در ابتدا برای حل مشکلات تنها یکراه وجود دارد و آن تفکر است و تنها هنگامی به حال خوش میرسیم که بتوانیم خودمان با تفکر صحیح مشکلاتمان را حل نماییم زیرا با حل کردن مشکلات است که قویتر میشویم .
این در حالی ست که، در جهان مادی ، با تفکر تنها نمی توان به نتیجهی مطلوبی رسید حتی اگر تفکر در مسیر درست باشد ، بلکه باید این تفکر با حرکت همراه باشد . البته شاید در بعدهای دیگر و در جهان ذهنی بتوان با تفکر تنها به نتیجه رسید ( همان شو، شود ) یعنی تفکر ایجاد تصویر مجازی نماید ، البته همین امر باعث میشود که مثلا اگر فردی معتاد از دنیا برود ، در آن دنیا هم معتاد خواهد بود و چون نفس او گرسنه و به دنبال مواد است ، همه چیز هم برایش فراهم میشود زیرا هیچ مانع فیزیکی و مادی سد راهش نیست .
به خاطر همین وجود زمان ، آموزش گرفتن و تکامل در این دنیا بسیار راحتتر است . این به تکامل انسان بسیار کمک میکند .
وقتیکه خط و خطوط تفکر کردن را آموختیم ، بایستی فرمان حرکت را صادر کنیم و از سکون خارج شویم .
اصول کار کائنات و جهان و هستی بر مبنای حرکت است و هیچ چیز ساکن نیست ، حتی آب اگر درجایی راکد بماند ، میگندد . انسان هم اگر حرکت نکند و در حال سکون باشد ، همیشه حالش خراب است . انسانهایی هم که حال خوشی ندارند دو راه بیشتر ندارند ، یا به حق و حقیقت بپیوندند یا اینکه بمانند و به نیروهای شیطانی پیوند بخورند . حق و حقیقت را هم در حرکت میشود جستجو کرد و در حرکت کردن است که تمام نیروهای الهی به یاری انسان میآیند .
قدم گذاشتن در مسیر راستی و درستی ، انسان را به حقیقت نزدیک میکند .برای یک مسافر ، حرکت کردن یعنی سی دی نوشتن ، سر کلاس و لژیون حاضر شدن ، به حرف راهنما بودن ، به موقع خوابیدن و بیدار شدن ، شربت را روی نظم خوردن و در کل اطاعت از راهنما . یکی از بزرگترین و مهم ترین ضد ارزشها اعتیاد است ، زیرا اعتیاد یک پرده بر روی افکار انسان میکشد و فرد را از خود بیخود میکند و شخص هیچگونه کنترلی بر روی اعمال خود ندارد و دست به اعمال ضد ارزشی میزند که در حالت معمولی اقدام به انجام آنها نمیکرد .چنین فردی در نفس اماره است و در تاریکی فرو می رود تا زمانی که بخواهد از این مرحله خارج شود و اذن خروجش صادر شود و فرد از تاریکی رو بگرداند و به سمت روشناییها حرکت کند .حرکت به سمت ارزشها و خودداری از ضد ارزشها به رشد و تکامل انسان و خروج از تاریکیها کمک شایانی میکند .
عقل فرماندهی بدن و پیامبر درونی انسان است که او را هدایت میکند . هیچ انسانی هم نمیتواند بدون پیامبر درونی اش در مسیر درستی و تکامل قدم بردارد .وقتیکه انسان نیاز به مشورت دارد به عقل خودش مراجعه میکند و با کمک ابزاری به نام تفکر شروع به محاسبه میکند و از دانش و اطلاعات خودش استفاده میکند و در نهایت تصمیمگیری مینماید .
عقل مانند خورشیدی است که میتابد و هر انسانی بهاندازهی ظرفیت و روزنهاش از عقل بهره میگیرد . در مسیر تکامل قرار است که این روزنه و دریچه بزرگتر میشود تا بهرهبرداری از نیروی عقل هم بیشتر شود ، هر چقدر از عقل بیشتر استفاده شود تصمیمات درستتری گرفته می شود و عقل قویتر میگردد .
وقتیکه القائات منفی به انسان فرمان کارهای منفی میدهند ، ندایی که از درون ، انسان را به مسیر درستی رهنمون میکند و از منفیها باز می دارد ، ندای عقل است . از آن طرف هم صدایی است که انسان را به منفیها وسوسه میکند ، لباس توجیه بر تن ضد ارزشها میکند و انسان را به بدیها تشویق میکند ، همان صدای نفس اماره است .
وقتیکه انسان در نفس اماره است ، قدرت انتخاب از او سلب شده و در این مرحله تصمیمگیرنده نیست و حتی لحظهای هم تفکر ندارد. در این مرحله انسان فقط اجراکنندهی دستورات نفس است و هر آنچه خواستهی نفس است را به مرحلهی اجرا درمیآورد که البته تمامی دستورات منفی و غیر معقول است .
مواد مخدر فرد را در چنین مرحلهای قرار میدهد و او حتی از انجام کارهای ناپسند خودش ناراحت نیست وکسی که مواد مصرف میکند از یاران شیطان است و دست آویز نیروهای اهریمنی .
تمامکارهای ضد ارزشی باعث ضعیف شدن قدرت عقل میشوند ، اعتیاد ، دروغ ، غیبت ، پیمانشکنی و ... همگی باعث تضعیف عقل میگردند .
بهفرمان عقل نزدیک بودن در امور روزمره هم صادق است ، مثلا مسافری که شربتش را روی نظم و به میزان تجویزشده میخورد ، سیدیهایش را مینویسد ، همیشه در کنگره حضور دارد ، اینها همه یعنی به عقل بها دادن و حرفشنوی از عقل .
نویسنده: مسافر خانم مونا
نگارنده: مسافر خانم ستاره
- تعداد بازدید از این مطلب :
2964