English Version
English

صبوری؛ جشن اولین سال رهایی مسافر مهدی

صبوری؛ جشن اولین سال رهایی مسافر مهدی

هفتمین جلسه از دوره پنجاه و ششم سری کارگاه آموزشی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران در نمایندگی آکادمی با دستور جلسه "جهان بینی 1 و 2" با استادی آقای حامد شمس و نگهبانی آقا محمد و دبیری آقا علیرضا روز پنجشنبه مورخ 1394/01/27 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود و همچنین اولین سال رهایی و آزادی مسافر مهدی جشن گرفته شد. .......

 


سخنان استاد: همانطور که میدانیم جهان بینی یکی از اضلاع درمان کنگره و یکی از ارکان اصلی درمان هر مسافر یا همسفری است. وادی ها و سی دی ها که در طول روز از آن استفاده میکنیم زیر مجموعه همین جهان بینی است. نمونه اصلی آن هم جهان بینی 1 و 2 است که اکثر دوستان هم آنرا مطالعه کرده اند.

جهان بینی به این علت خیلی در زندگی من یا مسافر یا هر همسفر دیگر مهم است که داشتن جهان بینی صحیح یا داشتن جهان بینی غلط تفاوت خیلی از دردسرها و داستانهایی که انسان در زندگی اش میتواند تجربه بکند، البته باید جسم و روان هم در نظر بگیریم. برای من اینکه آدم خشمگینی بودم و در طول روز با خیلی ها درگیر میشدم، علتش در جهان بینی بود یا مثلا اینکه درس بخوانم یا نخوانم باز جهان بینی بود. اینکه آدم حساسی باشم و زود از دور و بری هایم برنجم یا نرنجم فرقش در جهان بینی بود. فکر میکنم که هیچ انسانی نیست که بتواند ادعا بکند که هیچ مشکلی ندارد و اگر مشکلی دارد بخاطر دید خودش نیست و بخاطر رفتار دیگران است.

اگر من در طول روز دعوایم میشود، فقط بخاطر این است که دیگران من را درک نمیکنند. آن کارهایی که من دوست دارم را آنها باید انجام بدهند و آن چیزهایی که من دوست دارم را آنها باید بگویند. آن رفتارهایی که من خوشم میاد را آنها باید انجام بدهند تا من حالم خوب باشد در حالی که اینگونه نیست. این جمله را خیلی شنیدیم که بجای اینکه کلی انرژی صرف کنیم و بخواهیم کل دنیا را تغییر بدهیم، اگر بتوانیم با انرژی کمتری خودمان را تغییر بدهیم، خیلی اوضاع و شرایط بهتر میشود. هر موضوع و مسئله ای دو رو دارد و میتواند هم باعث پیشرفت و هم باعث پسرفت انسان شود. از بهترین چیز اگر استفاده درست را انجام ندهی، برداشت و تفکر درست را نداشته باشی، قطعا به سمت تاریکی ها سوق میدهد. برای اینکه جهان بینی را خوب فرا بگیریم و بتوانیم تغییر نگرش داشته باشیم، همیشه توپ را در زمین خودمان بیندازیم. مثلا اگر به سی دی فضولی مهندس گوش میدهم ایرادات خودم را ببینم و به دیگران کاری نداشته باشم. من سی دی را گوش بدهم برای خودم و در مورد خودم بکار ببرم و ایرادات مادرم، دخترم و همسرم و ... جلوی چشمانم نیاید. قطعا در هر مسئله ای هر چقدر هم که حق به جانب باشم، باز هم مسئله ای است که من باید یاد بگیرم. 

اکثرا مهدی را میشناسند چونکه در سایت کنگره است و خدمت میکند و تقریبا از همان روز اولی که رهایی اش را گرفت شروع به خدمت کرد و فعالیت های مختلفی را انجام داد. مهدی روز اولی که برای درمانش به لژیون ما آمده بود، خیلی بهم ریخته بود و یک تجربه ناموفق در زمینه درمانش در کنگره هم داشت. خودش میگفت که نمیتوانم روی برنامه ام بمانم و نظم خودم را رعایت بکنم. خدا را شکر وقتی سفر کرد از تجربیات سفر قبلی اش استفاده کرد و سفر منظمی داشت و رفتارش با خانواده اش تغییر کرد. برای خودش و خاتواده اش و راهنمای خانواده هایشان آرزوی بهترین ها و سلامتی را دارم. 

آرزوی مهدی: من هر چی می خواستم کنگره بهم داده، آرزو می کنم آرزوی همتون برآورده شود.
 


سخنان مهدی: فر انسان های بر باد رفته و در خاکستر مدفون شده مانند گنجی به صاحبان اصلی آن باز پس داده خواهد شد مشروط بر آنکه خود را طلب کنند.

من روز اولی که به کنگره آمدم بقدری مصرف قرصم بالا بود که تعادل نداشتم و نمی توانستم که 2 دقیقه روی صندلی بنشینم. وقتی که راهنما انتخاب کردم اسم راهنما یادم رفته بود. شب ها کابوس های وحشتناک می دیدم و تنها نکته ای که در ذهنم بود مصرف نکردن مواد بود. هر دری را زدم و هر روش و کاری را انجام دادم و جواب نگرفتم. از بیمارستان، UROD، متادون درمانی و ... . یک مدت دکترها به این نتیجه رسیدند که من اراده ندارم و نالتروکسن را زیر پوستم قرار دهند به جای مصرف خوراکی. دو تا شش ماه این را زیر پوستم قرار دادند و چونکه سیستم درونی بدنم هم کار نمی کرد آن یک سال همیشه احساس خماری داشتم و تبدیل به یک آدم پرخاشگر و بی حوصله و عصبی شده بودم که قطعا نبودنم بهتر از بودنم بود و مخل آسایش خانواده و پدر و مادرم شده بودم. وقتی به کنگره آمدم و اینجا سیستم اعتیاد و جایگزینی سیستم درونی با مواد بیرونی را برایم توضیح دادند.

من در کنگره خیلی بالا و پایین شدم و ایراد هم از خودم بود و حس هایم نامیزان بود. یک مدتی که گذشت تازه فهمیدم که اینجا چه خبره. هر پله ای که کم میکردم حالم بهتر میشد و اجازه دیدن پیدا می کردم و بیشتر از زندگی ام لذت می بردم. خدا را شکر که به این جمع وارد شدم و در کنگره ماندم و روی این صندلی نشستم و از تاریکی اعتیاد بیرون آمدم و به هر چی که می خواستم رسیدم. از بنیان کنگره 60 و خانواده محترمشان و تمامی راهنمایان و کمک راهنمایان و خدمت گزاران و مرزبانان و بچه های لژیون تشکر می کنم. 

 

 

 

 

 

 

 

 

تهیه گزارش: مسافر محمد زاهد

منبع کنگره 60: وبلاگ نمایندگی آکادمی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .