روز سهشنبه 95/04/29 جلسه ششم از دور دهم کارگاههای آموزشی خصوصی شعبه شیخ بهایی با نگهبانی مسافر حسین،استادی دیدهبان محترم آقای احمد حکیمی و دبیری مسافر علیرضا با دستور جلسه: "وادی یازدهم و تأثیر آن روی من" رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد
در ابتدا آقای حکیمی از تمام خدمتگزاران شعبه شیخ بهایی تشکر و قدردانی نمودند.سپس در مورد به حدنصاب رسیدن لژیونها به تعداد20نفر صحبت کردند که خروجی و بار آموزشی لژیونها به دلیل شلوغ بودن و عدم رسیدگی کافی پایین آمده به همین جهت تا اطلاع ثانوی از پذیرش تازه واردین جلوگیری به عمل خواهد آمد.
مهم این است که اگر بذر و نهالی کاشته میشود، وقتی بزرگ شد بتواند در مقابل طوفان؛سختیها و مشکلات مقاومت کند .درست است وقتی درخت گردو به بار مینشیند اگر50تا از گردوهایش هم ناقص و خراب باشد ایرادی ندارد و کاملاً طبیعی است، ولی اگر نصف یا بیشتر گردوها خراب باشد آن درخت به درد نمیخورد.
ما ازنظر بار آموزشی اگر تمام منابع و اطلاعاتN G Oهایی که در جهان در رابطه با مواد مخدر و اعتیاد فعالیت انجام میدهند را جمع کنیم 1الی 2سال طول میکشد که این منابع را کارکنیم ولی در کنگره 600عنوان CDداریم که اگر آقای مهندس آموزش را قطع کنند و بخواهیم همین 600CD را کارکنیم حدوداً15سال طول میکشد و منابعی داریم،که وقتی تکرار میشوند مثل این است که از چاهی که آب میکشیم حفرههایش باز و بازتر شود لذت آب بیشتری در اختیار ما قرار میدهد پس ما نمیخواهیم تولید یا خروجی که داریم ، وقتی در مکانی که مصرف میکنند قرار میگیرند،مثلاً دستوپاهایش بلرزد،یا وسوسه شوند. پس وقتی لژیونی30تا40نفر هستند راهنما نمیتواند به همهی آنها برسد.
پس تصمیماتی که گرفته میشود جهت حفظ و نگهبانی و سلامت تکتک اعضاء کنگره میباشد.
دوم تبریک میگوییم به شعب کنگره در استان اصفهان، جهت خرید زمین شعبه شیخ بهایی . اینطور نباشد که فکر کنیم که تمام شد؛ دیگر ما شعبه و زمین خریداری کردیم چون از شعبات دیگر و تهران به شما کمک شده و ما هم باید جهت خرید؛ به دیگر شعبات کمک کنیم .در حال حاضر40هزار نفر عضو داریم اگر20هزار نفر از آنها ماهیانه 20هزار تومان واریزی بهحساب زمین داشته باشند ما هرماه میتوانیم یک ساختمان جهت کنگره خریداری نماییم . این تفکر در همین دستور جلسه که وادی یازدهم است. بعضی از انسانها وقتی بهجایی یا امکاناتی میرسند تفکرشان این است که فقط استفاده کنند ،ما نباید در کنگره این تفکر را داشته باشیم .
در ساختار کنگره مسئله مالی و علم هرکدام50٪دیده میشود و هر دو مهم است .هرکدام که پایین بیاید این سیستم نامتعادل میشود ما باید یک حساب دو دوتا برای خودمان بکنیم که در سفر اول چقدر پول مواد دادهایم و اگر مصرفکننده بودیم چقدر باید هزینه مواد میکردیم امیدوارم که این بیداری و تفکر در ما اتفاق بیفتد.
در ادامه استاد در مورد وادی یازدهم فرمودند :
این وادیها مطالبی را به ما آموزش میدهد، که اگر آن را دریافت و اجرا کنیم نیازمان برطرف میشود.
2 دسته وارد کنگره میشوند که نگاهشان متفاوت است :
1- یکسری، خواستههایی دارند که میخواهند به آنها برسند، که به خود میگویند من به کنگره میروم و بعد به خواستههایم میرسم .این دسته از افراد ناموفق هستند و در ادامه سودی که به دست میآورند ،بالاترین ضرر را برایشان به همراه دارد .چون هر سودی سود نیست،سودی سود است که به سودمندی بینجامد.
2- دستهی دوم آنهایی هستند که درمان برای آنها در اولویت قرار دارد و بعد به خواستههایشان میرسند .وقتی به درمان میرسند یک اتفاق جالبی میافتد که دیگر نصف از خواستههایش را نمیخواهد .ولی دستهی اول این اتفاق برایش نمیافتد چون خواستههایش در اولویت قرار دارد . وقتی حالوروز این دودسته را میبینیم دستهی دوم از حالی خوش ؛اعتمادبهنفس و سطح انرژی بالا برخوردارند و به آرامش بیشتری رسیدهاند ؛چون نیازش را متوجه شده است .
چرا؟ چون اگر احساس نیاز با خواستهی نامعقول نفس، جایش عوض شود، در ما اعتمادبهنفس و انرژی به وجود میآید ولی آن آرامش و سودمندی را برایمان ندارد. در اول وادی میگوید همهچیز از یک نقطه آغاز میشود، وقتی میگوید چشمههای جوشان ورودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند، منظورش تکتک انسانهاست، انسانیهایی که زایش علمدارند .
جوششی که در انسان به وجود میآید یعنی از اندیشه و تفکر که به عمل تبدیل میشود، این جهانبینی فرد است که تعیین میکند که این جوشش بوی گند یا بوی خوب بدهد .پس این باید تغییر کند. حال برای اینکه تغییر کند ؛باید آنچه دریافت و ذخیره میکند و میخواهد انتقال بدهد آن دریافت تغییر کند ؛مثلاینکه یک ظرفی ناخالصی دارد ،اگر دوباره کمی ناخالصی هم به آن اضافه کنیم اصلاً مشخص نیست چون ظرف پر از ناخالصی است، برای همین انسانها دروغ میگویند و عین خیالشان نیست .... ولی اگر بخواهیم این ناخالصی درست شود باید یکچیز خالص به آن اضافه کنیم و آنقدر فشار بیاورد و آن را هم بزند و دگرگونی در شخص به وجود بیاورد تا آن ناخالصی خارج شود و کمکم تصفیه شود. تا وقتی به آن نگاه میکنی از آن لذت ببری.آنوقت به یک جوشش مناسب میرسد . روند زندگی ماهم عین همین مثال است.
وقتی چشمه از سرچشمهاش بیرون میزند به خیلی از سنگها برخورد میکند ولی از کنار سنگها راهش را پیدا میکند و این تمثیل مشکلات روزمره ما است.هیچ موقع تقابل دونیروی درونی مثبت و منفی را فراموش نکنید که با ما همیشه همراه است.
آنگاهکه روشنایی آبستن تاریکی بود اهریمن از فرمان سرپیچی کرد :یعنی همان بار اولی که ما بذر اعتیاد را در خود کاشتیم ؛بدیها هم از همینجا شروع شد .اهریمن گفت که آرام و خزنده پیش میروم که انسان متوجه نشود که چه بلایی سرخودش میآورد. پس اهریمن به یارانش میگوید که انسان یک ویژگی دارد که ما نداریم و آن اختیار است و ما هم از طریق القاء و الهام او را از سیر صعودیاش خارج میکنیم .پس ما هر کار اشتباهی که انجام میدهیم نباید گردن هیچکسی بیندازیم چون دعوت اهریمن و شیطان را قبول کرده و خودمان بهطرف ضد ارزشها رفتهایم.
سپس میگوید: ما در جهان مادی هستیم و هشدار داده که اگر بر مادیات سوار باشی نیمی از قدرت اهریمن را شکست دادهای ولی اگر مادیات بر تو سوار باشد بدان که صد درصد تو را شکست خواهد داد . منظور از مادیات ؛ فقط پول نیست ؛خیلی چیزهای دیگر در کنار آن است .
تعادل ،قانون است ولی افراطوتفریط ؛خواست ما.... یورش آغاز گردید؛بازار دروغ ؛کینه ؛ دشمنی؛خیانت و....!رواج یافت. یعنی تمام این بستر را آماده کرد. تا اینکه اهریمن تیر آخر را رها کرد. آنکسی که میخواهد با این تیر حرکت کند وضعیتش خیلی ناجور مثل سفر اولی است که میآید و میرود این تیر همراه اوست ،ولی سفر دومی این تیر را از بدن خود جدا کرده و جایش هم در حال ترمیم است.
در این وضعیت انگشت اهریمن بهطرف خطرناکترین موضوع نشانه رفت و تیر زهرآگین خود، که مربوط به جادوی هفترنگ بود را رها نمود و آن چیزی نبود مگر خمر.
خمر به مفهوم حجاب ؛پرده یا پوشش ؛یعنی آنچه روی اندیشه ؛عقل و تفکر ما را بپوشاند مثل تریاک ؛حشیش و الکل و..... نتیجه:جنگاورترین؛متفکرترین و زیباترین انسانها را تبدیل به ترسوترین و بدبختترین و زشتترین انسانها گرداند . در اینجا منظور از شجاعت: یعنی درگیر شدن با خواستههای نامعقول خود .شجاعت یعنی اینکه وقتی راهنما میگوید پله کم کن ترسی نداشته باشی. منبعد از رهاییم فکر میکردم که یک سری آموزشهایی گرفتهام و در کنگره باید یک شخصیت و در بیرون و پارک یک شخصیت دیگری داشته باشم و انجام میدادم و حالی خوبی نداشتم .چون نقاب میزدم مثلاینکه در کنگره بیایم دروغ نگویم؛تهمت نزنم و....و در بیرون کنگره این کارها را انجام بدهم . من اگر در کنگره میآیم و حالم خوب میشود باید این حال خوب را ادامه بدهم و کاری کنم که همیشه حالم خوب باشد .اگر دروغ در کنگره ،ضد ارزش است ، در بیرون از کنگره هم ضد ارزش است ،اگر غیبت کردن در کنگره بوی ابلیس میدهد،در بیرون از کنگره هم بوی ابلیس میدهد ،پس باید قدر این لیاقتی که خداوند نصیب ما کرده است را بدانیم ، چون خداوند به هرکسی اجازه خروج از تاریکی رانمی دهد.
نکتهی آخر اینکه به جایگاهها و قوانین احترام بگذاریم و در صراط مستقیم باشیم و از آموزشها نهایت استفاده را ببریم.
تهیه گزارش :مسافر مسعود
عکس: مسافر مجتبی
ویرایش و تنظیم: مسافر علی جمالی
وب نمایندگی شیخ بهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
3173