هر چیزی در هستی بر پایهیک حساب دقیق ساختهشده و هستی بدون سختی وجود ندارد و هر مشکلی راهحل معنوی و کلیدی دارد و ما انسانها بهگونهای دیگر به موضوعات فکر میکنیم و فقط تصور میکنیم که چرا مشکل و موضوعات مال من است، دیگران چرا اینطور نیستند و این برداشت غلط ما است که فقط خودمان را میبینم و در کتاب آسمانی آمده، خداوند زمین و آسمان را آفریده و همه آنچه را که آفریده خوب و نیکو است، اگر این جملهها را به شیوهی دقیق تغییر و بررسی کنید
کاملاً واضح و آشکار است که هیچچیزی در زندگی مشکل به شمار نمیرود، اگر همهچیز را خداوند خوب و نیکو آفریده بنابراین، بدی وجود ندارد باید بدی باشد تا خوبی خودش را نشان بدهد. شما شاید بگوئید پس بیماری اعتیاد که نابسامانی، ناامیدی و نظیر اینها وجود دارند پس چیست؟
اما در وادی دوم آمده هیچ موجودی بیجهت پا به حیات نمینهد، هیچ کدوم از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم؛ پس این قانون در جهان هستی حکم فرماید.
زمانی انسان پا به هستی گذاشت توسط اختیار خودش راهش را انتخاب کرد و خداوند توضیح داد و راه را، خوبی و بدی، تاریکی و روشنایی، ارزش و ضد ارزشها را، خوبی خوب، بدی بده و در تمام کتابها و بزرگان آمده، اما انسان هم فراموشکار است و هم در جهل قرار دارد...و برای رسیدن به این موضوعات باید به آن آگاهی برسید و راه آن را بدانید که کنگره ما را با خیلی چیزها آشنا کرد.
خوبی و بدیها از منبع و منشأ مقدس خود جدا هست و بهسادگی جدایی را باور میکند و در این جدایی هرگونه نارضایتی و ناخرسندی را به چشم مشکل میبیند. مشکلات در عالم معنویت در قلمرو فرمانروایی خداوند پدیدار نمیگردند و حقیقت ندارند. این ارتباط معنوی شماست که از عالم معنویت دور میشوید و در همین زمان مشکلات نیز از اعتقاد به جدایی نشأت میگیرند و ذهنتان توهم جدایی را میآفریند و جسمتان تحت تأثیر خویش محوری قرار میگیرد؛ و بیماریها را میپذیرد. جوامع ما خالق و آفریننده مجموعهی اندیشههایمان هستند که از بیماریها نشأت میگیرند، بهصورت ضد ارزشی خودش را نشان میدهد و این مشکلات کذایی نشاندهندهی نوعی کمبود و اعتقادات و ایمان ضعیف است، اگر ما میگوییم خدایا رضایم به رضای توست. پس باید سکوت کنیم چون اوست که باید تصمیم بگیرد، اگر گرفتاریها بیشتر شد این تصمیم و نظر خداوند است. ما در مقابل خداوند تسلیم باشیم، تسلیم به معنای واقعی و حقیقت را کتمان نکنیم. اگر مشکلات در زندگیتان به وجود آمده خودتان تقصیر داشتهاید، خداوند راه درست را نشان داده پس دلیلی ندارد که چشمبسته مشکلات را رد کنید و آرامش درون خودتان را به هم بریزید، آرامشی که خداوند در وجود انسانها وجود دارد که همان قطرهای از ذات پاک خداوند در انسان وجود دارد که همان وجدان و عقل انسان است که بتواند خوب و بد را تشخیص بدهد و هیچکس را بدنام نکند.
و خودش را مقصر بداند، در مقابل مشکلات آرام برخورد کند شاید رضای خداوند بوده که من خودم را پیدا کنم. همه مشکلات ما لعنت خدا نیست، بلکه رحمت خداوند است. پس تسلیم هستم تا فرآیند زمان آن را حل کند. خداوند در هر شرایطی بازگشت را هم گذاشته که میتوانید از راه کژی و نادرست بیرون بیاید و به دانایی برسد و مشکلات را به گردن هیچ احدی و یا خداوند نی اندازیم.
انرژی متعالی حقیقت را در مقابل همه عقایدی که مشکلات را در ذهن میآفریند، قرار دهیم و ذهن خودمان را بهسوی اندیشه و تفکر سوق دهیم. خدایا یاریمان ده تا در دلهای آکنده از نفرت بذر عشق محبت بکاریم. نور همیشه تاریکی را از بین میبرد. عشق همیشه نفرت را خنثی میکند. معنویت همیشه مشکلات را برطرف میسازد. آگاهی و دانایی، نادانی را کنار میزند همانطور که تاریکی با مفهوم نور بیگانه است. نور امید است، تاریکی ظلمات و سیاهی میتوان از تاریکی عبور کرد و به روشنایی برسید.
نور ایمان و امید میدهد و انرژی متعالی سرشار از عشق و نور امید است، کسی که در این وادی قرار بگیرد، تابش و آگاهی الهی را حس میکند. اولین سطح آگاهی و خودآگاهی است که انسان آگاه شود، از جسم از بلد خود عبور کند تا بهتر عظمت شهر وجودی خود را بداند. خداوند از ما نمیخواهد، کاری بزرگ را به ثمر برسانیم او فقط از ما میخواهد کارهای کوچک را با عشق شگرف انجام دهیم و هیچگونه خشم و رنجشی از کسی نداشته باشیم.
همه موجودات را دوست داشته باشیم تا به آرامش و لذت برسیم و حس خوب در انسان شکوفا شود و به آرامش درونی برسیم. بدبختی ما انسانها این است که به علم ماوراء و هستی توجه ای نداریم، فکر میکنیم زندگی در همین حد مشکلات، خوشیها و شادی داشتن است. رنجها پایان شادیهاست، دعواها، آشتیها، ازدواجها را تا این حد اطلاع داریم؛ از نیروهایی که در کائنات است و تواناییهایی که درون ما هست؛ از صور پنهان هیچگونه اعتقادی و اطلاعی نداریم؛ اما مسئله اصلی ما جهانبینی است که نقش کلیدی دارد و معما هر چه میخواهد باشد، حل خواهد شد؛ اما باید دانست ما مثل دوچرخهسوار هستیم، اگر پا نزنیم رکاب نزنیم به مقصد نمیرسیم و عقب میمانیم و به دانستهها نمیرسیم و نمیتوانیم به نقطه تفکر برسیم و حال خوب را باید از آموزش به حال خوب برسیم و آن آموزشها را کاربردی کنیم و طرز تفکر کنگره را به اجرا دربیاوریم.
بنابراین باید بدانیم هر چیزی پایه و یک حساب دقیق دارد و ساختهشده؛ مثلاً قلب را خانه خون که مایع حیات است، اما اگر خون کثیف وارد قلب خانه ما شود، محیط قلب بیمار خواهد شد و مرگ انسان را تهدید میکند و یا محیط قلبمان پر از کینه، نفرت، انتقامگیری باشد؛ در ذهن ما و در قلب ما چه اتفاقی میافتد پس برای رسیدن به آرامش و رهایی از مشکلات، باید تزکیه و پالایش انجام بگیرد تا نور در وجودمان قرار بگیرد و در دلمان بهجای کینه و نفرتها جایگزین عشق باشد. پس چه اتفاقی باید بیفتد؟ ارزش محبت و دوستیها خدمت خالصانه است تا به نور کنگره برسیم و تاریکیها کمکم به نور برسد و این نور همان نوری است که مدنظر کنگره است...
نویسنده: همسفر صدیقه آتشبار
نگارنده: همسفر هانیه
- تعداد بازدید از این مطلب :
4066