English Version
English

دستور جلسه این هفته ؛ که چی ؟

دستور جلسه این هفته ؛  که چی ؟

دستور جلسه این هفته: که چی ؟

در کنگره 60 برای 50 هفته فعالیت کنگره 60 در طول سال، 50 عنوان و دستور جلسه در نظر گرفته‌شده است. این عناوین یا دستور جلسات، محتوای آموزشی کارگاه‌های آموزشی کنگره 60 را تشکیل می‌دهند. کارگاه‌های آموزشی، مهم‌ترین بخش آموزشی کنگره 60 را تشکیل مکی دهند که اصل درمان گروهی نیز در همین کارگاه‌ها به کار گرفته می‌شود.

دستور جلسات سالیانه، اهم موضوعات و مفاهیمی که در طول یک سال و یا در طول سفر استاندارد یک مسافر سفر اول، برای رسیدن به رهایی، بایستی آن‌ها را بیاموزد را در بر میگیرد. اگر دقت کنیم تمام دستور جلسات سالانه دارای بار آموزشی خاص خود است که قطعاً در موفقیت سفر یک مسافر نقش بسیار مهمی می‌تواند داشته باشد. بنابراین حضور منظم در کارگاه‌های آموزشی و کلاس‌های درمان گروهی مهم‌ترین بخش حضور یک مسافر در کنگره 60 است و سفر اولی‌هایی که کارگاه‌ها را جدی می‌گیرند و از دستور جلسات سالانه مطلب می‌آموزند، سفرشان به‌مراتب موفقیت‌آمیزتر خواهد بود.

بعضی از دوستان سفر اول، حتی قبل از رسیدن دستور جلسه، به پیشواز و استقبال آن می‌روند و روی آن فکر می‌کنند و بعضی هم متأسفانه کارگاه‌ها را آن‌طور که باید جدی نمی‌گیرند. به طور مثال از ابتدای جلسه حضور ندارند و یا زمان کارگاه آموزشی در حیاط هستند و به‌هرحال این محتوای بسیار غنی آموزشی را از دست می‌دهند. در حقیقت این موضوع بیانگر آن است که از درجه درمان و تعادل آن‌ها کاسته و به درجه دور شدن از کنگره فزوده می‌شود.

در کنگره 60 همه به درمان نمی‌رسند، همه به تعادل نمی‌رسند، همه به بند عشقی که وعده آن در پیام سفر اول داده‌شده است نمی‌رسند. آن‌هایی می‌رسند که بندبند آموزش‌ها، سطر به سطر نوشتارها و متون آموزشی و لحظه‌به‌لحظه کنگره 60 را غنیمت و نعمت الهی می‌دانند و به آن اجر می‌نهند. این‌ها کسانی هستند که لطف خداوند شامل حالشان شده است و به آن حال خوش و سعادت و خوشبختی که مدنظر کنگره 60 می‌باشد و به آن رهایی و درمان قطعی و کامل می‌رسند.

 

اما درباره  دستور جلسه:

سی و ششمین دستور جلسه هفتگی کنگره 60 از دستور جلسات سالانه به موضوع " کی چی؟" اختصاص دارد. این هفته در تمام نمایندگی‌های کنگره 60 در سراسر کشور در خصوص این موضوع گفت‌وشنود و تبادل‌نظر صورت می‌گیرد. در طول این هفته بیش از 180 جلسه و کارگاه آموزشی دراین‌ موضوع؛ گفت‌وشنود صورت می‌گیرد و هزاران نفر در این خصوص مشارکت می‌نمایند.


با تمرکز کوتاه بر روی سؤال کوچک که چی و یا برای چی؟ متوجه می‌شویم که این عبارت سؤالی کوتاه، ضمن سادگی و مختصر بودن، شاید بزرگ‌ترین سؤال زندگی هر انسانی است که به شکل روزمره و در لحظه‌لحظه زندگی انسان می‌توان آن را مطرح نمود. قدر مسلم، این سؤال دلیل انجام کارها را از ما می‌پرسد، در جزئیات و همین‌طور در کلیات .این سؤال، هم مسائل بسیار جزئی و پیش‌پاافتاده زندگی روزمره را در برمی‌گیرد و هم کلیات زندگی و حتی کلیات هستی و کائنات. معمولاً سؤال "که چی؟" و "برای چی؟" را ما در خصوص هر موضوعی می‌توانیم مطرح می‌کنیم .

همان‌گونه که گفتیم سؤال که چی، دلیل انجام کارها را از ما می‌خواهد. برای چی مسواک می‌زنیم؟ برای چی می‌خوابیم؟ برای چی غذا می‌خوریم، مدرسه می‌رویم که چی؟ درس می‌خوانیم که چی؟ ورزش می‌کنیم که چی؟ صبح زود بیدار می‌شویم که چی؟ پدر و مادر را دوست داریم که چی؟ رشد می‌کنیم و بزرگ می‌شویم که چی؟ کار می‌کنیم و پول درمی‌آوریم که چی؟ ازدواج می‌کنیم که چی؟ صاحب فرزند می‌شویم که چی؟ و بالاخره مواد مصرف می‌کنیم که چی؟ نشئه می‌شویم که چی؟ ترک می‌کنیم که چی؟ می‌خواهیم اعتیادمان را درمان کنیم که چی؟ کنگره می‌آییم که چی؟ سیگار می‌کشیم که چی؟ اعتیاد به سیگار را درمان کنیم که چی؟ وادی را می‌نویسم برای چی؟ سی دی را گوش می‌کنم و می‌نویسم که چی؟ برای چی؟ که چه شود؟

پس، این سؤال دامنه بسیار وسیعی دارد؛  علیرغم کوتاهی و ساده بودن این سؤال دوکلمه‌ای کوچک اگر دقت کنیم می‌بینیم سؤالی از این گسترده‌تر در زندگی انسان وجود ندارد. موضوعی در زندگی ما وجود ندارد که بتواند از حوزه این سؤال خارج باشد. وقتی صحبت از زندگی انسان می‌شود ، اگر دقت کنیم می‌بینیم زندگی چیزی جز مجموعه‌ای از حرکت نیست؛ حرکت ، یعنی انجام کارهایی که برای گذران امور زندگی بایستی به انجام برسانیم . اما یک نکته اساسی وجود دارد و آن این است که این حرکت‌ها و انجام‌ها ، گاهی هدفمند است و گاهی بی‌هدف؛ اگر برای این انجام‌ها هدف داشته باشیم، به سؤال که چی پاسخ داده‌ایم و اگر هدفی در کار نباشد، آن موقع در مقابل سؤال که چی و برای چی، به‌قول‌معروف کم می‌آوریم .

هدفمند بودن، یک اصل بسیار اساسی در زندگی هر انسانی است. منظور از هدف؛ اهداف درست و مثبت نیست بلکه ممکن است هدف منفی باشد؛ اما مهم این است که هدف وجود داشته باشد زیرا در غیر این صورت، یعنی سردرگمی و حیرانی و باری به هر جهت بودن که از بدترین وضعیت‌ است .

مصرف‌کننده مواد مخدر اگر مواد نداشته باشد برای به دست آوردن مواد از خانه بیرون می‌زند و حرکت می‌کند؛ ممکن است حتی پول کافی نداشته باشد و یا اینکه اصلاً نداند امروز باید موادش را از کجا و چگونه تهیه کند؛ اما یک هدف بسیار مهم دارد و آن این است که باید مواد تهیه کند. این هدف برای او بسیار مهم است و در بدترین حالات خماری دست از تلاش برنمی‌دارد. آن‌قدر تلاش می‌کند تا بالاخره به دست می‌آورد کسانیکه مصرف‌کننده بوده‌اند و یا هستند اگر خاطراتشان را مرور کنند ممکن است ازاین‌دست مواردی در ذهن و حافظه خود داشته باشند  .

در اینجا هرچند هدف تهیه مواد مخدر و مصرف آن است؛ اما چیزی که باعث می‌شود شخص به خواسته خود برسد؛ وجود هدف مشخص و محکم استمشخص بودن و واضح بودن هدف و اصرار و تلاش بی‌وقفه در جهت آن، مسئله‌ای است که نمی‌توان در خصوص رسیدن و حصول آن شک کرد. در هر مسئله و راهی اگر هدفی با چنین خواست قدرتمندی باشد به آن می‌رسیم؛ چه منفی و چه مثبت. بسیاری اوقات در زندگی وضعیت‌هایی پیش می‌آید که هدف ما از انجام‌ها کاملاً مشخص نیست و مشخص نبودن هدف باعث می‌شود در شرایط نامساعدی قرار بگیریم .

به‌عنوان‌مثال کسی که برای درمان اعتیاد مراجعه می‌کند اگر خواست و هدف او از درمان اعتیاد کاملاً واضح و مشخص نباشد، در مسیر درمان با مشکلاتی مواجه می‌شود که توان عبور از آن‌ها را ندارد؛ دلیل این ناتوانی، همان نامشخص بودن هدف و انگیزه است. کسی که هدفش از درمان اعتیاد کاملاً واضح و مشخص و شفاف است و برای رسیدن به هدفش از هیچ تلاشی فروگذار نیست و در مسیرش متوقف نمی‌شود. لحظه‌ای درنگ نمی‌کند، چیزی وجود ندارد که باعث دلسردی و ناامیدی و توقف او شود زیرا هدف کاملاً واضح و پررنگ است و با تمام قدرت به سمت هدف حرکت می‌کند؛ از حاشیه‌ها پرهیز می‌کند و فقط به هدف نگاه می‌کند .

