همواره سؤال داریم و جواب میخواهیم ... نمیدانیم ... کنکاش میکنیم و میکاویم...
ذهن آدمی همیشه در حال تجزیهوتحلیل و جستجو برای جوابهایی است که سؤال آن را طرح میکند دائماً به دنبال چیزی هستیم که نمیدانیم چیست اما میدانیم همان چیزی است که به دنبالش هستیم... کوتاه و اندک است ...
زمان...و میگذرد اما هنوز نیازمند دانستنیم ... بخوانیم و بدانیم ... و بیابیم
گرچه برحسب عقیدهای اگر چیزی مجهول باشد بنابراین بهتر است پیرامون آن تفکر کنیم انسان در زندگی پیوسته از زمانی بیرون میآید و درزمانی دیگر میافتد ... گاهی انقدر متفاوت ست که گویی در دو برهه زمانی بوده ست گاهی اما نزدیک ... که پیوسته در حال تغییر چالههای زمانیاش است ... چالههایی که مشخصات خود رادارند
گاهی در آنها گمشده داریم گاهی حسرت ... گاهی پیشمانی و گاهی عشق و احساس اما هرکدام از آنها مدتی به طول خواهد انجامید و باز تبدیل به برههای دیگر میشوند
چالهٔ زمانی امروز من اضطراب دانستن است و فهمیدن ... سؤالاتی که به دنبال جواباند اما هیچ کاه درگذشته برایشان جوابی نیافتم
اکنونکه در حال آموزش مطالب جهانبینی هستم و در جمع جلسات از دانش و تجربیات دوستان مسافر استفاده میکنم ...
گویی در آغاز راهی برای زیستی دوبارهام ... و این زیستی دیگر از مهلت زمانی من ست
باید رودررو شد حتی اگر فهم کاملی از آن به دست نیاید و باید تفکر کرد حرکتی از مجهول معین به سمت معلوم معین حتی اگر از دایرهٔ دانستههایمان خارج باشد ...رازگشایی آن زمانی در برههای دیگر آشکار خواهد شد و پردههایی را کنار خواهد زد ...
من در انتظار کنار رفتن آن پردهام که به دنبالش هستم اگرچه نمیدانم که چیست
نویسنده: مسافر اصغر جعفرنیا
منبع کنگره 60
- تعداد بازدید از این مطلب :
3740