English Version
English

از فرمانبرداری تا فرماندهی؛ سومین سال رهایی مسافر مهدی حبیبیان

از فرمانبرداری تا فرماندهی؛ سومین سال رهایی مسافر مهدی حبیبیان

روز پنجشنبه مورخ 96/07/01 سومین جلسه از دوره هفدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی وحید با استادی مسافر آقای بابک پاساری و نگهبانی مسافر مصیب رنجبر و دبیری مسافر علی حقیقی با دستور جلسه وادی اول و تأثیر آن روی من رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود و با شادی فراوان سومین سال رهایی مسافر مهدی حبیبیان رهجوی مسافر آقای بابک پاساری را جشن می‌گیریم.

سخنان استاد:

خداوند را شاکرم که توفیق خدمت در این جایگاه نصیبم گردید و آغاز سال تحصیلی جدید کنگره 60 را به همه عزیزان تبریک می‌گویم و امیدوارم از این آموزش‌ها استفاده کنیم تا بهتر زندگی کردن را یاد بگیریم. اولین دستور جلسه وادی تفکر است و نشان‌دهنده این است که انسان برای شروع هر کاری باید تفکر کند و بدون تفکر هیچ کاری پیش نمی‌رود.

با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد. بدون تفکر آنچه هست روبه‌زوال می‌رود.

هر کاری که انسان می‌خواهد انجام دهد یک ساختار است و برای به وجود آمدن هر ساختار، تفکر لازم است. تفکر تنها موهبتی است که به انسان داده‌شده است و موجودات دیگر قادر به تفکر نیستند یعنی یک زنبور تا آخر وظیفه‌اش عسل سازی است و نمی‌تواند تفکر کند که مثلاً چرا به‌غیراز عسل نمی‌تواند چیز دیگر تولید کند. انسان می‌تواند همیشه تفکر کند ولی بیشتر اوقات از آن استفاده نمی‌کند و معمولاً ابتدا کارش را انجام می‌دهد بعد که شکست خورد به تفکر می‌پردازد ولی در کنگره این حرکت توسط جناب مهندس دژاکام با تفکر آغاز شد و ایشان همیشه می‌فرمایند که اگر وادی اول را فردی متوجه بشود، کل وادی‌ها را یاد گرفته است.

من اوایل فکر می‌کردم مگه میشه که تفکر نکرد ولی بعدها متوجه شدم آن‌ها افکار بوده است که در ذهنم می‌آمده. افکار در شبانه‌روز همیشه در ذهن می‌آیند و هیچ تمرکزی بر آن‌ها نیست. فکر مثل نور لامپ است یعنی در جهات مختلف پخش می‌شود ولی تفکر مثل نور لیزر در یک‌جهت است و متمرکز. اول باید خواسته باشد و در مسیر آن باید تفکر کرد تا به نتیجه رسید. زمانی که خواسته‌ها زیاد شوند دیگر تفکر نیست و افکار هستند مثلاً من در سفر اول می‌خواهم به درمان برسم و در کنارش وضع مالی خوب داشته باشم، به مسافرت بروم و شغل مناسب نیز داشته باشم درنتیجه من هیچ تمرکزی ندارم و از این شاخه به آن شاخه می‌پرم و هیچ‌وقت به درمان نمی‌رسم ولی اگر در مسیرم مانند لیزر بر روی درمان تمرکز کنم آن می‌شود تفکر. باید افکار خود را اولویت‌بندی کنم و درمان را در رأس قرار دهم تا به نتیجه برسم. در دستور جلسه قبل نیز وجود داشت که تنها اراده کافی نیست و خیلی‌ها اراده کافی داشتند ولی نتوانستند مشکل اعتیادشان را حل کنند. مثلاً یک کشاورز با خواسته و اراده نمی‌تواند به میدان جنگ برود بلکه باید آموزش ببیند و فنون رزم یاد بگیرد و درزمینهٔ اعتیاد نیز به همین صورت است و فرد جدا از خواسته داشتن باید در مسیر قرار بگیرد و از آموزش‌ها استفاده کند تا درنهایت به درمان برسد.

و اما قسمت دوم دستور جلسه که مربوط به تولد سومین سال رهایی مسافر مهدی حبیبیان می‌باشد.

آقا مهدی که الآن استاد شده و به افراد دیگر کمک می‌کند تا از دنیای تاریک اعتیاد خارج شوند یک‌زمانی باحال خراب وارد شعبه شد ولی در همان ابتدای مسیر، تفکر کرد و از آموزش‌ها در مسیر مثبتش استفاده کرد و توانست از اعماق تاریکی‌ها به سمت روشنایی‌ها حرکت کند و به درمان برسد و این حرکت ادامه داشت تا کمک راهنما شدن و کمک به افراد دیگر برای خروج از دنیای اعتیاد. در سفرش بسیار فرمان‌بردار و منظم بود و همیشه در چهارچوب قوانین کنگره حرکت می‌کند. این روز را به همه عزیزان و در رأس به جناب مهندس دژاکام و خانم آنی تبریک می‌گویم

اعلام سفر:

آنتی X: شیشه و حشیش، روش درمان: DST، داروی درمان: OT، راهنما: آقای بابک پاساری، مدت سفر اول: 12 ماه و 21 روز، رشته ورزشی: شنا، رهایی از بند اعتیاد: 3 سال و 3 ماه و 2 روز.

آنتی X: سیگار، روش درمان DST، داروی درمان: نیکوتین خوراکی، راهنما: آقای بهنام صمدی، مدت سفر اول: 10 ماه 1 روز، رهایی از بند سیگار: 1 سال و 8 ماه.

آرزوی مسافر:

هرکسی وارد کنگره 60 می شود، دست خالی نرود و به درمان برسد.

سخنان مسافر:

از تمام عزیزانی که امروز در جشن ما شرکت کردند تشکر می‌کنم. خب خیلی از افراد در نگاه اول فکر می‌کنند کمک راهنماها و یا خدمتگزاران کنگره 60 از همان ابتدا بدون مشکل بوده‌اند و از بدو ورودشان حالشان خوب بوده است، ولی باید بگویم که اصلاً این‌طور نیست. اعتراف کردن مشکل است اما بیان یک سری حقایق که شاید به دیگران کمکی کند و نقطه‌ی تفکری ایجاد بشود به نظرم واجب است. چیزی که باعث شد من به کنگره بیایم همان نگاه خاصی بود که کنگره به یک مصرف‌کننده‌ی مواد مخدر داشت، دوستان اشاره کردند که در ابتدا من به همراه خواهرم به کنگره می‌آمدیم و اولین جمله که توجه من را برای آمدن به کنگره جلب کرد این بود که یک مشاور عزیز به ما گفت که خانواده نمی‌تواند زبان شخص مصرف‌کننده را بفهمد زیرا به دو زبان متفاوت دارند حرف می‌زنند و مشکل همین‌جاست.

من در ابتدا با کوهی از منیت و برای جنگیدن با حرف کنگره به اینجا آمدم. مصرفم شیشه و حشیش بود و آن زمان به‌خوبی بلد بودم کلمات را در کنار هم بچینم و در بازی با کلمات خیلی تبحر داشتم. یادم هست در دو جلسه‌ی اول که من را مشاوره کردند من جلسه را از دست مشاور خارج کردم و به‌گونه‌ای شروع به تقابل با آن‌ها کردم و همین کار را خیلی سخت می‌کرد تا در جلسه‌ی سوم مشاور من آقا بابک شدند. من در آن جلسه به هر دری زدم ولی واقعاً در مقابل علم و دانش آقا بابک کم آورده و تسلیم شدم. من همیشه برای جنگیدن می‌آمدم اما در مقابل استاد عزیزم آقا بابک تسلیم شدم.

در بیرون از این درب هنوز هم افراد زیادی تصور می‌کنند که شیشه درمان ندارد و فرد وقتی یک‌بار شیشه مصرف کرد دیگر تا آخر عمر عوارضش را به دنبال خود دارد، اما من امروز به تجربه میگویم که در کنگره درمان شدن این‌گونه نیست و فرد بعد از مدتی تمام عوارض دوران مصرف را از زندگی‌اش پاک می‌کند.

امروز سه سال از اعتیاد من می‌گذرد و باورش برایم سخت است چون بیشترین مدتی که مواد مصرف نکردم 40 روز بود. بعضی‌اوقات فراموش می‌کنم که مصرف‌کننده بوده‌ام. منی که عاشق مواد بودم ولی امروز حال خوشی دارم که با هیچ‌چیز عوضش نمی‌کنم. امروز می‌گویند که من فرمان‌بردار بودم و این‌گونه بود چون برای خودم سفر کردم و نه برای راهنما و دیگران. از مادرم که همسفر من بود در این مسیر، بسیار سپاسگزارم و به داشتن چنین همسفری افتخار می‌کنم.

خیلی خوشحالم که مصرف‌کننده شدم و وارد کنگره 60 شدم چون اگر مصرف‌کننده نمی‌شدم امروز این دانش و آگاهی را نداشتم و از این اتفاق بسیار خوشحالم.

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .