English Version
English

گزارش لژیون پزشکان کنگره 60؛ وادی دوم و تأثیر آن روی من

گزارش لژیون پزشکان کنگره 60؛ وادی دوم و تأثیر آن روی من

دومین جلسه از دور دهم لژیون پزشکان پارک طالقانی با استادی آقای صمد، نگهبانی آقای مهندس، دبیری خانم غزل با دستور جلسه وادی دوم و تأثیر آن روی من در تاریخ ۱۳۹۵/۷/۳۰ ساعت ۸ صبح آغاز به کار نمود.

 

استاد: صمد

دستور جلسه امروز وادی دوم است که هیچ موجودی جهت بیهودگی خلق نشده است. وادی دوم مانند وادی اول یک مقوله فکری است، اگر تفکر نباشد همه‌چیز روبه‌زوال می‌رود در وادی دوم چیزی که مهم است هدف‌دار بودن انسان است. انسان با حضوری خاص خلق‌شده که انحصاری است هر فرد نقشی در زندگی خود دارد که نمی‌تواند به فرد دیگری محول کند.

گاهی اوقات تفکر غلط، حرکت در مسیر ضد ارزش‌ها، شکست‌ها و معضلاتی که فرد مصرف‌کننده برای خود و اطرافیانش پیش می‌آورد او را دچار پوچی و کاهش اعتمادبه‌نفس و سرگشتگی می‌کند و حرکت روبه‌جلویی ندارد، همه‌ی افکار و سؤالات او منفی است، هرچه جلوتر می‌رود در اثر سؤالاتی که برای خودش توجیه می‌کند تسلیم مسائل منفی می‌شود.

وادی دوم می‌گوید شما برای مقصود و منظوری آفریده‌شده‌اید و هیچ‌کسی نمی‌تواند نقش شمارا بازی کند. در پوچی که برای شخصی پیش می‌آید ضد ارزش‌ها جای ارزش را می‌گیرد، فکر می‌کند کلاه‌برداری، رشوه دادن زرنگی ارزش است و در مسائل منفی غرق می‌شود و برای اینکه این فرد بتواند نجات پیدا کند باید به سمت تفکر و اندیشه حرکت کند. وقتی تفکر و اندیشه رشد کند توانائی و ظرفیت فرد بالا می‌رود و در برابر مشکلات سر خم نمی‌کند.

نیروهایی به‌صورت خودآگاه و ناخودآگاه در درون انسان وجود دارد که اگر ساکن شود به پوچی کشیده می‌شود و اگر به حرکت درآید انقلاب و تحولاتی به وجود می‌آید. انسان در تفکر همیشه بر سر دوراهی قرارمی گیرد، تاریکی و روشنایی. وقتی به سمت تاریکی‌ها می‌رود مشکلات و مسائلی برای او پیش می‌آید، وقتی آن‌ها را پشت سر می‌گذارد قوی می‌شود و ارزش روشنایی را بهتر درک می‌کند. کلاً تاریکی در زندگی انسان نیاز است، کسی که از این تاریکی‌ها نجات پیدا کند استاد و معلم قوی برای جامعه خواهد شد. اگر ما در مورد موجودات و مخلوقات آفریده‌شده اندیشمندانه فکر کنیم که؛ هدف موجودات در خلقت چیست؟ گاهی اوقات دانش ما به حدی نیست که در مورد همه‌ی موضوعات کنکاش کنیم. اگر ما به لاشخور آفریقایی که؛ قیافه زشت و کریهی دارد، نگاه کنیم. اگر این موجود وظیفه خودش را انجام ندهد ممکن است آلودگی سرتاسر جهان را بگیرد، همین موجود معده‌ای دارد که حتی آهن را هم جذب می‌کند یا کرم یا مگس هرکدام نقش خاصی در هستی دارند و موجود دیگری نمی‌تواند جایگزین آن‌ها شود و نقش آن‌ها را ایفا کند.

ما در هستی به حال خود رها نشده‌ایم بلکه؛ نیروهای هستند که حامی و پشتیبان ما هستند و این حامی و پشتیبان‌ها بودن شرطی دارد، شرطش این است که ما در مسیر مستقیم باشیم. حضرت علی (ع) فرموده است هر کس یک کلمه به من بیاموزد تا آخر عمر بنده و غلام او هستم. اگر ما بتوانیم در مسیر مستقیم حرکت کنیم همیشه تحت حمایت خالق بی‌همتا و نیروی بزرگی هستیم که به سمت جلو هدایت می‌شویم.

در جهان قوانینی داریم که برای آرامش و آسایش داشتن باید آن قوانین را عملیاتی کنیم مثل عمل و عکس‌العمل، صبر و استقامت که همه‌ی این‌ها در زندگی ما نیاز است.

 

اردشیر

 

وقتی به وادی دوم خوب نگاه می‌کنیم می‌بینیم پوچی، هدف، بی‌هدفی و زندگی چند مقوله‌ای است که؛ وقتی در کنار هم قرار دهیم تازه می‌فهمیم که داستان بشریت چیست؟ شاید داستان بشریت از همان ابتدا هدف‌دار بودن و بی‌هدف بودن هستی بوده و بشریت تمامی مفاهیم روی زمین را بررسی و کاوش کرده تا توانسته به این نقطه برسد. اگر قرار باشد هستی و نیستی را در خود فرد در نظر بگیریم هستی و نیستی در درون فرد به‌صورت فیزیکال نیست ولی در اینکه همه‌ی ما در سطح فیزیک هستیم شکی نیست.

یک سری از افراد در درون خود و آزمایش‌های خود نیستند و بی‌هدف و پوچ هستند. چون مسئله روان است پس بحث را باید به‌طرف روان برد که چرا فرد در ناخودآگاه خودش نیست و هیچ حرکتی انجام نمی‌دهد. بشریت این‌گونه تفسیر کرده که شاید این افراد هیچ‌گونه هدفی برای خود ندارند و هدف خود را این‌گونه تعریف کرده‌اند که اگر من در ظاهر باشم راحت هستم و در باطن هیچ معنایی برای خود ندارند. در این زمینه معنا درمانی‌ها وارد حیطه درمان شده‌اند، کنگره ۶۰ هم بامعنا درمانی با نحوه ترک مواجه می‌شود و می‌گوید: اگر شما به فیزیک خود نگاه کنی شما هستی، ولی چرا این‌همه ‌افسرده و غمگین هستی و هیچ حرکتی انجام نمی‌دهی؟ سؤالات منفی از خود می‌پرسی و خودت را ضرب‌در صفر می‌کنی. چون بشریت وقتی خود را ضرب‌در صفر کند مساوی با صفر می‌شود. مثلاً برای چه حرکت کنم و برای چه درمان شوم. ولی وقتی ازنظر معنا درمانی کنگره روی این افراد کار کند رفته‌رفته خود را پیدا می‌کنند و به سمتی می‌روند که می‌توانند به جایگاه بزرگی برسند.

 

بهنام

سرفصل وادی دوم فقط مربوط به اعتیاد و مصرف‌کننده نیست، شاید همه‌ی ما این تجربه را داشته باشیم که؛ وقتی مسئله‌ای برای ما پیش می‌آید ما در برخورد با آن مسائل دچار یأس و ناامیدی می‌شویم. نوع اتفاقاتی که در حل مسئله‌ای می‌افتد، کاملاً متفاوت با زمانی است که؛ دیدگاه مثبت به یک اتفاق بد داریم، همان قضیه "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" یعنی؛ در بدترین شرایط اگر فرد به یک مسئله نگاه درست بکند و به این باور رسیده باشد که؛ توانایی حل آن را دارد، مدیریت آن مسئله خیلی متفاوت می‌شود. یکی از سخت‌ترین کِیس ها برای درمان کسانی هستند که اصلاً درمان را باور ندارند. درمان وقتی موفق می‌شود که باور وجود داشته باشد، خصوصاً وقتی‌که؛ مشاورها و روان شناسان باور نتوانستن را در فرد بشکند و از ذهن او بیرون بیاورند، نگاه فرد به درمان متفاوت شده و موفق می‌شود. بردن فرد از وادی ناامیدی و رساندن به وادی امید و باور کار سختی است ولی اگر این اتفاق بی افتد حتماً اتفاق درستی است. در بحث سایکو لوژی جمله خیلی معرفی است که می‌گوید: هیچ‌کس قرار نیست بیاید. اگر همه‌ی ما به این باور برسیم که ما باید روی پای خودمان بایستیم و با امید به مسائل نگاه کنیم حتماً مسائل قابل‌حل خواهد شد.

 

فرشته

 

خداوند وقتی انسان را آفرید از روح خود در انسان دمید. خوب مشخص است وقتی خداوند روح خود را در انسان دمیده پس روح خداوندی برای هیچ آفریده نشده‌ است و کاملاً مشخص است که؛ ما برای هیچ آفریده نشده‌ایم. خداوند خلقت را از اضداد آفریده پس در درون انسان هم این اضداد وجود دارد ارزش‌ها و ضد ارزش‌ها. ما گاهی روح خدایی خود را به خاطر ضد ارزش‌ها گم می‌کنیم با مشکلات، افسردگی‌هایی که برای ما پیش‌آمده یادمان رفته که روحی در درون ما است که؛ اگر به آن برسیم یک قدرت بالقوه‌ای را به بالفعل تبدیل کنیم. وقتی ما می‌گوییم بیماران باید خودشان اراده کنند و برای درمان اقدام کنند به خاطر این است که؛ فرد خودش را پیدا کند و بداند که؛ این اراده است که به او کمک می‌کند تا به بهترین راه برسد و قدرت نهفته خود را به عرصه ظهور برساند.

 

احمد

 

برای من خیلی جالب‌توجه بود که این وادی چه تأثیری در زندگی من داشته است.

خیلی قبل‌تر از اینک؛ با وادی دوم آشنا شوم و صحبت‌های مهندس را گوش دهم، همیشه این سؤال برای من مطرح می‌شد که من به چه منظوری خلق شدم؟ به چه منظوری پا به عرصه حیات گذاشتم؟ وظیفه‌ی من چه بوده است؟ با این سؤالات متوجه شدم در تمام شئونات زندگی شخصی، اجتماعی، خانوادگی و فردی، من به‌عنوان همسر، پزشک و یک شهروند یک وظیفه‌ای دارم و باید آن نقشی که بر عهده من گذاشته‌شده را درست انجام بدهم یا تلاش کنم تا در جهت درست قدم بردارم که خیلی سخت و دشوار هم هست.

وقتی من در درون خود و افکار و رؤیاهای خودم یک هدفی را مشخص می‌کنم و سعی می‌کنم آن نقش را همان‌طوری که جناب مهندس بارها در سی‌دی‌ها فرمودند که؛ خداوند گفته: تابلویت را بردار و خودت آن را نقاشی کن. من چقدر می‌توانم در مسیر در ست قدم بردارم، چقدر می‌توانم به همنوعانم خدمت کنم. من وقتی با وادی دوم آشنا شدم زندگی‌ام هدف‌دار شد، درصورتی‌که؛ قبل از آشنایی با کنگره در خیلی از موضوعات زندگی هدف مشخصی نداشتم. یک اشاره کوچک هم به سی دی مقاله می‌کنم.

با توجه به این سی دی که جناب مهندس عنوان کرده‌اند و شرح متد و روش‌های کنگره داده‌شده است، هم غبطه و افسوس خوردم و هم خوشحال شدم که؛ کنگره با این وسعت به جهانیان شناسانده می‌شود و خیلی از مرکز پیشرفته دنیا که در حوزه درمان اعتیاد کار می‌کنند و خیلی از درمانگران که در خیلی موضوعات از ما جلوتر هستند و ما در بعضی متد از آن‌ها الگوبرداری می‌کنیم، در آینده به سراغ مهندس می‌آیند و این متد را به کشورهای دیگر می‌برند. غبطه می‌خوردم که چرا درمان و متد کنگره در کشور خودمان غریب و مظلوم است. ولی جای تبریک دارد برای این‌که؛ این صدای یک زنگ بلندی است برای جهانی‌شدن کنگره.

 

اعظم

 

من وقتی سی دی وادی دوم را گوش می‌کردم، یاد یک جمله‌ی آقای نیلچی افتادم، ایشان در بخشی از کتاب خود به این مطلب اشاره‌کرده بودندکه؛ وقتی ما خدا را از انسان‌ها می‌گیریم چه چیزی به آن‌ها می‌دهیم. همان‌طوری که دوستان در مورد معناگرایی و توجه به آن صحبت کردند، وقتی خداوند حذف شود انسان به حال خود رها می‌شود. مهندس در سی دی چندین مورد مثال آورده‌اند، من به این مسئله پی بردم که حیات انسان‌ها نقش مهم و بااهمیتی دارد. این وادی به این مطلب اشاره می‌کند که آنچه نهاد و بنیاد انسان را تشکیل می‌دهد خیلی مهم است.

 جناب مهندس سه سفر را برای درمان افراد در نظر گرفته‌اند؛ اول قطع مواد، بعد رسیدن به خود و در آخر رسیدن به خداوند، اگر انسانی به تمام این مفاهیم دست یابد، محال است به پوچی و ناامیدی برسد. این وادی، وادی مهمی است، امیدوارم نقش آن در زندگی همه‌ی ما خیلی روشن‌تر شود.

 

محمد

 

این وادی برای من مسائل خیلی مهم دارد. یکی اینکه؛ چرا کنگره موفق است؟ از بعضی از اشخاص می‌شنویم که می‌گویند این وادی‌ها صحبت خاصی ندارند ولی برای فردی مثل من که چهار سال این مطلب تکرار شده است، این وادی تفهیم شده است. همه‌ی ما در عمل به‌عنوان درمانگر، درگیر اعتمادبه‌نفس بیماران خود هستیم. ما می‌دانیم که کسانی که با اعتیاد سروکار دارند یا شفاهی خوانده‌اند، یا عملی معتاد بوده‌اند. اعتیاد اعتمادبه‌نفس افراد را از بین می‌برد، اولین قدم در درمان همین مسئله اعتمادبه‌نفس است. در این سی دی مهندس به نکته مهمی تکیه کردند و با زبان عامیانه و مردم‌پسند برای مردم بیان کردند و مسلماً فکر کردند که طرف سخنان ایشان فقط پزشک نیست، بلکه مردم عادی هم هستند و این را همه‌ مشخص کردند که؛ فکر نکن که هیچ هستی پس تو می‌توانی! اگر ما توانستن را به بیمار القاء ‌کنیم، درمان ادامه داشته و بیمار موفق می‌شود.

 

جهان فر

 

در ابتدا شعری از سعدی می‌خوانم که؛ ابروباد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تونانی به کف آری و به‌غفلت نخوری. ابن‌سینا می‌گوید: کاش می‌دانستم کیستمی، ورنه به هزار دیده بگریستمی.

مهندس خودشان فیلسوف هستند ما فیلسوف نیستیم ولی افراد فیلسوف را دوست داریم.

من یک سؤال مطرح می‌کنم، الآن بدترین شغل در کشور ما چه شغلی است؟ شغل پزشکی. ولی بسیاری از افراد می‌گویند: مرده شوری بدترین شغل است و هیچ‌کس دوست ندارد مرده‌شور شود. وقتی از این افراد آمارگرفته می‌شود، امید به زندگی در این افراد از خیلی‌ها بیشتر است. مداحان عزیز که در بهشت‌زهرا مداحی می‌کنند بپرسید، ببینید چه کیفی می‌کنند. واقعاً چرا این‌طور است؟ دلیل این است که آن‌ها یک تصویر از خود خوبی دارند. متأسفانه ما پزشکان از خودمان تصویر خوبی نداریم، دلیل آن‌هم این است که؛ در پزشکان ‌چیز خیلی بدی بنام پرفکشنیسم یا کمال‌گرایی وجود دارد و همیشه فکر می‌کنیم نقصی در ما وجود دارد. این برمی‌گردد به دوران کودکی ما که والدین در ما احساس کمال‌گرایی را رشد داده‌اند.

اگر ما در یک جامعه بدوی زندگی کنیم و به خودمان نمره صفر و صد بدهیم، وقتی من به خودم نمره صفر بدهم احساس پوچی و بی‌ارزشی می‌کنم، هدفم را از دست می‌دهم و ناامید می‌شوم. وقتی ناامید می‌شوم به دنبال چیزی می‌گردم که من را تسکین دهد و تمام سیستم بیوشیمی مغز من را تغییر می‌دهد چون روان با جسم در ارتباط است. همان‌طور که مهندس می‌فرمایند: سایکوسوماتیک یعنی؛ وقتی من احساس پوچی بکنم سروتنین و دوپامین مغز من پایین می‌آید و به دنبال چیزی می‌گردم تا آن را بالا ببرم. شیشه و حشیش را مصرف می‌کنم با این کار سیستم ایکس خودم را دست‌کاری می‌کنم و درنتیجه معتاد می‌شوم. ما خیلی چیزها را نمی‌دانیم ولی دچار حس خودشیفتگی هستیم. یک هواپیمایی که پرواز می‌کند را در نظر بگیرید. آیا دم هواپیما با نوک هواپیما فرق می‌کند؟ منی که پزشک هستم چرا باید به سوپور شهرداری فخر بفروشم. اگر دم هواپیما لازم است نوک هواپیما هم لازم است، اگر یک اشکال کوچک در هر قسمت پیش بیاید باعث سقوط هواپیما می‌شود.

در مسیر تکامل ما انسان‌ها همه‌ی نقش‌ها لازم است، پس نباید من افتخار کنم که پزشک فوق تخصص شده‌ام. همه‌چیز در تصویر از خود است که از جهان‌بینی نشأت می‌گیرد پس باید جهان‌بینی خود را تغییر دهیم.

 

مسعود

 

بحث بر سر این است که؛ آیا در این کائنات چیزی بی‌ارزش وبی خود خلق‌شده یا نشده؟ مولانا خیلی قشنگ می‌فرماید: کاشکی هستی زمانی داشت تا ز هستان پرده‌ها برمی‌داشت. اگر این هستی زبان داشت آن‌وقت می‌فهمیدیم که هیچ‌چیزی در حد مولکول تا کهکشان‌ها بیهوده خلق نشده‌اند و همه‌چیز بر مبنای نظم است. در این میان خلقت آدم کمی عجیب‌وغریب است. ما موجودی هستیم که گاهی احساس می‌کنیم هیچ‌چیز نیستیم و گاهی احساس می‌کنیم همه‌چیز هستیم. در زبان‌های مختلف برای خداوند کلمات بسیاری است ولی کلمه خدا خیلی قشنگ است. خدا یعنی؛ خود، آ یعنی؛ به خودت بیا و خودت را بشناس. ما اگر بخواهیم به خدایی برسیم باید خودشناسی کنیم. وقتی بخواهیم خودشناسی کنیم، دو حالت دارد یا من خودم را قبول دارم و خودم را موجود خوبی می‌دانم و یا خودم را هیچ و صفر می‌دانم. اگر هیچ بدانم راهش این است که؛ بنشینم و بگویم: چرا خودم را هیچ می‌دانم؟ چون مشکل پیش‌آمده، معتاد شدم، ورشکست شدم، در ورزش شکست خوردم.

این راه دارد و من صفر نشدم، بلکه متوجه شدم که؛ چاله‌هایی در مقابل من است پس باید بنشینم و خوب فکر کنم. در این سی دی آقای مهندس می‌فرماید: فکر کنید، بافکر کردن و تعیین مسیر درست مشکل حل می‌شود و من از هیچ درمی‌آیم، یعنی؛ متوجه می‌شوم هستم؛ اما خطر موقعی است که ما هستیم و خود را خیلی بزرگ می‌بینم. اختلاف دید من با خیلی از هم‌دانشگاهی‌ها و خیلی از کسانی که در وادی مسائل اجتماعی کار می‌کنند در همین است. آن‌ها وقتی در مورد یک مصرف‌کننده مواد صحبت می‌کنند با یک نگاه تحقیرآمیزی صحبت می‌کند درصورتی‌که؛ این افراد انسان‌های برجسته و خوبی هستند و گاهی فکر می‌کنم شاید مأموریت و مشیتی برای این افراد است، چون کسانی که تاریکی‌ها را می‌بینید قدر نور و روشنایی را خیلی خوب می‌دانند.

سختی‌ها در زندگی به من نشان داد که ارزش‌ها جای دیگری است. ما معمولاً به بچه‌های خوب و راست‌گو با لحن مسخره می‌گوییم: پاستوریزه و به آدم‌های متغلب و دروغ‌گو می‌گوییم: خیلی زبل است. ما باید این نگرش‌ها را در جامعه تغییر دهیم و متوجه شویم که خوب، خوب است و بد، بد است حتی اگر نتیجه‌ی بدی او میلیاردها دزدی باشد.

 

حسین

 

هفته‌ی آینده دستور جلسه در مورد سی دی مقاله است و ما روی اعتیاد بیشتر تکیه می‌کنیم تا المان‌های مختلف اعتیاد را بیشتر موردبررسی قرار دهیم. روش درمان در کنگره قابل تکثیر است، روشی است کاملاً علمی، علم، قوانین تغییر، تبدیل، ترخیص است که بر راستی و درستی دلالت می‌کند. درمان شخص زمانی است که؛ هیچ آثاری از بیماری اعتیاد در او وجود نداشته باشد. وقتی ما کسی را در بیماری اعتیاد درمان می‌کنیم، ولی حالش خوب نیست، وسوسه دارد، خوابش نرمال نیست و اختلالات زناشویی دارد، این اصلاً علم نیست. 

ما موقعی می‌توانیم درمان کنیم که؛ تمام آثار و وقایع ازمیان‌رفته باشد. وقتی می‌بینیم گروه راگبی کنگره ۶۰ در لیگ برتر کشور به مقام اول رسید این افراد مصرف‌کنندگانی بودند که از سر تا نوک پا خال‌کوبی کرده بودند. مدیر سازمان نایدا می‌گوید: امیدواریم که درده سال آینده یک دارویی پیدا شود تا بتوانیم شیشه و کوکایین را درمان کنیم، درصورتی‌که ده سال است در ایران درمان صورت گرفته است. راگبی ورزش بسیار، بسیار سنگینی است، همین‌طور تیراندازی باکمان. این افراد الگوها و نمونه‌هایی هستند که به درمان رسیده‌اند. از آن سر دنیا یکی از برجسته‌ترین افراد در جهان در مورد متد و روش کنگره ۶۰ بررسی می‌کند و مقاله می‌نویسد و در بزرگ‌ترین مجلات علمی جهان منتشر می‌شود، درصورتی‌که ما هیچ خبری از آن نداریم. المان‌های متعددی را کنگره در کنار هم قرار داده است، روش درمان داروی، روش ریکاوری، هم‌سفر و موسیقی هم دارد همه‌ی مجموعه‌ها را دارد. این‌ها حقایقی است که باید منتقل کنیم. چه کسی باید منتقل کند؟ همین جامعه‌ی کوچکی که در آن هستیم باید منتقل کند، این جامعه، جامعه‌ی علمی است. اگر می‌بینید این جامعه چرت‌وپرت است بیایید بگویید: مهندس، این غلط است و حرفی که می‌زنید نادرست است؛ اما اگر درست است پس بیایید روی آن کارکنید. خوشبختانه ما این روش را در کلینیک‌ها اجرا می‌کنیم یعنی این چیزی نیست که فقط دژاکام و کنگره ۶۰ می‌تواند درمان کند اگر این‌طور باشد ده شاهی هم ارزش ندارد. هرکدام از پزشکان ما در شهرهای مختلف این کار را انجام می‌دهند. نمونه‌هایی که به نتیجه می‌رسند اگر صد درصد کنگره ۶۰ نباشد ۹۵ درصد کنگره ۶۰ است. امروز هم آقای احمد از اراک دو نفر رهایی داشتند. به امید روزی که ما در تمام کلینیک‌ها بتوانیم خروجی داشته باشیم و افراد بسیاری به درمان برسند. باید کاری کنیم که چراغ کلینیک‌ها پرنور باشد، پر از خنده و شادی و شعف و درآمد باشد و اعصاب‌خردکنی و دادوبیداد نباشد. من مطمئن هستم که می‌توانیم به این نقطه برسیم.

در انتهای جلسه، رهایی چهار نفر که با متد DST در کلینیک حامی  به درمان رسیده بودند را جشن گرفتیم. پزشکان کلینیک و مسافران، گل رهایی خود را از جناب مهندس دریافت کردند.

 

تهیه و تنظیم : مسافر علیرضا نیکروش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .