دیدی آدمهایی را که همهاش به دنبال حاشیه و حاشیهسازی هستند؟! کسانی که با چشمان تلسکوپی خودشان، برای ساختن و پرداختن انواع و اقسام حاشیهها به دنبال شکار سوژهاند و هیچ بنی بشری از تیررس زبانتیز آنها در امان نیست!
البته خیلی اوقات تو خودت هم تکلیف خودت را نمیدانی. ازیکطرف گفته میشود که حاشیهسازی بد است و باید از آن پرهیز کرد؛ اما وقتی به اطرافت نگاه میکنی میبینی که زمینه حاشیهسازی و نق زدن، بهراحتی مهیاست و تو اگر کمی، فقط کمی پایت بلغزد، میافتی در پرتگاهی که بالا آمدن از آن، انرژی زیادی را از تو میگیرد. بعضیاوقات، عمداً وارد این بازیها میشوی، چون احساس میکنی که قادر به دیدن کم و کاستیهای دیگران و یا یک مجموعه و سیستم هستی و بعد شروع میکنی راجع به آن سخن گفتن و قلمفرسایی کردن؛ اما پارهای اوقات هم ناخواسته با این موج جابهجا میشوی.
اگر درگذشته، یک کلاغ و چهل کلاغ کردن با روابط مستقیم انسانها و ارتباطات خانوادگی و فامیلی امکانپذیر بود، در حال حاضر که عصر پیشرفت انواع و اقسام تکنولوژیهاست، خیلی راحت و کمتر از دقیقهای دهها شایعه و حاشیه، در فضای مجازی دستبهدست میچرخد و امکان برقراری ارتباط با مشترکین موردنظر، مثل خوردن یک لیوان آب، امکانپذیر میباشد!! مثلاً یک روز از خواب بیدار میشوی و میشنوی که فلان هنرپیشه جان به جانان تسلیم نموده و تو هم بیدرنگ، خبر را به اطلاع همه دوستان و آشنایانت میرسانی اما اندکی بعد، خبر دیگری منتشر میشود که آن هنرپیشه در کمال صحت و سلامت در قید حیات است!و در این ماجرا تا به خودت بیایی میبینی که بخشی از این موج شدهای و یک قضیه کوچک ناقابل را تبدیل به طوفانی سهمگین کردهای که ضربات مهلک آن، کشتی یا بلم کوچک خودت را هم هدف قرار داده است! و البته آنچه در این بازی نصیبت میشود، احساس حماقتی است که به تو دست میدهد و سرزنش نفس لوامه که چرا بازیچه دست یکمشت آدم حال خرابشدهای؟!
وارد حاشیهها شدن خیلی راحت است و راحتتر از آن، نق زدن است و معرکهگیری و جاروجنجال به پا کردن؛ اما خروج از این گرداب هولناک، خروج از همه حال خرابیهایی که این وضعیت برایت به بار میآورد، سخت است و نیاز به کسب دانش و آگاهی دارد.
در حاشیه که باشی، انگار که در لبه یک پرتگاه ایستادهای و هرلحظه ممکن است به ته آن سقوط کنی و اگر پایت لغزید و سقوط کردی، نه اینکه نشود بیرون بیایی، کار نشد ندارد؛ اما انرژی زیادی را باید بگذاری تا راهرفته را بازگردی و لاجرم آباد کردن ویرانههای این تخریبها، زمان میبرد.
«نفس به شخص القا میکند که تو عجب کارشناسی هستی، تو تمام اشکالات را تشخیص میدهی، تو تیزبین هستی که مچ دیگران را میگیری. و وقتی فرد معایب را میبیند، فکر میکند که یک کارشناس خبره است اما اینطور نیست و این تنها یک حقه است. این فرایندی است که طی آن انرژی انسان با جنگیدن با دیگران نابود میشود و بصیرتی را که لازم است تا معایب خود را تشخیص دهد، کور میشود. استاد امین دژاکام».
با احترام؛ همسفر اکرم
- تعداد بازدید از این مطلب :
6330