English Version
English

لذت رهایی

لذت رهایی

 

سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر

مسافری که از تاریکی‌ها عبور کرد و اندکی به سمت روشنایی نزدیک شد.مسافری که سفر اولش را به پایان رساند و وارد سفر دوم شد..

روزها پس از یکدیگر سپری شد.

من بودم و خودم..خانواده‌ام از رفتن به کنگره باخبر بودند...اما به‌هیچ‌عنوان فکر نمی‌کردند که بتوانم موفق شوم ، مادرم باورش نمی‌شد،زیرا تصاویری که در ذهنش از من بود ممانعت می‌کرد از باور کردنش.. زیرا با مسائلی که از من دیده بود بعید می‌دانست که خوب شوم.

وقتی به گذشته‌ام فکر می‌کنم شرمگین می‌شوم...خدای من...آن آدم من بودم؟ اون کسی که خدا را از یاد برده بود و نزدیک‌ترین کسانش را می‌رنجاند؟

همیشه وقتی جیره‌ام را مصرف می‌کردم مادرم می‌گفت محمدرضا کی این دارو تمام میشه؟

او این حرف‌ها را می‌زد چون به کنگره نیامده بود.،و همیشه می‌گفت موقعی میام که من رو به مرحله‌ی باور برسونی ، اواخر سفر بودم،درست در پله‌ی یک گرم بیست روز

یک روز در خیابان در حال رانندگی بودم،اتفاقی افتاد که اگر آن اتفاق درگذشته در همان دوران مصرف برایم می‌افتاد قطعاً عواقب شومی برایم در پیش داشت،اما وقتی دیدم به‌آرامی از آن اتفاق گذشتم به‌آرامی تعادلم را حفظ کردم که خودم هم باورم نمی‌شد...حتی کسانی که در کنارم بودند..

یا هزاران و هزاران مسائل دیگر که اگر بخواهم بنویسم شاید یک کتابی شود...

خدای من...

من این آرامش و این تعادل را از کجا آوردم؟ بله در کنگره60 و آموزش‌هایی که گرفتم

الآن که مشغول نوشتن این دل نوشته‌ام هستم دو ماه و ده روز است که وارد سفر دوم شدم.به چنان حال خوشی دست‌یافته‌ام که در باورم نمی گنجه.اشک شوق هرروز در چشمان مادرم می‌بینم.

به چنان حال خوشی دست‌یافته‌ام که بی‌جهت می‌خندم،و نمی‌توانم حالم را با قلم برایتان توصیف کنم.،البته می‌دانم که تازه اول راه هستم و مسیر طولانی‌ای در پیش دارم و تازه وقت گرفتن آموزش‌های بعدی‌ام شروع‌شده است...

. اگر شخصی خواسته‌ای قوی داشته باشد و به دستورالعمل‌های استادش گوش فرا دهد محال است که خوب نشود،محال است..کنگره مکانی است که هزاران سطر بنویسم نمی‌توانم اصل مطلبم را ادا کنم..

انسان خدا گونه است و قدرتِ انسان می‌تواند کمی به‌اندازه قدرت خداوند برسد، البته کمی،خداوند مطيع كسي است كه او را اطاعت كند و هم‌نشین كسي كه ياد او باشد انسانی که در کنگره سفر می‌کند خدا گونه می‌شود. حتی خود خداوند هم فرموده‌اند: انا مطيع من اطاعني و جليس من ذكرني! خداوند اراده كرده تا انسانِ مطيع خود را مِثل يا مَثَل خود قرار دهد. انساني كه هم‌نشین خدا شد رنگ و بوي خدا می‌گیرد و از خدا استفاده می‌کند مسافران در کنگره 60 رنگ و بوی خدا را می‌گیرند...

 در بهشت هم همه این‌گونه هستند. اما در اين دنيا عده‌ی كمي ولي خدا مثل يا مثل خدا است! ... "ولي خدا" می‌تواند همه كاري انجام دهد اما توجه داشته باشيم كه "وليه شيطان" هم داريم! ولي شيطان هم خيلي كارها می‌تواند انجام دهد.،شيطان بسيار عجيب و پيچيده عمل می‌کند و اوليايي دارد كه از قدرت افرادش  استفاده می‌کنند و كارهاي عجیب‌وغریبی انجام می‌دهند.(همان بازدارنده‌ها و نیروهای بازدارنده) انسان يا بايد شيطاني باشد يا خدايي! اين بينابين خدا و شیطان هم جاي خوبي نيست! بهتر است کاملاً خدايي باشيم..در کنگره 60 همه می‌توانند خدایی باشند...همه....!

من از قدرت مطلق الله می‌خواهم تا هوایم را داشته باشد...تا هیچ نیروی بازدارنده‌ای من را از مسیر دور نکند و در کنگره خدمت گذار خوبی شوم ، خدایا...تمامی کسانی که درگیر اعتیاد هستند و هنوز راه درمان را نمی‌دانند با کنگره60 آشنایشان کن.خدایا تمام سفر اولی‌ها وارد سفر دوم شوند و طعم لذت رهایی را بچشند...

و در آخر:

آرزو کن ، بطلب ، ایمان داشته باش ، حرکت کن ، دریافت کن

و یکی از آرزوهایم:

خدایا همیشه در کنگره حضورداشته باشم .همیشه...و یک خدمت گذار خوبی باشم.

محمدرضا

رهجوی آقای سیامک طالبی طاهر.

نمایندگی قزوین

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .