English Version
English

کارگاههای آموزشی کنگره60؛ نمایندگی استادمعین

کارگاههای آموزشی کنگره60؛ نمایندگی استادمعین

از سری کارگاه‌های آموزشی جهان‌بینی کنگره 60 نمایندگی استاد معینبا دستور جلسه: هفته همسفر (جشن) با دبیری همسفر خانم فاطمه و نگهبانی همسفر خانم منیژه و استادی همسفر خانم آذر آذر پور رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان خلاصه سخنان استاد
خوشحالم که در چنین روزی که جشن  همسفر است در خدمت شما هستم. و امیدوارم جشن خوبی را داشته باشیم.
دستور جلسات در کنگره گذشته می‌شوند به نظر من برای درکی از جهان‌بینی است و همیشه این‌طور بوده .درحالی‌که ما با مواد مخدر سروکار داریم و کاره ما درمان اعتیاد است و تمام دردها  درس‌هایی  از جهان‌بینی است .
ما در پاییز جشن همسفر را می‌گیریم و درکل این برمی‌گردد که چه قدر بتوانیم از دستور جلسات درک درستی داشته باشیم.
و این را یاد بگیریم که وقتی‌که تشکر می‌کنیم یعنی تشکر از مخلوق که همان تشکر از خداوند است و تشکر هم مسئله‌ای است زبانی و هم قلبی که در عمل جاری است ما تشکر را انجام می‌دهیم و در کنار یکدیگر حرکت می‌کنیم.
و ما آموزش گرفته‌ایم که پشت سر مسافر نباشیم تا او را به جلو هل بدهیم و جلوی او هم نباشیم که جلوی او را بگیریم شانه‌به‌شانه حرکت کنیم.
من از طرف یک همسفر صحبت می‌کنیم که هم خواهر هم مادرم وهم همسر و درک می‌کنم که هم‌سفرها چه میگویند ولی ما هم باید کارهایی انجام می‌دادیم که انجام ندادیم و واقعاً بلد نبودیم و آگاهی نداشتیم و سعی هم می‌کردیم تا جبران کنیم.


زمانی که درگیر اعتیاد بودیم هر دری می‌زدیم که به نتیجه بر سیم و من همیشه خواهر و مادر و همسر یک معتاد بودم و این کلمه خیلی مرا اذیت می‌کرد . همیشه از من می‌خواستند که کمک باشم ولی هیچ‌کس نمی‌گفت تو بااین‌حال خراب چطوری می‌خواهی کمک باشی به‌علاوه به اینکه من نمی‌توانستم دستی را بگیرم بلکه بند پایی بودم برای آن‌ها.
اولین بار در کنگره به من گفتند مسافرت آ مده که این برای من خیلی قشنگ بود که اسم مادر و همسر معتاد از روی من برداشته شد.
اسم من شد همسفر و اسم مصرف‌کننده شد مسافر و این خیلی  زیبا بود .گفتند باید سفر کنید و من گفتم سفر چیست ؟ این فرد این‌قدر حالش خراب است که حاضر بودم بسوزم و یا چراغ راهی باشم برای مسافرم تا در ابتدا بتواند درست سفر کند ولی معلوم شد که باهم باید سفر کنیم و من همسفر مسافری شدم که سفرش با تمام سفرها فرق داشت سفری که مبدأ آن عشق بود مسیرش عشق و مقصدش هم عشق.
این یعنی در کنار هم قرار بگیریم و این وظیفه نیست و چیزی جز عشق نیست تا بتوانیم درست حرکت کنیم .
آقای مهندس این مسیر را تشبیه کردند به مثلثی که یک ضلع آن مسافر یک ضلع همسفر و قاعده این مثلت اعتیاد است و ما با این قاعده به هم وصل هستیم ما زبان یکدیگر را بلد نبودیم که همیشه تنش و دعوا بود ولی کنگره این زبان را یکی کرد.
از شما می‌خواهم که در کنار مسافر خود باشی و از شما مسافران می‌خواهم به حرمت پیمانی که با همسفر خوددارید درست سفر کنید و این را بدانید برای همسفر خود عزیزترین موجود عالم هستید و امیدوارم همه به پایان سفر برسند.
و این سفر شیرینی و تلخی دارد ولی هر ناممکن را ممکن می‌کند فقط فرایند زمان را در نظر بگیرید به اوج رسیدن زمان می‌خواهد.

 
 
 
 
 
 
 
 
نگارنده : مسافر اهورا خدایی
عکاس : اشکان شریفیان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .