English Version
English

کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی، اولین سال رهایی مسافر حیدر

کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی شیخ بهایی، اولین سال رهایی مسافر حیدر

به نام خالق زیباییها

روز پنج شنبه ۹۶/۰۴/۰۱جلسه پنجم از دور سیزدهم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره60 نمایندگی شیخ بهایی اصفهان به نگهبانی مسافر علی،استادی مسافر حسین ایوبی و دبیری  مسافر محمد حسینبا دستور جلسه اول،"ظرفیت٬مسئولیت (قبله گم کردن) " و دستور جلسه دوم « اولین سال رهایی مسافر حیدر» راس ساعت 17 و 30 دقیقه شروع به کار نمود.


وقتی در جایگاهی قرار گرفتیم یک اتیکت و یا یک شال به گردن ماست یعنی ما یکی از نمایندگان کنگره 60 هستیموقتی شخصی بیرون اتیکت نگهبان نظم برگردن دارد با اخلاق و رفتارش کنگره60 را به دیگران معرفی می کند پس باید ابتدا ظرفیت آن جایگاه را کسب کند.

سخنان استاد:

در کنگره 60 یکسری مسئولیتهایی به افراد داده می شود که عبارتند از نگهبان نظم، مهماندار، آبدارخانه و در جایگاههای بعدی راهنما، مرزبان، ایجنت، دیده بان و در جایگاههای مختلف بر حسب ظرفیت افراد این مسئولیتها به همه داده خواهد شد. مسئولیت چه در کنگره و چه در بیرون از کنگره به هر شخصی داده می شود ابتدا باید ببینند آن شخص ظرفیت آن جایگاه را دارد یا ندارد٬ اگر ظرفیت نباشد تخریب ایجاد می شود.

ظرفیت چیست؟ ظرفیت کسب کردنی است و این کسب کردن توسط علم و آگاهی و جهانبینی که در کنگره می آموزیم به دست می آید. هدف اصلی کنگره 60 تازه واردین و سفر اولیهاست که این افراد با حال خوش و  رهایی از کنگره بروند. یک نگهبان نظم و یا یک راهنما و مرزبان چه برخوردهایی می توانند داشته باشند که تازه واردین جذب کنگره شوند؟ یک برخورد کوچک می تواند فردی را از کنگره بیرون کند و یا یک برخورد کوچک می تواند فردی را جذب کنگره کند. یادم می آید روزی در کنگره مشغول خدمت بودم و آن زمان در کنگره خیلی سیگار می کشیدند من داشتم ته سیگارها را در بیرون جمع می کردم یکی از بچه های محله مان مرا دید و گفت اینجا جای خیلی خوبی است چون تو ته سیگار خودت را هیچ وقت جمع نمی کردی و همین که داری ته سیگار همه را جمع می کنی حتماً آموزشی گرفتی و چیزی یاد گرفتی که داری انجام می دهی.

وقتی در جایگاهی قرار گرفتیم یک اتیکت و یا یک شال به گردن ماست یعنی ما یکی از نمایندگان کنگره 60 هستیم وقتی شخصی بیرون اتیکت نگهبان نظم برگردن دارد با اخلاق و رفتارش کنگره 60 را به دیگران معرفی می کند پس باید ابتدا ظرفیت آن جایگاه را کسب کند.

من زمانی که مصرف کننده بودم آرزو داشتم یک شب راحت بخوابم و راحت از خواب بیدار شوم  تا اینکه به کنگره آمدم سفر کردم و به رهایی رسیدم بعد کم کم یادم رفت که قبلاً چی بودم و چه آرزویی داشتم و شروع کردم به بهانه گرفتن و عیب جویی دیگران. چرا راهنمای من امروز به ورزش نیامد و چراهای دیگر؟ که واقعاً اذیت شدم تا اینکه فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که کنگره آمده ام تا حالم خوب شود. پس نتیجه می گیریم خواسته ای که من قبلاً داشتم همان خواسته ای است که یک سفر اولی هم اکنون دارد یک سفر اولی برای رهایی آمده تا زندگی که به تباهی کشیده است را نجات دهد. پس حواسمان به چیزهای دیگر پرت نشود و بدانیم که کنگره نزدیکترین جا به بهشتی است که خداوند وعده داده است. افرادی که به کنگره آمده اند شاید حالشان خوب نباشد و برخوردهایی داشته باشند پس ما حواسمان باشد قبله خودمان را گم نکنیم. من روزهای اول در لژیون اینقدر حالم خراب بود که به خاطر کلمه ای که هم لژیونی ام گفت جلوی راهنمایم با او دعوا کردم حرف زشت هم زدم  ولی راهنمایم و هم لژیونیهایم مرا طرد نکردند مرا سرزنش نکردند و یواش یواش خودم متوجه شدم که چه رفتاری داشته باشم. پس نباید از فردی که بیست سال در ضد ارزشها بوده و حالا به کنگره آمده انتظار داشته باشیم بلافاصله بعد از یک ماه همانطوری شود که ما انتظار داریم و شروع کنیم به گفتن چرا این کار را کرد و چراهای دیگر؟ چون با گفتن این چراها؟ دقیقاً داریم تجسس می کنیم٬ دقیقاًداریم قضاوت می کنیم و به دیگران تهمت می زنیم. من چندین ضدارزش را دارم انجام می دهم و آن شخص یک ضدارزش را انجام داده است. در کنار ظرفیت، مسئولیت، قبله گم کردن اگر من بخواهم بدانم ظرفیت دارم یانه؟ باید ببینم کاری که انجام می دهم به خوبی و صلح و آرامش ختم می شود. شاید یک جاهایی باید از حق خودم بگذرم از صندلی که گذاشتم بنشینم بگذرم  تا یک نفر که تازه آمده بتواند رها شود اگر بعد از پنج یا شش سال خدمت کردن در کنگره احساس مالکیت و پیشکسوتی داشته باشم ظرفیت از من گرفته می شود و بعد مسئولیت هم از من گرفته می شود پس سعی کنیم هم مجری قانون باشیم و هم قوانین را رعایت کنیم.

دستورجلسه دوم اولین سالروز رهایی مسافر حیدر:

اکثر دوستان حیدر  را می شناسند. روز اول همراه مادر و برادرش وارد کنگره شد با حال فوق العاده خراب و مادری که نگران فرزندش بود در اثر ترکهای زیادی که داشت ناامید بود. مادرش می گفت خیلی باهوش است ولی مسئله اعتیادش برایش مشکل ساز شده است. سوالات زیادی داشت و سعی کرده بود با اطلاعات وارد کنگره شود ولی لیوانی که پر از آب است را ما نمی توانیم آب درون لیوان بریزیم و من به او گفتم اطلاعاتی که بیرون از کنگره در مورد اعتیاد می دانی اگر فایده داشت الان اینجا نبودی پس این اطلاعات را بگذار پشت در کنگره و اینجا خالی بیا، درسته علم و تحصیلات و مدارج عالی در مسیر کنگره به من کمک می کند و تجاربی که من در زندگی ام داشتم اگر در راستای کنگره باشد به درد می خورد و کسی که دارای تحصیلات است برای سفر کردن ابزار بهتری دارد ولی حیدر می گفت این کار را انجام بدهم بهتر است گفتم نه اینها بهتر نیست و دلیل بهتر نبودنش هم این است که تو الان در این جایگاه قرار داری اگر بهتر بود تو اصلاً اعتیاد نداشتی پذیرفت و با مردم داری و اخلاق خوبی که داشت خیلی زود در دل دیگران جای گرفت. کلامش نافذ بود و چیزی که حیدر را از دام اعتیاد نجات داد ادبش بود. اوایل سفرش با همه تخریبی که داشت سوءتفاهمی بین او و یکی از هم لژیونیهایش به وجود آمده بود حیدر خیلی مودبانه و با احترام سوءتفاهم را برطرف کرد و من به او گفتم مطمئن باش تو خوب می شوی. افرادی که با ادب و مهربانی با مردم رفتار می کنند را خداوند کمکشان می کند. حیدر کسی بود که از صد کیلومتری مشخص بود اعتیاد دارد خدا را شکر می کنم که حیدر را سر راه من قرار داد که برای رهایی در کنارش باشم هر کدام از رهایی ها وعده خداوند است که روزی ما قرار داده است از خداوند تشکر می کنم.

 

پس از سخنان استاد و مشارکتهای مسافران و همسفران اولین سالروز رهایی مسافر حیدر  را با شور و شوق فراوان جشن گرفتیم:

اعلام سفر مسافر  حیدر : آنتی ایکس مصرفی: الکل٬شیره٬تریاک٬قرص - مدت تخریب: ۸ سال-مدت سفر: ۱۵ ماه-نام راهنما: آقای حسین ایوبی- مدت رهایی: یک سال و ۱۴ روز.

آرزوی مسافر  حیدر انشاا... همه مصرف کنندگان با کنگره آشنا شوند و درمان شوند.

آرزوی هم سفر  زهره: انشاا... که خداوند کنگره را رزق و روزی همه مصرف کنندگان کند تا با کنگره آشنا شوند.

سخنان مسافر حیدر:

الهی، داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند و نه قلم یارد به تحریر رساند؛ الحمدلله که دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است. هر چه من بخواهم پشت میگروفون حس و حال رهایی و تولد را بیان کنم قابل وصف نیست فقط می توانم بگویم که:

فرعون به آن سختی٬ با آن همه بدبختی٬       اینک سوی عمران شد تا باد چنین بادا!

من قبل از کنگره به یک حدی رسیده بودم که از خودم بیزار شده بودم. در کلام الله در آیه ای از سوره بقره آمده است که ما یک مرضی در دل بعضی انسانها می گذاریم و هر روز هم بر آن مریضی اضافه می کنیم. به نظر من این مریضی که خداوند در قرآن می گوید اعتیاد است. کسی که اعتیاد داشته باشد می تواند دزد شود٬ می تواند ربا خوار شود٬ می تواند نزول خوار شود و ... تنها چیزی که همه چیز را در برمی گیرد. من فکر نمی کنم که کاری کثیف تر و بدتر از اعتیاد در دنیا باشد. اعتیاد تنها چیزی است که چهره انسان را در جامعه عریان می کند یعنی از بیست کیلومتری هر مصرف کننده ای مشخص است.

من قبل از ورد به کنگره فکر می کردم خیلی می فهمم٬ خیلی استعداد دارم٬ فکر می کردم هر دانشگاهی که بخواهم امتحان بدهم قبول می شوم  اما فکر نمی کردم حالا قبول شوم بعدش می خواهم چه کنم؟! خوشبختانه یکی از کارهایی که کنگره به من نشان داد این بود که باید در یک کاری استمرار داشته باشم٬صبر داشته باشم. کسانی که امروز  تازه وارد هستند فکر می کنند حرف های من مبالغه است چون من هم روزی که تازه به کنگره آمده بودم  یک نفر که تولدش بود می گفت کنگره بهشت است و در کنگره به هر چه بخواهی می رسی اما من باور نمی کردم و با خودم می گفتم مگر می شود؟ اما واقعا همین طور است من در کنگره حساب و کتاب زندگی ام درست شد. من قبل از کنگره دانشگاه می رفتم اما درسم را رها کردم٬من چهار ماه رنگ آفتاب را ندیدم  و داشتم  بیماری راشیتیسم می گرفتم ٬سه ماه حمام نرفته بودم به حدی رسیده بودم که یک خشاب قرص خوردم که خودکشی کنم.

اما خدا را شکر امروز دانشگاه می روم و درسهایم را به خوبی پاس می کنم٬ در عرض یک سال کارم را درست کردم ۵۰٬ درصد بدهی هایم را دادم  و... این را به تازه واردین می گویم که اینجا هر چه بخواهی هست. واقعا آقای مهندس پیام آور است. ما انسانهای بزرگ در کشورمان زیاد داریم اما تنها حضرت محمد بود که توانست اعراب را از جهالت خارج کند. شاید اگر کل کتاب تذکرة الاولیا را بخوانیم تعداد بسیار کمی بوده اند که توانسته اند انسانها را از زیر صفر به درجات بالا برسانند اما آقای مهندس توانستند انسانهایی را به درجه اصلاح و مصلح بودن برسانند که فرسنگها زیر صفر بودند این کار اولیایخداست.

الآن که اطرافیان من٬ من را می بینند از لحاظ قیافه باور می کنند که من درمان شدم اما می گویند در ذهن ما نمی گنجد که تو خوب شده باشی از بس من طمع کشیدن مواد را داشتم. آنقدر مواد می کشیدم که پای پیک نیک به خواب بروم. واقعا کنگره مدینه فاضله است. من پارسال آموزش  بسیار زیادی از اردوی کنگره گرفتم. بزهکارترین افراد جامعه بودیم که دور هم حمع شده بودیم  اما کاملا محترمانه و مودبانه با هم رفتار می کردیم و کوچکترین تنشی بین ما ایجاد نشد.

من  از خداوند تشکر می کنم و بعد از آقای مهندس٬آقای ایوبی٬ پدر و مادرم و تک تک بچه هایی که اینجا خدمتگزاری می کنند تشکر می کنم.

سخنان کمک راهنما هم سفر فاطمه:

من هم خیلی خوشحالم  و خداوند را سپاسگزارم که توانستم در جشن این خانواده شریک باشم. خدمت آقای حیدر تولد یک سال رهائیشان را تبریک عرض می کنم واقعا به دست آوردن درمان چیز کمی نیست. خدمت آقای ایوبی تبریک عرض میکنم و تبریک ویژه هم خدمت خانم زهره دارم.

آقای ایوبی از نظم و ادب آقا حیدر گفتندحقیقتا از چنین مادری چنین فرزندی هم باید تربیت شود. خانم زهره هم خودشان در ادب و احترام پیشکسوت بودند. ایشان در عرصه علم و فرهنگ فعالیت می کردند و من همیشه سر لژیون از ایشان می آموختم. آن اوایل که وارد کنگره شده بودند خیلی مشتاق بودند که علم کنگره را یاد بگیرند و  بدانند که به عنوان یک همسفر چگونه باید با یک مسافر رفتار کنند تا بند پای مسافر نباشند و  بتوانند موثر باشند. این برای خودمن جای تعمق دارد که انسانها وقتی وارد کنگره می شوند ظرف وجودی شان کوچک است و ممکن است آموزشها را دریافت نکننداما بعد از مدتی که آموزش می گیرند و از امواج عشقی که در کنگره موجود است بهره مند می شوند ظرف وجودی شان بزرگ می شود و آماده دریافت متون کنگره می شوند.

امیدوارم که خانم زهره در کنار فرزندشان روزهای خوبی را داشته باشند و حسهای خوبی را تجربه کنند. به ایجنت محترم شعبه مرزبانان محترم و کل اعضای کنگره تبریک عرض می کنم.

سخنان هم سفر زهره:

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید            معشوق همین جاست بیایید بیایید

معشوق تو ٬ همسایهٔ دیوار به دیوار      در بادیه سرگشته شما در چه هوائید

گر صورت بی صورت معشوق ببینید          هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمائید

خدا را شکر می کنم  که در این جایگاه قرار گرفتم و  نمردم  و روز رهایی پسرم را دیدم. دوران مصرف حیدر، ما خیلی اذیت شدیم تا اینکه یک روز  دیگر خیلی ناامید شده بودم. وقتی به کارگاهش رفتم دیدم خوابیده و هر چه صدایش می کنم بیدار نمی شود. دیگر آن روز انگار تمام دنیا به سرمن خراب شد و گفتم دیگر فایده ای ندارد. تا اینکه پدرش با او صحبت کرد که ببیند آیا می خواهد خودش را اصلاح کند؟گاهی ابرهای تیره که می آیند بعدش بارش است٬ در ناامیدی بسی امید است٬ زندگی همین طور است وقتی انسان به سختی می رسد انگار خداوند بعدش می خواهد به او یک آرامشی را بدهد.

حیدر را پیش یک دکتر بردیم  که تاکید داشت به کنگره ۶۰ برویم. آدرس یک کیلینیک که آنجا اعضای کنگره داروی اوتی دریافت می کردند را به ما دادند. وقتی حیدر را آنجا بردیم تمام برادران کنگره ای دور حیدر جمع شدند و با او صحبت کردند آنقدر زیبا به حیدر امید دادند و او را راهنمایی کردند که من فکر کردم آن روز بهترین روز زندگی من است.

بعد به همراه خانواده و حیدر با حال بسیار خراب وارد کنگره شدیم.حیدر پسر باهوشی بود به طوری که هر زمان اراده می کرد که فلان رشته در فلان دانشگاه قبول شود واقعا قبول می شد؛ مثلا خودش می خواست رشته فلسفه دانشگاه تهران قبول شود خب قبول شد. در تمام المپیادها  و مسابقات که شرکت می کرد رتبه اول را می آورد و اما به دلیل اعتیادش هیچ کدام پایدار نبود به طوری که حتی درس های پیش دانشگاهی اش را هم نتوانست پاس کند. شاید هوش بسیار و  روابط اجتماعی بالایش بود که چون ظرفیت آن را نداشت باعث تخریب در او شده بود.

اما الآن دارد ادامه تحصیل می دهد و بسیار موفق است. واقعا اینجا تکه ای از بهشت است. چیزهایی که اصلا فکرش را نمی کردم اینجا به دست آوردم.

آقای مهندس دژاکام  واقعا مثل گلی هستند که انسانهایی که از کنارشان رد می شوند بوی آن را می گیرند و خوشبو می شوند. انسانهایی که در اطرافشان خدمت می کنند مثل پروانه هایی هستند که روی این گل نشسته اند.

از آقای مهندس و اقای ایوبی و راهنمای خوب خودم خانم فاطمه تشکر می کنم از همسرم که در قبال این مسئله صبوری کردند و از خانواده ام  که در این راه من را همراهی کردند و از کل اعضای کنگره کمال سپاسگزاری را دارم.

 






نویسنده: هم سفر فخری و هم سفر زهره

عکاس:مسافر حمید 

ارسال:مسافر مصطفی

وب نمایندگی شیخ بهایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .