English Version
English

کارگاه آموزشي کنگره ۶۰؛ نمایندگی پرستار

کارگاه آموزشي کنگره ۶۰؛ نمایندگی پرستار

دومین جلسه از دور سی‌ویکم سری کارگاه­های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی پرستار با دستور جلسه " هفته راهنما " با استادی آقای مسعود باغجری ، نگهبانی آقای علیرضا  و دبیری آقای محمدرضا ، در روز پنج­شنبه مورخ 96/02/07، رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، مسعود هستم یک مسافر. از دبیر و نگهبان تشکر می‌کنم که این وقت را در اختیار من قراردادند تا خدمت کنم.

در مورد دستور جلسه این را می‌توانم بگویم که باید به ده یازده سال پیش برگردم که من در آن زمان یک بچه چهارده پانزده‌ساله بودم که به کنگره آمدم و با این آمدن من اتفاقات تلخ و شیرین به وجود آمد و دقیقاً تنها چیزی که باعث شد من در کنگره بمانم و خودکشی نکنم همین صحبت‌های راهنما و کنگره بود، چون من می‌دیدم که راهنمای خود من با حجم مشکلات زیاد بازهم مبارزه می‌کند.

جناب مهندس دژاکام در سی دی رب مربی به این نکته اشاره می‌کند که کلمه مربی از ریشه رب گرفته‌شده است و می‌تواند رابطه مستقیمی باید بین این دو باشد، چون رب کسی است که به تمام چیزهایی که در پیرامون ما است رسیدگی می‌کند و بر تمام این‌ها نظارت دارد و خداوند در اعصار مختلف پیامبران و مربیانی فرستاده است و ما نیز در کنگره مربیانی داریم که ما را راهنمایی می‌کنند.

خود من راهنمای خیلی خوب و حرفه‌ای داشتم که در سن هجده‌سالگی توانستم شال کمک راهنمایی را بگیرم ولی به خاطر مسائلی لژیون زدن من به تأخیر افتادسال نودویک جناب مهندس دژاکام پیامی دادند که هرسال این پیام خوانده می‌شود و در آن به این اشاره‌شده بود که رهجو راهنما را انتخاب نمی‌کند بلکه خدا رهجو را برای راهنما انتخاب می‌کند و من بارها به این جمله فکر می‌کنم که چگونه است که خدا انسانی را در سر راه تو قرار می‌دهد که تو باید به او کمک کنی و چه فلسفه و چه داستان‌هایی پشت این قضیه وجود دارد.

شاید انسانی بیاید و رها نشود و یا رها شود و شاید به رهایی برسد و ناسپاس باشد و یا هر موضوع دیگری ولی در آخر تمام این مسائل همان عشق است و راهنمایی که دنبال همان عشق است و دنبال منافع دیگری نیست به همان چیزی که می‌خواهد دست پیدا می‌کند.

راهنمایی و کمک راهنمایی چیزی جز عشق نیست چون اگر بخواهید حساب‌کتابی بکنید و یا بده بستانی چه در داخل و چه در خارج داشته باشید مطمئناً کار شما گره می‌خورد و این گره خوردن ماه‌ها و سال‌ها طول می‌کشد و چون این کار از عشق فرمان می‌گیرد و اگر عشقی نباشد گره می‌خورد.

من از راهنما بودن خودم خوشحالم و می‌دانم که پر از خیروبرکت است و می‌دانم که این خیروبرکت تا آخر عمر با من می‌ماند. خود من در آن سن کم قرار بود که خیلی از بلاها سرم بیاید و چون تفکر من تفکر هیتلری بود و می‌گفتم فقط تخریب کن و به جلو برو تا جایی که دیگر نتوانی و این تفکر من بود و خدا راهنمای خوبی را در سر راه من قرارداد و من واقعاً نمی‌دانم که چگونه از او تشکر کنم چون من را باآن‌همه مسئله و آن‌همه مشکل و درگیری توانست درست کند و حالا من می‌خواهم چگونه این کمک او را بازپرداخت کنم و من چگونه می‌توانم این‌همه لطف‌هایی که در حق من کرده است را جبران کنم.

من در بیرون از کنگره ‌درس می‌خوانم و به دوستانم گفتم که برای روز معلم چیزی برای معلممان بگیریم و آن‌ها من را مسخره می‌کردند ولی چیزی که من از کنگره یاد گرفتم این بود که هر کس به‌اندازه بضاعتی که دارد به قول یکی از دوستان راهنمایم حتی یک بلیط استخر، ولی این موضوع سرلوحه زندگی من قرار می‌گیرد که من شکرگزار باشم و تشکر کردن از دیگران را بیاموزم.

به نظر من فلسفه پاکت این است که به ما یادآوری کند، شخصی ما را از اعماق تاریکی‌ها بیرون کشید و در مسیر درست قرارداد که هم در درمان و هم در زندگی موفق شدیم و همین‌که راهنمای من آرزوهای من را زنده کرد مطمئناً بزرگ‌ترین کار دنیا را انجام داده است، چون در بیرون کسی نمی‌توانست این کار را انجام بدهد و من تا روزی که زنده‌ام از او تشکر می‌کنم.

من معتقدم که خدا با حرف و زبان کسی کاری ندارد بلکه با توانایی‌های شما کار دارد و اگر کسی توانایی پول زیاد ندارد و توانایی شعر نوشتن دارد خدا همان شعر هم از ما قبول می‌کند و در آخر این را می‌گویم که کل این داستان فقط برای تشکر کردن از دیگران است.

از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید تشکر می‌کنم.

تهیه و تنظیم: مسافر فرهود
عکس: مسافر ایمان
نمایندگی پرستار

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .