چندی پیش اردوی سالیانه کنگره 60 با حضور اعضای مختلف نمایندگیهای کنگره از سراسر کشور در بلده واقع در استان مازندران این به مدت 7 روز برگزار گردید.
در خلال اردو با بسیاری از اعضاء کنگره 60 مصاحبههایی انجام شد؛ اما ایدهی این مصاحبه با موضوع همراهی فرزندان بعضی از اعضا حاضر در اردو کنار پدرانشان بود. با توجه به اینکه این اردو در شرایط سخت برگزار میشد گفتگوی دوستانهای با تعدادی از این عزیزان انجام شد.
این گفتگو مشترکاً با پدر و پسری که بهعنوان مسافر و همسفر در کنار هم حضور داشتند و سرشار از صمیمت بود؛ چرا که در برخی از قسمتهای گزارش پاسخها با لهجهی شیرین مشهدی و سرشار از احساس بیان میشوند. به همین دلیل در بخشهایی از مصاحبه گفت و گو ها را به همان شیوه که عنوان شد به رشتهی تحریر در آوردیم.
لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کنید.
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر. بیش از ده سال تخریب داشتم آخرین آنتی ایکس مصرف تریاک و شیره بود،11 ماه سفر اولم را با روش DST و داروی درمان OT به راهنمایی راهنمای خوبم آقای مهدی بافنده طول کشید. رشتهی ورزشیام فوتبال هست و در حال حاضر 2 سال 9 ماه است که آزاد و رها هستم.
شما هم بهعنوان همسفر خودتان رو معرفی کنید.
سلام دوستان علی اکبر هستم یک همسفر
آقا احمد این چندمین اردویی است که شرکت میکنید.
الآن سومین سالی است که دارم به اردو میآیم.
چه چیزی باعث شده که این 3 سال را به اردو بیایید؟
خیلی چیزها. اگر بخواهم واقعاً حرف دلم را بزنم خیلی چیزها در اردو هست که باعث میشود بیایم؛ سال اول که شرایطش را داشتم نیامده بودم، یک نفر از دوستان که به اردو رفته بودند در یکی از جلسات مشارکتی کرد و گفتند که امسال به اردو رفتم و الآن چشم انتظاری میکشم برای سال بعد؛ خب من باور نکردم ولی وقتی خودم آمدم متوجه شدم واقعاً همین جور است، از وقتی که اردو تمام میشود چشم انتظاری میکشم که کی سال بعد میرسد تا دوباره به اردو بیایم.
اولین سال است که همسفرتان (پسرتان) را با خود میآورید.
بله این اولین سال است.
اجازه بدهید گفتگو را با علی اکبر ادامه بدهیم، علی اکبر اردو چطور است، خوش میگذره به شما؟
خیلی عالی؛ عالی، خیلی خوش میگذره و جای باصفایی هست.
چند تا دوست پیدا کردی اینجا؟
با لهجهی شیرین مشهدی در جواب میگوید: ده تا دوازتایی مره.
خب آقا احمد اینجا در چه لژیونهایی تا الآن خدمت کردی؟
من سال اولی که آمدم در خدمت آقای نمکی و لژیون میان وعده بودم.
اگر بخواهی در یک جمله آقای نمکی را تعریف کنی چه میگویی؟
طلاست.
طلا که کلمه است یک جمله در تعریف از ایشان بفرمایید.
در یک جمله اگر بخواهم بگویم، از آقای نمکی من خیلی چیزها یاد گرفتم و یک الگو هستند. در همین یک هفتهای که به اردو میآیم خیلی چیزها از ایشان یاد میگیرم و بیشتر کارهایش را الگوی خودم قرار میدهم.
در کدام شعبه از شعب کنگره 60 حضور دارید؟
شعبهی الهیه مشهد.
آقا علی اکبر شما در کدام لژیون هستید و اینکه حضور در این لژیون چطور است؟
توی لژیون میان وعده هستم، خوب است.
آقا علی اکبر میدوند آقایونی که الآن اینجا هستند قبلاً چهکاره بودند؟
با لهجهی شیرین مشهدی پاسخ میدهد: مدونوم دیگه، هرکس تو یک کاری بوده، مصرف کننده بوده.
الآن چطور، چقدر دوستشون داری؟
آقا سیامک را از همه بیشتر دوست دارم ، آرش و عرشیا و دوستای دیگم، همه رو هم دوست دارم.
سال دیگه هم میایی؟
آره اگه خدا بخواد.
خودت آمدی یا بابا آوردت؟
بابا گفت بیا بریم یک جایِ با صفایه منم آمدم.
باصفا بود؟
آره. الآن من چشم انتظارم باز سال دیگه بیاید و من باز به اردو بیایم.
کلاس چندم هستی؟
کلاس پنجم
خب آقا احمد به ادامهی صحبتمان برگردیم، چند سالتان است؟
من متولد 1360 هستم یعنی 35 سال.
در مورد مثلث آموزش؛ تفریح و شرایط سخت هرکدامشان را قدری صحبت بفرمایید؟
من اگر بخواهم از شرایط سختش صحبت کنم، شرایط سختی در اردو ندیدم میگوییم شرایط سخت است ولی واقعاً برای من سخت نبود. اگر هم واقعاً چنین شرایطی باشد طبیعی است. اگر آدم بخواهد از طریق راه درست به لذت قطعاً سختیهایی هم باید بکشد، اگر آدم بخواهد به یک آبشاری برسد باید یک مسافتی را پیاده روی کند یک سختیهایی را تحمل کند تا برسد به آن لذت، پس قطعاً اگر بخواهیم به لذت برسیم باید سختیهایی را به جان بخریم حالا توی اردوی کنگره سختی من ندیدم اگر هم هست حتماً یک بعدش یک لذتی هست و به آن میرسیم. در مورد آموزش هم آموزشهایی که ما در کنگره گرفتیم واقعاً عملی میشود و این آموزشها را وقتی عملی میکنیم انگار مثلث دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کردیم؛ یعنی مثل دانایی مؤثر (آموزش، تفکر، تجربه) باید هر سه ضلع باهم و برابر باهم پیشرفت کنند پس قطعاً ما آنطرف تفکر کردهایم آموزش گرفتهایم و نیاز به تجربه داشتیم، حالا چهبهتر بیاییم این یک هفته را در اردو تجربه کنیم خودمان را محک بزنیم و نقطه تحملمان را بالا ببریم و خیلی کارهای دیگه. خب این آموزش اردو و ضلع دیگر میشود تفریح، واقعاً تفریح هم نیاز است، یادم است یکبار استاد امین گفتند فاصله بین خدمت و خیانت یک تار مو هست و قطعاً کسانی که خیلی خدمت میکنند، آن عده که خدمت نمیکنند هم به خودشان و هم به آنان خیانت میکنند یعنی هم باید کار بهاندازه باشد هم تفریح یعنی نیاز هست در مقابل هم و قطعاً من هم بهاندازهی خودم هم کار کردم و هم بهقدری که نیاز بوده تفریح کردم و از این اردو لذت بردم.
خب آقا علی اکبر به نظر شما اینجا سخت بود؟
خوب بود، هم سخت بود هم خوب بود.
کدام بیشتر بود خوبی یا سختی؟
خوبی بیشتر بود.
علی اکبر، تو مسابقات هم شرکت کردی و اینکه توی کدام مسابقات؟
آره هر مسابقهای بود شرکت کردم، مسابقهی شنا مسابقهی تغییر صدا و رقص.
مقام هم آوردی؟
تغییر صدا رو فکر کنم مقام آوردم رقص هم شاید مقام آورده باشم شنا هم که پنجم شدم اما مهم این بود که شرکت کردم.
آقا احمد شما امسال انتخابات کمک اردو بانی شرکت کردید رأی هم آوردید؟
بله شرکت کردم و رأی هم آوردم از منطقه 30 نفر اول شدم و اگر خدا بخواهد سال آینده کمک اردوبان هستم.
میدانی که یک مقدار کارت سخت خواهد شد؟
قطعاً حسم بعد از اینکه رأی آوردم شاید خوشحالی بود و از طرفی هم احساس مسئولیت زیادی میکنم، شاید کار کمک اردوبانان راحت نباشد و من خودم هم این تفکر را کردم که سال آینده واقعاً شرایط سختتر و کارهایم زیادتر میشود اما خب من خودم را آماده میکنم.
شما در صحبتهایتان میگویید که میدانید کارتان سختتر میشود، وقتی که میدانید پس چرا شرکت میکنید؟
اگر واقعاً بخواهم بگویم، این چراییاش خیلی چیزها هست که چرا شرکت میکنم ولی میدانم که بقول آقای مهندس کنگره یک هدف نیست یک وسیله است، خب، حال میخواهم از این شرایط استفاده کنم شرایط سختی که قبول مسئولیت است در کنگره توی اردو انجام میدهم و انشالله اگر خدا بخواهد توی زندگیام راحتتر بتوانم انجام بدهم و آن مسائلی که برایم پیش میآید و مشکلاتی که پیش میآید راحتتر حلشان کنم.
حرف آخر، هر صحبتی که خودت داری...
حرف آخر را اگر بخواهم بزنم، واقعاً میگویند بهشت مکان نیست ولی به نظر من این اردو واقعاً یک بهشت واقعی است کنار آدمها لذت بردن از اینجا و اردو و آرامشی که واقعاً توی اردوگاه است در این یک هفته که اینجا هستیم هیچ جا ندیدم و هر زمان که صحبت میکنند میگویند بهشت میگویم من هرسال یکبار میروم بهشت را میبینم! این حرف آخرم بود از شما هم واقعاً تشکر میکنم که زحمت کشیدید و از تمام بچههای کنگره تشکر میکنم و میگویم دست همهشان درد نکند.
خب آقا علی اکبر صحبتی حرفی برای گفتن داری؟
با کودکانهاش میگوید: من از آقای مهندس تشکر میکنم که این جا و مکان خوب را به ما داد که بیاییم تفریح کنیم.
علی اکبر میدانی که امشب شب آخر است و میخواهیم برویم فردا؟
با لهجه مشهدی میگوید: مدونوم مخوام بروم اما وقتی بخوام بروم دلوم واسه همه رفیقام تنگ مره؛ دیگه حرفی ندارم.
تهیه و تنظیم : لژیون تهیه خبر اردو بلده
با تشکر از مسافران شارود و وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
1656