اما اگر هدف درمان اعتیاد برای شخص آن صلابت و شفافیت را نداشته باشد و آن‌چنان‌که باید در جهت هدف تلاش نکند، مطمئن باشید نیروی اعتیاد بسیار بیشتر و قوی‌تر از نیرو و انگیزه چنین شخصی است و او به درمان نخواهد رسید .گاهاً دیده می‌شود افرادی برای درمان اعتیاد به کنگره 60 مراجعه می‌کنند. حالا ممکن است به خاطر اصرار اطرافیان و خانواده باشد و یا اینکه بنا به خواست خودش آمده؛ اما هنوز در پیچ‌وخم کوچه‌های دودلی و شک و یقین سیر می‌کند ، گاهی محکم می‌آید و گاهی سست، گاهی خط ممتد است و گاهی نقطه‌چین، هم نشئگی را دوست دارد و هم درمان اعتیاد را، هنوز نمی‌تواند از لذت نشئگی بی‌حدوحصر چشم‌پوشی کند و نمی‌تواند آن را رها کند؛ اما در همین حال درمان و رهایی را هم دوست دارد .

این دوگانگی درونی، یعنی دوگانگی بیرونی. در وضعیت دوگانگی درونی و شک و تردید شکل بیرونی آن گاهی محکم و گاهی سست بودن است. این وضعیت تا زمانی که به‌یقین کامل نرسد، مسیری نیست که به درمان و رهایی ختم شود. این مسیر؛ مسیر ساختن و خراب کردن است. هر چه را که می‌سازد پس از مدتی خراب می‌کند. مسیر نقطه‌چین و خط‌های کوتاه است، یک خط پیوسته و ممتد نیست .

در ابتدای مطلب، شخصی را مثال زدیم که به دنبال تهیه مواد بود، اگر خوب دقت کنیم می‌بینیم که برای چنین شخصی تهیه مواد در صدر تمام خواسته‌هاست. او در آن هنگام به هیچ‌چیز فکر نمی‌کند جز رسیدن به مواد و به دست آوردن آن، اولویت اول برای او این است، هیچ‌چیز نمی‌تواند او را متوقف کند حتی اگر قرار باشد پای پیاده، شمال، جنوب و شرق و غرب تهران را طی کند، طی می‌کند، هیچ‌چیز نمی‌تواند او را متوقف کند، نیروی عظیمی در درون اوست و فائق بر همه‌چیز است .

در درمان اعتیاد ما به مبارزه چنین نیرویی می‌رویم، همان نیرویی که در پس خواست تهیه مواد بود. این نیرو، نیرویی نیست که بتوان با سهل‌انگاری و باری به هر جهت بودن، بر آن فائق آمد. کسی می‌تواند از عهده این نیرو و این هدف برآید که درمان اعتیاد و رسیدن به رهایی، خواست اول و اولویت اول زندگی‌اش باشد. در صدر تمام خواسته‌ها و اولویت‌ها .

اگر همان انگیزه قدرتمند و شگفت‌انگیز را که در تهیه و مصرف مواد به کار می‌بردیم ، بتوانیم در جهت عکس به کار اندازیم، یعنی برای درمان و رهایی از اعتیاد آن را بکار گیریم ، مطمئن باشیم که به هدف خواهیم رسید . در غیر این صورت نمی‌توان حریف اعتیاد شد.شخصی که این نیرو و انگیزه را در خود به وجود آورده است، شخصی است که به سؤال که چی و برای چی در مورد مصرف مواد مخدر و مصرف نکردن آن ، مصرف‌کننده بودن و یا آزاد و رها بودن، به‌درستی پاسخ داده است.

اگر می‌خواهد مواد مصرف نکند و درمان شود و به رهایی برسد، علت آن را می‌داند و برای چی بودن آن، برایش روشن است. چنین شخصی از عهده ناملایمات دوران سفر اول برمی‌آید. سختی‌ها را تحمل می‌کند ، ناخوشی‌ها و نامهربانی‌ها و بالا و پایین‌ها را باجان و دل می‌خرد، خم به ابرو نمی‌آورد، گله و شکایت نمی‌کند، برای رسیدن به رهایی، لحظه‌ای غفلت نمی‌کند. عشق او رهایی است، عشق او آزادی است، عشق او رهایی از زندان و اسارت اعتیاد است، او فقط رهایی و آزادی را می‌خواهد . برای رسیدن به رهایی، تسلیم آموزش‌های کنگره 60 است، سی‌دی‌ها و وادی‌ها را با عشق می‌نویسد و لذت می‌برد.

اوضاع سفر اول ممکن است همیشه بر وفق مراد نباشد، گاهی اوقات ممکن است طوفانی هم باشد؛ اما برای او فرقی نمی‌کند ، او خواستار رهایی است. کنگره 60 برای این افراد است ؛اما اگر به سؤال که چی در مورد مصرف کردن مواد مخدر و یا مصرف نکردن آن، پاسخ درست نداده باشد و هنوز نداند که برای چه می‌خواهد مواد مخدر مصرف نکند برای چی می‌خواهد اعتیادش را درمان کند، اصلاً برای چی به کنگره می‌آید، حال و هوای او طور دیگری است. دیر می‌آید، زود می‌رود، غیبت می‌کند. جایش در لژیون خالی است، گاهی خوب است، گاهی بد، حماقت می‌کند. توان گوش کردن به حرف راهنما را ندارد، گله و شکایت می‌کند، سی‌دی‌ها و وادی‌ها را درست گوش نمی‌کند و نمی‌نویسد. این کارها ممکن است برایش بسیار سخت و زجرآور باشد.

انتظار دارد همه‌چیز و کل زندگی و هستی و رویدادها بر وفق مراد او باشد تا آن‌وقت ایشان باحوصله بنشیند و اعتیادشان را درمان کنند؛ اما غافل از اینکه این اتفاق نخواهد افتاد ، او  به درمان و رهایی نمی‌رسد، کنگره 60 در درمان قطعی اعتیاد و رهایی و آزادی از زندان و اسارت اعتیاد و رسیدن به سرزمین نور و روشنایی، برای این فرد نیست، حق او نیست .

این سؤال عجیب و تکان‌دهنده "که چی" فقط مربوط به درمان اعتیاد نیست، برای تمام زندگی ما است، برای تمام‌کارهایی که انجام می‌دهیم و یا انجام نمی‌دهیم، ممکن است سفر اول باشیم و یا سفر دوم، ازنظر این سؤال فرقی نمی‌کند. مهم این است که به‌هرحال ما در هر وضعیت و مقطعی از زندگی، مشغول انجام یکی سری کارها هستیم. مهم این است که برای هر انجامی بتوانیم سؤال که چی را خیلی واضح و شفاف پاسخ دهیم .

سؤال که چی؟ داروی عجیبی برای بسیاری از به‌هم‌ریختگی‌هاست، البته ببخشید که از ضمیر ما استفاده می‌کنم. خیلی وقت‌ها ممکن است ما حال خوش را به بهانه‌های واهی و پوچ، به حال بد تبدیل کنیم. ممکن است حال خوب و نعمت‌ها و داشته‌های خود را که با هزار زحمت و مکافات به دست آورده‌ایم را نادیده بگیریم و ارزشی برای آن‌ها قائل نباشیم و فقط به نداشته های خود فکر کنیم. بهانه‌ای کوچک و پوچ را در ذهن خود تبدیل به یک هیولای وحشتناک کنیم که می‌تواند تمام لذت زندگی را نابود کند .

گاهی اوقات آن‌چنان درگیر تصاویر ذهنی منفی و افکار منفی بشویم که نتوانیم به این سادگی‌ها خود را خلاص کنیم. سؤال که چی می‌تواند در همان ابتدا، ما را از گیر افتادن در بسیاری از گرداب‌های وحشتناک نجات دهد و به ما کمک کند که حافظ و نگهدارند انرژی و حال خوب باشیم. حتماً می‌دانید که انرژی مانند پول است. همان کاری که پول در دنیای بیرون انجام می‌دهد، انرژی در دنیای درون انجام می‌دهد. انرژی به‌سختی به دست می‌آید. در استفاده و خرج آن بایستی دقت کافی داشت.

همه ما دعای کنگره را خیلی دوست داریم، گاهی اوقات اگر در جلسه نباشیم و دعا را فراموش کنیم ناراحت می‌شویم. همیشه سعی می‌کنیم موقع دعا در جلسه باشیم، چون در دعای کنگره و در 14 ثانیه سکوت گفته می‌شود که فقط یک خواسته و یا یک دعا را مطرح کنید و از خداوند بخواهید. این تمرین خوبی است که فکر کنیم واقعاً چه چیزی از خداوند می‌خواهیم. چون خیلی وقت‌ها ممکن است ندانیم مشخصاً چه می‌خواهیم. همه ما ممکن است خیلی چیزها را بخواهیم؛ اما ندانیم که کدام مهم‌تر است و از بین آن‌ها کدام‌یک را باید انتخاب کنیم. دعای کنگره فرصت خوبی برای اولویت‌بندی خواسته‌هاست.

به شما عزیزان پیشنهاد می‌کنیم سخنان نگهبان کنگره 60 در مورد این دستور جلسه در روز چهارشنبه  96/3/17 را حضوری و یا از طریق سایت پیگیری کنید. "که چی" سی دی هم دارد و نوشتن آن می‌تواند بسیار مفید و مؤثر باشد.

 

با احترام، مسافر علی خدامی 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .