English Version
English

حس غیرقابل وصف

حس غیرقابل وصف

بعد از احوال‌پرسی باراهنمایم، وقتی در کنار ایشان قرار گرفتم، رو به من کرد و گفت: «هفته‌ی بعد شما به‌عنوان استاد جلسه انتخاب‌شده‌اید.» با شنیدن این خبر غیرمنتظره نمی‌دانستم چه عکس‌العملی از خود نشان دهم. کمی که بر خود مسلط شدم و از شوک خبر بیرون آمدم، از این‌که می‌توانستم در جایگاه استادی قرار بگیرم و خدمت کنم احساس خوبی داشتم و در پوست خود نمی‌گنجیدم. از طرفی چون اولین تجربه من بود درونم پرتلاطم و ناآرام بود.

با خود فکر می‌کردم: «آیا می‌توانم به نحو احسن در این جایگاه خدمت کنم و به قولی روسفید از این آزمون خارج شوم؟»

البته ناگفته نماند که در طی این مدت مسافرم مشوق من بود و به من روحیه می‌داد و حس اعتمادبه‌نفس را در من قوی‌تر می‌کرد. ولی به‌هرحال استرسی همراه با ترس وجود مرا احاطه کرده بود و هر چه به‌روز موردنظر نزدیک می‌شدم، این استرس افزایش می‌یافت و دست‌بردار هم نبود. هرچند من با تمام وجود ایمان داشتم وقتی در مسیر صراط مستقیم قدم بردارم، نیروهای مافوق مرا در این مسیر یاری و مدد خواهند نمود. خوب، من تا جایی که توانسته بودم تلاش خود را کرده بودم و باقی کار را به دست خالق یکتا سپرده بودم.

بالاخره روز موعود فرارسید و من با لبی خندان و  قلبی پرتپش وارد شعبه شدم، دوستان و خواهران لژیونی‌ام با چهره‌های خندان و شاد از من استقبال کردند و هرکدام با سخنی باعث قوت قلب من می‌شدند. بعد از چند دقیقه  به سمت راهنمای عزیزم رفتم  و با چهره‌ی مهربان و سرشار از عشق و انرژی او مواجه شدم. او با کلام و نگاه نافذ خود امید دوباره را در من زنده کرد و من با دیدار او حالی خوش و انرژی مضاعف را در خود احساس کردم و خود را آماده خدمتی کردم که با تمام توان و انرژی  آن را به انجام برسانم.

وقتی در جایگاه مستقر شدم، هر کلامی که بر زبان من جاری می‌شد، یاد این کلام از رعد افتادم که: 

آنچه می‌گویم کلام خود نیست، بلکه فردیست در جمع بیکران هستی ... 

من این کلام را با تمام پوست و گوشت خود احساس کردم. واقعاً حس غیرقابل وصفی داشتم  و فکر نمی‌کنم تا آخرین روز زندگی‌ام این روز را فراموش کنم یا از خاطر خود حذف کنم. دیگر از ترس و استرس در من اثری نبود و حال خوش  و احساس سبکی جایگزین آن‌ها شده بود.

من این روز را هرگز فراموش نخواهم کرد و سپاسگزارم از کنگره 60 که این فرصت را در اختیار من و همه‌کسانی که برای اولین بار جایگاه استادی را تجربه می‌کنند، می‌گذارد.

امیدوارم بتوانم  شاگرد لایقی برای خانواده بزرگ کنگره 60 باشم و با کسب آموزش و در کنار آن خدمت، بتوانم گامی مؤثر در پیشبرد اهداف آن بردارم.

از قدرت مطلق خدای مهربانم می‌خواهم تا مرا یاری کند تا ضد ارزش‌ها را از خود دور کنم و در ادامه راه دچار منیت و غرور نشوم. 

آمین

با احترام؛ همسفر ظریفه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .