنظر درونی در شرایط خوبی نباشد، آن شرایط برای او جهنم است؛ مثل انسان مصرف‌کننده‌ای که اگر در بهترین باغ‌ها و بهشت‌ هم برود، ولی اگر خمار باشد احساس خوبی ندارد. برعکس آن هم صادق است؛ اگر ما ازنظر درونی سرحال و قوی و سرزنده باشیم، اگر بدترین جای دنیا هم قرار بگیریم، انگار در بهشت هستیم و همه‌ی این‌ها برمی‌گردد به جسم و سیستم ایکس ما.

ما با استفاده از مواد مخدر این سیستم را از کار انداختیم و در کنگره و با روش DST و ظرف مدت 10 ماه و با عملیات تیپرینگ و داروی OT آن را دوباره بازسازی می‌کنیم.

سیستم ایکس به دو صورت شارژ می‌شود؛ یکی باسیم و دیگری بی‌سیم. قسمت باسیم آن‌که انرژی‌اش از غذا، یا از شربت OT که مصرف می‌کنیم تأمین می‌شود؛ و قسمت بی‌سیم آن با افکار و اندیشه‌ی ما و اعمال و کارهایی که انجام می‌دهیم ارتباط دارد. اگر کارهای ارزشی و خوب انجام دهیم، سیستم ما فعال و پررونق می‌شود و اگر به سمت کارهای نامعقول و ضد ارزش حرکت کنیم، حالتی مثل خماری و بیمارگونه در درون ما ایجاد می‌کند.

و اما دستور جلسه‌ی دوم و سوم که جشن تولد اولین سال رهایی مسافر مجید و مسافر علی است...

گاهی وقتی تولدها تکرار می‌شوند، ممکن است اهمیت خود را در ذهن ما از دست بدهند؛ اما یک نفر که درگیر مصرف مواد است و از آن رهایی می‌یابد و تبدیل به یک انسان سالم می‌شود، شاید او بیشتر از یک انسان عادی عظمت رهایی یک انسان از دام اعتیاد را درک کند و به ارزش آن پی ببرد.

بعضی وقت‌ها با این سؤال روبرو می‌شوم که شما این‌همه به خمینی‌شهر می‌روید و می‌آیید که چه کنید؟ اما وقتی خدمتگزاران کنگره، ازجمله آقا مجید و علی آقا را می‌بینم، خستگی از تنم بیرون می‌رود و جوابی که به خودم می‌دهم این است که این آمدن و رفتن‌ها هرگز بی‌ثمر نبوده است و همان‌که می‌گوید بذر نیکو بکار که پاداش شما دست همیاری شمارا خواهد داد، واقعاً این را حس می‌کنم و از آن‌ها انرژی می‌گیرم و احساس می‌کنم قوی‌تر می‌شوم و برای روبرو شدن با بقیه‌ی مشکلات زندگی‌ام قدرت پیدا می‌کنم.

این دو عزیز در سفر اول خیلی عالی حرکت کردند و غیر از این هم نیست؛ چون اگر کسی در سفر اول حرکت درستی نداشته باشد به رهایی نمی‌رسد؛ چون ما نمی‌توانیم بگوییم فلانی به رهایی رسید، اما برای آن تلاشی نکرد و اگر هم تلاش ظاهری انجام داده و رسیده باشد، ماندگار نیست و صد درصد به مصرف مواد برمی‌گردد.

این تلاش بخشی از موضوع است و بخش دوم خدمت‌هایی است که به خودشان و به سیستم هستی و کائنات انجام می‌دهند. این دو عزیز در سفر دوم، باوجود دوری مسیر، اما همیشه حضور دارند و با تمام وجود و انرژی خدمت می‌کنند. آقا مجید در قسمت OT در حال انجام وظیفه است و علی آقا در مرزبانی مشغول خدمت است و همچنین در ساخت‌وساز این مکان کمک‌های فراوانی انجام داد و من انرژی و درس‌های زیادی از علی آقا گرفتم.

اگر انسان تصمیم به انجام کاری گرفت، باید با تمام وجود پای آن بایستد و آن را انجام دهد؛ و علی به هر موضوعی که برخورد می‌کرد، آن را حل می‌کرد و این درسی بود برای من که در زندگی روزمره‌ی خود آن را انجام دهم.

 

من به‌عنوان راهنما از این دو عزیز بسیار راضی هستم و انشالله خداوند از همه‌ی ما راضی باشد. جشن اولین سال رهایی این دو عزیز را در ابتدا به خودشان تبریک می‌گویم که یک گنج و یک الماس را به دست آورند؛ الماسی که هیچ‌گاه ارزش خود را از دست نمی‌دهد و هر چه از آن می‌گذرد پررنگ‌تر و بهتر می‌شود. به آقای مهندس دژاکام تبریک می‌گویم که این بستر را برای ما فراهم کردند؛ و به تمام اعضای کنگره به‌خصوص شما عزیزانی که در این جشن حضور دارید تبریک می‌گویم و انشا الله تمام سفر اولی‌ها رهایی و رسیدن به این جایگاه را تجربه کنند.

بعد از سخنان استاد و مشارکت مسافران و هم‌سفران، اولین سال رهایی مسافر مجید و مسافر علی را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم...

اعلام سفر مسافر مجید: سلام دوستان مجید هستم یک مسافر؛ آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره؛ مدت تخریب: 20 سال؛ مدت سفر اول: 15 ماه و 16 روز؛ روش درمان: DST؛ داروی درمان: OT؛ به راهنمایی: آقای امیرحسین ساسانی؛ مدت رهایی از دام اعتیاد: 15 ماه و 4 روز.

اعلام سفر مسافر علی: سلام دوستان علی هستم یک مسافر؛ آنتی ایکس مصرفی: تریاک و شیره؛ مدت تخریب: 9 سال؛ مدت سفر اول: 11 ماه و 25 روز؛ روش درمان: DST؛ داروی درمان: OT؛ رشته‌ی ورزشی: والیبال؛ به راهنمایی: آقای امیرحسین ساسانی؛ مدت رهایی از دام اعتیاد: 1 سال و 4 ماه

آرزوی مسافر مجید: آرزو می‌کنم در تمام شعبه‌های کنگره، امکانات به حدی برسد که تمام تازه‌واردانی که پشت در کنگره هستند، وارد کنگره شوند و سفر خود را آغاز کنند.

آرزوی مسافر علی: آرزو می‌کنم پدرم را در این جایگاه ببینم.

سخنان مسافر مجید: خدا را شکر می‌کنم که با کنگره آشنا شدم و امروز روز تولد یک سال رهایی من از دام اعتیاد است. همه‌ی مسافران دوران اعتیاد و سختی آن را تجربه کرده‌اند و بالاتر از سختی ما، سختی‌هایی بود که خانواده‌های ما متحمل شدند.

بااینکه در دوران اعتیاد تخریب‌های زیادی به بار آوردم، اما هیچ‌کس در خانواده به من «تو» نگفت و بی‌احترامی نکرد. بیست سال اعتیاد چیز کمی نیست؛ من می‌دانستم که در دوران اعتیادم چه تخریب‌هایی به خودم و خانواده‌ام و جامعه وارد می‌کردم، اما خانواده‌ام هیچ‌وقت از پشتیبانی من دست نکشیدند.

تا این‌که توسط یکی از دوستان با کنگره آشنا شدم و در همان جلسه‌ی اول، حسی به من گفت که اینجا همان‌جایی ست که به دنبالش بودم؛ و فهمیدم که اینجا مکان امنی ست، چون امنیت آن را احساس می‌کردم.

و از روز اول که وارد کنگره شدم با جدیت سفر خودم را آغاز کردم و خانواده‌ام از همان روزهای اول متوجه تغییرات من شدند و تمام این‌ها را مدیون کنگره 60 هستم.

مسئله‌ی اعتیاد، مسئله‌ی ساده‌ای نیست که بتوان از کنار آن به‌سادگی گذشت. بعد از رهایی‌ام، روزی که در حال آمدن به‌طرف کنگره بودم یکی از هم‌محلی‌های خود را که مصرف هروئین داشت را دیدم که مشغول کارگری بود تا بتواند پول مواد خود را تهیه کند و یک‌لحظه به خود نهیب زدم که مواظب باش و حالا که تازه به رهایی رسیده‌ای مبادا دچار غرور و منیت شوی.

برای رسیدن به درمان، خیلی‌ها برای من زحمت کشیدند؛ به‌خصوص آقای ساسانی که استاد من هستند و استاد من خواهند بود.

خداوند به آقای مهندس عمر باعزت بدهد که ایشان از طرف خداوند پیام‌آور نجات انسان‌ها از اعتیاد هستند؛ تشکر می‌کنم از تمام کسانی که برای من زحمت کشیدند حتی آن‌کسی که در آبدارخانه زحمت می‌کشید و چای درست می‌کرد و ما در سفر اول روی این صندلی‌ها می‌نشستیم بدون هیچ مسئولیتی.

اگر کسی وارد کنگره 60 می‌شود و می‌خواهد از دام اعتیاد رها شود، باید بداند که 5 درصد شربت OT و 95 درصد جهان‌بینی اوست که به رهایی‌اش کمک می‌کند. اگر کسی جهان‌بینی خود را تغییر دهد، صدر درصد از اعتیاد رها می‌شود و دیگر هرگز به مواد برگشتی نخواهد داشت.

از همه‌ی شما که امروز تشریف آوردید و در جشن تولد ما شرکت کردید سپاسگزارم. به علی آقا برادر هم لژیون خودم هم اولین سال رهایی‌اش را تبریک می‌گویم.

سخنان مسافر علی: در ابتدا از راهنمای عزیزم خیلی تشکر می‌کنم؛ هرکسی در کنگره باید جایگاه راهنمای خودش را بسیار بالا ببرد. من اگر ره‌جویی از راهنمای خود بد بگوید، او را قبول ندارم، چون اعتقاددارم که او نمک‌نشناس است و از این‌که کسی راهنمای خود را بالا می‌برد، لذت می‌برم.

من اعتیاد آن‌چنانی نداشتم و تنها سالی به دوازده ماه، با دوستان دورهم جمع می‌شدیم و چیپس و پفکی مصرف می‌کردیم! همه‌ی این‌ها را آقای ساسانی از من گرفت و امیدوارم این چیزهایی که از من گرفت را، خدا از هفت نسل قبل و بعد او بگیرد!!!

اما اگر بخواهم جدی بگویم، بحث یک گرم یا دو گرم تریاک نیست، بحث، بحثِ حس و حال است که اگر حس و حال عالی امروزم را با مصرف مواد داشتم، می‌رفتم و دوباره مصرف می‌کردم! اما اگر به‌صورت حقیقی درمان شده باشی، به‌محض این‌که فکر مصرف مواد به ذهنت بیاید حالت خراب می‌شود و بعد از درمان دیگر آن آدم قبلی نیستی.

اگر ضد ارزشی را کنار بگذاری، آرام‌آرام حست عوض می‌شود و با آدم‌های اطرافت بهتر برخورد می‌کنی. من در دوران مصرف با پدرم کُنتاکت و درگیری زیادی پیدا می‌کردم، نه درگیری آن‌چنانی، اما حتی گاهی با نگاهمان باهم درگیری داشتیم؛ چون هر دو مصرف‌کننده بودیم.

اعتیاد حرمت‌ها را از بین می‌برد؛ تو هرچقدر هم حرمت پدرت را نگه‌داری، اما جایی کم می‌آوری، چون مواد که حقیقتاً جادوی هفت‌رنگ است، حس تو را خراب می‌کند. اعتیاد را ساده نگاه نکنید؛ فکر می‌کنید ساده است، فکر می‌کنید یک دود سیگار است و یک گرم تریاک است؛ درصورتی‌که روی انسان خیلی تأثیر می‌گذارد و همه‌ی وجود آدم را سیاه می‌کند.

همان‌طور که در آرزویم گفتم دوست دارم پدرم هم روزی این جایگاه را تجربه کند و می‌دانم که اگر وقتش شود او هم به کنگره می‌آید؛ من آرزو کردم و می‌دانم که انرژی که در کائنات ساطع می‌کنی به کسی که برای او دعا می‌کنی می‌رسد و من آرزو می‌کنم هرکسی در دام اعتیاد گرفتار است، بتواند از آن رهایی پیدا کند.

یک‌زمانی جرات این‌که بگویم دوست دارم کمک راهنما شوم را نداشتم، اما امروز می‌گویم که دوست دارم به این جایگاه برسم، چون دیدم دوستان توانستند، پس ما هم می‌توانیم؛ و رسیدن به این جایگاه به خواندن تنها نیست، انسان باید خیلی پیش خود دودو تا چهارتا کند و لیاقتش را داشته باشد تا بتواند به آن جایگاه برسد.

بااینکه در تاریکی بودم، اما همیشه سعی می‌کردم آدم خوبی باشم و می‌دانم که اگر سعی نمی‌کردم، الآن این جایگاه نصیبم نشده بود.

در پایان از همه‌ی شما عزیزان ‌که در جشن تولد ما شرکت کردید صمیمانه سپاسگزارم...

ادامه ی تصاویر جشن تولد:

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

 

نویسنده: هم‌سفر لیلا

تصویرگران: مسافر حسام و مسافر ابراهیم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .