English Version
English

مصاحبه 14 سؤالی

مصاحبه 14 سؤالی

مصاحبه 14 سؤالی

مسافر رضا ترابخانی ، دیده بان راهنمایان کنگره 60

با عرض سلام و خدا قوت . با اجازه شما سوال اول مربوط به زندگی شخصی شماست .
 لطفا خودتان را معرفی کنید و بفرمائید چند سال سن دارید،مجرد هستید یا متاهل، چند فرزند دارید و تحصیلاتتان تا چه مقطعی است؟


سلام، بنده رضا ترابخانی هستم، متولد 1352 و 38 سال دارم متاهل و دارای یک فرزند دختر هستم و تا مقطع فوق دیپلم رشته حسابداری تحصیل کرده ام، البته دو مدرک فنی جوشکاری هم دارم. در سال 1386 ازدواج کردم و همسرم هم با علم به گذشته من و دانستن اینکه من در گذشته اعتیاد داشتم با من ازدواج کردند و الان هم از زندگی ام کاملا راضی هستم و همه چیز بر وفق مراد است.


آنتی ایکس مصرفی شما چه بود؟ در چه سالی و چگونه با کنگره آشنا شدید.


آنتی ایکس مصرفی من تریاک بود. در سال 79 من قبل از اینکه وارد کنگره شوم ، در آخرین ترکی که داشتم پس از 40 روز مجددا مصرف کردم و چون بیکار بودم در کلاسهایی شرکت میکردم و مسیر روزانه ام از جلوی درب نمایندگی آکادمی بود و هر روز پارچه ای را که به عنوان تابلو جلوی در نصب شده بود می دیدم و پیش خودم کنجکاو بودم که اینها در این مکان چه میکنند و البته به حالشان غبطه میخوردم که دیگر مواد مصرف نمی کنندو این ذهنیت و سوالهایی که در ذهنم بود باعث شد پس از مدتی در سه ماهه ابتدایی سال 79 به کنگره بیایم و در مرتبه اول با خواهرم به کنگره آمدیم و مشاوره شدیم.

سفرتان را چگونه آغاز کردید؟ راهنمایتان چه کسی بود.


در آن زمان ، کنگره نظم و دیسیپلین الان را نداشت و قانون و ضوابط مثل الان مدون نبود ، من هم با یک سری از راهنمایان آن زمان کار کردم که اکثرا دیگر در کنگره نیستند ولی با آقای لشکری که متاسفانه مرحوم شدند و آقای مجید سلامی به عنوان راهنما کار کردم و مدت سفر اولم هم 7 ماه و 20 روز بود، که البته در آن زمان سفر خوبی بود و در جمع دوستانی که بیشتر با ترک ناگهانی ( سقوط آزاد ) به کنگره آمده بودند من سفرم تقریبا سفر طولانی بود. البته نا گفته نماند که پیش آقای محسن خان هم رفتم که ایشان مرا قبول نکردند.

با توجه به 11 سال حضور شما در کنگره ، اکنون در سال 90 کنگره چه تفاوت هایی با زمان ورود شما دارد ؟


یک مثالی هست که میگویند تفاوت از زمین تا چرخ گردون است، واقعا کنگره در طول این 11 سال خیلی تفاوت کرده و واقعا حیرت انگیز است. نفرات و تفکری که در آن موقع وجود داشت با آموزش های مهندس عزیز و تلاش های ایشان هر روز رشد کرد و قوانین و چهارچوب اولیه کنگره را تشکیل داد که با مرور زمان به قدرت بیشتری رسید و هم اکنون که چهارچوب قوی و قوانین مدون خوبی داریم.

در آن زمان بیشتر مسائل سلیقه ای بود و اکثراً سفر اول را قبول نداشتند و تعداد کسانی که با روش مهندس در کنگره سفر میکردند بسیار کم و اندک بود و بیشتر دوستان با روش ترک ناگهانی و سقوط آزاد وارد کنگره میشدند و قبول کردن سفر برایشان بسیار سخت بود، چون تمام راه های ممکن را تجربه کرده بودند و چون شناخت روی کنگره در آن زمان بسیار کم بود، این عزیزان باور نداشتند و فقط آمده بودند که این راه را هم تجربه کنند، ولی امتحان کردن آن هم برایشان مشکل بود، چون اطلاعاتی که در آن زمان داشتند با این مسئله  در تضاد بودو آنها هم ریسک نمیکردند چون دانایی لازم را نداشتند. البته دوستانی هم که سفر میکردند طول آن بیشتر از 4 یا 5 ماه نبود و سفر استانداردی نداشتند . کار زیبا و قشنگی که مهندس عزیز در آن زمان انجام دادند صبوری بود که به خرج دادند و الزامی را در کار به وجود نیاوردند که حتما بایستی 11 ماه سفر بکنید، تا هسته ابتدایی شکل بگیرد و قضیه جا بیفتد و اگر صبوری و تفکر مهندس نبود، موفقیت تا به این حد کسب نمی شد، مرور زمان باعث شد که آن نگرش ها به مسئله تغییر کند و کارآمد بودن روش  DSTبه همه اثبات شود، و در حال حاضر سفری زیر مدت 10 ماه نداریم و درصد موفقیت ها قابل توجه است و برای دوستانی که به صورت اصولی با این روش سفر می کنند، مسئله مواد کوچکترین مشکلشان است که در این سیستم حل میشود و آموزشهایی که میگیرند باعث میشود که بیشتر مشکلاتشان به صورت بنیادی حل شود.


و یک مسئله دیگر اینکه در آن موقع اصلا آموزش به صورت اصولی وجود نداشت و کسانی که در کنگره حضور داشتند، با تفکر درستی نبودند و چون لژیونی هم نبود، آنها دور هم می نشستند و از خاطرات دوران مصرفشان می گفتند و آموزشی در کار نبود، و همین مسائل خود باعث ایجاد انحراف هایی میشد که در آن زمان اتفاق می افتاد ولی درایت آقای مهندس باعث شد که این مسائل به خوبی تمام شود و جای خود را به آموزش و حرکات مثبت دیگر بدهد. الان بعد از اتمام جلسه، لژیون تشکیل میشود و هر لژیون درس خاصی را دنبال می کند که در پی کسب آگاهی و آموزش هستند و دیدگاههای متفاوت نسبت به مسئله ای که در لژیون بر روی آن بحث می کنند باعث میشود که از جنبه های مختلف آموزشهای لازم را فرا بگیرند.
من الان عکس های آن دوره را که نگاه می کنم واقعا تعجب می کنم و به آقای مهندس دست مریزاد می گویم بابت زحماتی که کشیدند و سعه صدر و صبوری که به خرج دادند که تغییرات تا به این حد ایجاد شود.


همان طور که خودتان هم فرمودید، جمعیت احیای انسانی کنگره 60 در طول 10 – 11 سال گذشته خیلی فرق کرده و از نطر کمی و کیفی پیشرفت زیادی داشته، شما فکر می کنید چه عواملی مهمی باعث به وجود آمدن این تغییرات در مدت زمان بسیار کم بوده است؟


من فکر می کنم حقیقت و راستی که وجود دارد و در دل این موضوع نهفته است ، باعث این کار شده است، وقتی که این حقیقت بیان شد، هر کس نظری داشت و شاید هم بر خلاف نظر و یا یه ضرر عده زیادی بود که در ابتدا با این موضوع مخالفت و مقاومت شدیدی میکردند. ولی وقتی حقیقت عنوان میشود چون حقیقت است برای همه یکی است، و شاید ما بخواهیم در ابتدا آن را رد بکنیم ولی نقطه تفکری برای ما باقی می گذارد که بایستی بر روی آن تفکر کنیم و طول این ده سال آن نقطه تفکر است که اینک به صورت سر جوانه بیرون زده است، در کنار آن حقیقت مسائل دیگر مثل صبوری، عجله نکردن، تدبیر هایی که برای رسیدن به خواسته های نامعقول به اجرا درآمد و بیان درستی از مطلب درستی که در حال اجرا بود باعث به وجود آمدن ساختار محکمی شد، یک مثالی است که ما در آموزشهای کنگره هم داریم، این است که اگر درختی رشد کند و از دیوار باغ بیرون بزند از بیرون باغ و پشت دیوار ها هم معلوم است و این حقیقتی است که نمیشود آن را کتمان کرد، و حقیقتی که در کنگره بود باعث رشد و پیشرفت شد و دیگران هم با شکوفا شدن این حقیقت لب به اعتراف گشودند و به درستی مطلب اشاره کردند. و دوستانی که در آن زمان مخالفان سرسخت این موضوع بودند، الان در کنار ما هستند و بر روی این موضوع تحقیق و تفحص می کنند تا بتوانیم نظریه آقای مهندس را به سر انجام برسانیم.

شما با ورود به کنگره شناختی بر روی روش DST نداشتید، چگونه شد که این روش را پذیرفتید و سفر کردید؟ پذیرفتن این مسئله برای شما سخت نبود؟


برای من خیلی سخت نبود، چون من ذاتا اخلاقی دارم که سعی می کنم حرف ها را کاملا گوش بدهم و بعد تصمیم بگیرم، حتی اگر آن حرف کاملا اشتباه باشد یا بر خلاف عقیده من باشد آن را گوش می دهم. در مورد کنگره هم همینطور بود، مسئله جالب این بود که من در آخرین اقدام به ترکی که داشتم در طب سوزنی بود و آنجا اولین بار با واژه ی انکفالین آشنا شدم و وقتی نتیجه نگرفتم و بعد از مدتی وارد کنگره شدم و در صحبت های ابتدایی و مشاوره هایی که صورت گرفت دوباره این کلمه به گوش من خورد و روشی که در کنگره بود به نطرم عاقلانه آمد، البته در 2 - 3 ماه ابتدایی کاملا گیج بودم و با اینکه دوست داشتم قطع مواد بکنم، ولی چرا این روش را انتخاب کرده بودم برای خودم هم کاملا روشن نبود،  لذتی که از حضور در کنگره میبردم باعث شد که در این سیستم ماندگار شوم و به درمان برسم.

حقیقتی را که من در کنگره شنیدم باعث شد در ذهنم پرورش یابد و به درستی و صحت آن پی ببرم و بفهمم که حقیقت همین است و آنچه غیر از این راه است درست نیست. و چیز دیگری خیلی خیلی مهم است لطف خداست که شامل حال من هم شد و شرایط را جوری ترتیب داد تا من هم بتوانم در جلسات حضور پیدا کنم، سفر کنم، مشکلاتم را حل کنم و به درمان برسم. و مسئله توکل که در وادی پنجم هم هست یکی از مسائلی است که بایستی بر روی آن بسیار تمرکز کرد و با توکل کردن به خداوند میتوانیم بعضی از گره ها را باز کنیم. الان که به گذشته نگاه می کنم می بینم که تمام این مسائل دست به دست هم دادند تا من پای در این راه بگذارم و تنها خواست من نبوده، و همین مسائل باعث شد که نه تنها این مسئله را قبول کنم بلکه بخشی از زندگی و بعد از آن جزیی از وجودم شود.

 سفر اولتان در مجموع چگونه بود، سخت بود یا سهل؟ در چه تاریخی رها شدید ؟


سفر اولم بعضی جاهاش سخت و بعضی جاها سهل بود، من الان بعضی مواقع به رهجوهایم میگویم که سفر اول خیلی مهم و با ارزش است و هر چیزی را که در سفر اول یاد میگیرید بایستی در سفر دوم پیاده کنید، هر چیزی که برایتان ارزشمند میشود باید در سفر دوم جوابش را پس بدهید، با احساس مسئولیتی که می کنید و مسئولیت هایی که در اختیارتان قرار میگیرد. در سفر اول بایستی از خیلی از موارد و گذرگاهها عبور کرد تا بتوانیم به رهایی برسیم، اسمش رهایی است، ولی چگ.نه رسیدن به آن مهم است، یک مصرف کننده با هزار و یک مشکلی که در ابتدا با خودش و سپس با دیگران دارد، تا بخواهد این مشکلات را قبول کند و بخواهد آنها را حل بکند و مسائلی را که فکر میکند درست است را با آن مشکلات جایگزین بکند و تغییر کند تا فرد مثمر ثمری در وهله اول برای خودش و بعد از آن برای خانواده و جامعه اش بشود. وقتی تمام این مسائل را در کنار هم قرار می دهیم سفر اول با تمام این آزمایشها و مسائلی که در درونش قرار دارد هم سخت است و هم آسان، سربلند عبور کردن از تمامی این آزمایشها سخت است ولی با گذر از این گذرگاه ها و طعم شیرین آن برای انسان لذت بخش و آسان است.


من در تاریخ 9/12/79 به رهایی رسیدم و تجربه خوبی از آن زمان دارم که چند روزی از رهایی ام می گذشت که تعطیلات نوروزی شد و من به اتفاق برادرم به سفری رفتیم که در جمع دوستانی بودیم که همه نوع مواد مخدر در آن پیدا می شد و اکثرا مصرف می کردند، این آزمایش که من در آن مسافرت گذراندم و محکی که خوردم باعث شد که بدانم جایگاهم در مصرف مواد کجای کار قرار دارد و اینکه درمان شده ام یا نه؟ و خوشبختانه توانستم سربلند از آن آزمایش بیرون بیایم و لدت بردم و یکی از بهترین و بیاد ماندنی ترین سفرهایی که در زندگی تجربه کردم همان سفر بود.

 
بعد از رهایی ، خواست شما برای خدمت به چه صورت بود و قسمت دوم سوال ؛ لذت بخش ترین یا به عبارتی بهترین خدمتی که در کنگره انجام داده اید چیست؟


در مورد خدمت ، من به صورت نا خودآگاه وارد این مسئله شدم، یکی از روزهای ماه رمضان بود که در شعبه انقلاب، دوستان مشغول پختن و کشیدن آش بودند که آقای ساسان حیدری به من گفتند که چرا ایستادی؟ بیا و کمک کن، من تا آن موقع برای این که مزاحم کارشان نشوم آن طرف ایستاده بودم، وقتی وارد کار شدم و خدمتی کوچک انجام دادم دیدم که از انجام این کار دارم لذت می برم و این اولین خدمتی بود که انجام دادم و بعد از آن در قسمت حسابداری هم مقداری کمک کردم و همین امر باعث شد که وراد مسئله خدمت در کنگره 60 بشوم، شروع خدمتم از همانجا بود و بعد از آن هم در آن زمان هر راهنمایی چند کمک راهنما یا دستیار داشت که من هم از کمک های آقای سلامی بودم.
در مورد قسمت دوم سؤال باید بگویم ؛
 نمیتوانم فرقی بگذارم، خدمتی که انسان انجام می دهد در ابتدا بازخوردش برای خود انسان است، یعنی خدمتی که انجام می دهیم لذتش را خودمان می بریم، این سوال هم به معنی این است که من چه کاری را انجام داده ام که بیشتر لذت برده ام و حالم بهتر شده است. ولی من وقتی فکر می کنم، می بینم که هر کاری که در کنگره انجام داده ام در وهله اول برای خودم بوده و باعث شده حال خودم بهتر شود ، از رهایی یک فرد گرفته تا نگهبانی نظم و هر خدمت دیگری لذت خاص خودش را دارد و برای من هیچ فرقی نمی کند چون هر کدام یک لذتی دارد و انجام آن باعث میشود پیوند محبت بین هر فرد با دیگر اعضا محکم تر شود.

ادامه دارد ..

گزارشگر : مسافر اکبر خسروشاهی

با همکاری ایجنت سایت

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .